يکي از سخنان امام همان جمله اي است که امام در واپسين لحظات حياتش گفت خيلي هم شنيده ايد، پس از آنکه آن جنگ ها را کرده است؛ حمله کرده است، جنگ تن به تن کرده است، فوق العاده خسته شده است و به واسطه ضربات تيرها روي زمين افتاده و خون زيادي از بدنش آمده و ديگر قدرت روي پا ايستادن ندارد. حداکثر اين است که مي تواند خودش را روي کنده هاي زانو بلند کند و به شمشيري تکيه بدهد.
ديگر رمق در وجودش نيست. متوجه مي شود که گويا مي خواهند بروند خيمه هاي حرم را غارت کنند. به هر زحمتي هست بلند مي شود و فريادش را بلند مي کند: يا شيعه آل ابي سفيان! اي خود فروختگان اي شيعيان آل ابي سفيان! اي کساني که خودتان را به نوکري اينها پست کرده ايد! واي بر شما ان لم يکن لکن دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا في دنياکم؛ اگر مسلمان نيستيد، انسان باشيد، يک ذره حريت در وجود شما باشد، آزاد مرد باشيد. گيرم به خدا و قيامت معتقد نيستيد، ولي اين مقدار احساس شرافت در خودتان بکنيد؛ يک انسان شريف يک کسي که بويي از انسانيت برده باشد، دست به چنين کاري که شما زديد نمي زند. پی نوشت: (1) گفتارهاي معنوي، ص 189و190.
گفتند: چه مي گويي فرزند فاطمه؟! ما چه کاري بر خلاف حريت کرديم؟
فرمود: انا اقاتلکم و انتم تقاتلونني و النساء ليس عليهم جناح (1)
منبع : سایت عاشورا