قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

امانت در خرابه شام

اسراء به قصد مدينه از شام بيرون مي‌آيند.
حضرت زينب از دروازة شام كه مي‌خواهد بيرون رود، سرش را از محمل خود بيرون آورده و خطاب به مردم شام مي‌گويد: «اي مردم! اگر ما را خارجي خوانديد، و اگر ما را در خرابه جاي داديد، ما رفتيم. اما جان شما و جان امانتي كه در خرابه شام نهاده‌ايم. هر وقت توانستيد بر سر مزار او برويد و شمعي روشن نماييد و آبي بر مزار او بپاشيد. او امانت برادرم حسين (ع) است.»

نماز شب

كاروان اسراء به دروازه شام مي‌رسد و مشغول استراحت مي‌گردد. امام سجاد (ع) مي‌فرمايد: «عمه‌ام را ديدم كه نماز شب خود را نشسته مي‌خواند. وقتي از او سؤال كردم، فرمود: «خواستم سرپا نماز بخوانم، ديدم پاهايم توان ايستادن را ندارد. چون امروز سهمية‌ نان خودم را به اطفال دادم؛ تا بلكه سير شوند و لذا خودم دچار ضعف و كاستي شده‌ام و نمي‌توانم ايستاده نماز شب را به جا آورم.


منبع : سایت عاشورا
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه