سال ششم هجري و سال صلح حديبيه است. سورة فتح كه اعلام ظفر و پيروزي است، نازل گرديده است.
در مدينه، شهرنبوّت، روز پنجم جمادي الاولي، خانة گِلي دختر پيغمبر، جلوههاي نور را از خود بر پيكري خسته جهان ميگستراند. از طلعت ستارة درخشان عصمت و طهارت، مدينه به خود ميبالد و شور و شعف وصف نشدني، به خود گرفته است.
در قندان نور، مادرش او را به محضر خورشيد امامت و ولايت امير المومنين (ع) ميآورد و از او نامگذاري مولود مدينه را ميطلبد. حضرت امير با خوشحالي ميگويد: «من بر پيغمبر در نامگذاري او سبقت نميگيرم، بگذار تا پيغمبر از سفر خويش برگردد».
پيغمبر اكرم (ص) از سفر بازميگردد و طبق معمول، اولين مكاني كه وارد ميشود، منزل مقدس فاطمه (س) ميباشد، كه او را ازمولود دخترش اطلاع ميدهند. پيغمبر خوشحال و خندان است كه برادرش جبرئيل بر او نازل ميگردد و سلام خويش را به محضر رسول خدا ابراز ميدارد: «يا رسول الله! خداوند متعال ميفرمايد نام اين مولودت را زينب بگذار. يا رسول الله! بشنو مصائب اين دختر را ...... »
پيغمبر اشك ميريزد و جمعيت، متحيّرانه نظاره ميكند؛ كه چرا پيغمبر در اين ساعات فرح و انبساط گريه ميكند؟!
پيغمبر رو به خانوادة خويش مينمايد و ميفرمايد: «هر كس بر زينب گريه كند، اجر و ثوابش همانند كسي است كه بر برادرانش (حسن وحسين) گريه نموده باشد. مبادا كسي اين نازدانه را آزار و اذيتّي برساند. من الان از جبرئيل امين شنيدم كه بر اين دختر مصائبي كمر شكن خواهد رسيد.»
شرح درد زینب (س) از كلام رسول خدا (ص) چنان دلبستة حسين است كه هيچ مانع او نميگردد، شيدا و والة اوست. هر لحظهاش حسين بود، هر لحظه كه از او دور ميشد، بسيار ميگريست. از هجر و دوري او بسيار آزرده و غمگين ميگشت. مادرش فاطمه زهرا روزي در محضر رسول اكرم (ص) عرض كرد: «پدر عزيزم! شگفت محبتي خارج از حد بين اين خواهر و برادر است. طوري كه زينب اگر ساعتي بوي حسين را استشمام ننمايد، جانش از تنش تهي ميگردد.»
پيغمبر كه به سخنان دختر گوش دل سپرده بود، آه دردناكي كشيد و درحالي كه اشك بر رخسار مبارك او جاري گشته بود، فرمود:
« فاطمه جان! نور ديدگانم! اين دخترك من به هزار گونه تعب و رنج و الم و درد دچار ميگردد و به انواع مصائب و بلايا گرفتار خواهد شد.»
منبع : سایت عاشورا