چون مدتي گذشت دانسته شد كه طاق روي سردابها در اثر كثرت عبور مردم آن توانائي تحمل را ندارد و ممكن است فرو ريزد و سبب زحمت و هلاكت شود.
لذا شيخ امر فرمود: كه طاق را بردارند و از نو با استحكام بيشتري بنا كنند و چون جماعت بسياري در سردابها دفن شده بودند امر فرمود: سردابي را خراب كنند و بنا نمايند بعد سرداب ديگر و هر سردابي را خراب مي كردند يك نفر پائين مي رفت و خاك بر جسد مرده مي ريخت به مقداري كه كشف نشود هتك حرمت اموات نگردد پس مشغول شدند تا رسيدند به سردابي كه مقابل ضريح مقدس بود چون پائين رفتند براي پوشانيدن جسدها ديدند تمام جسدهائي كه در اين قسمت هست سرهايشان كه در جهت غرب بوده بجاي پايشان كه رو به قبر شريف بوده قرار گرفته و پايشان به سمت غرب است .
مردم با خبر شدند جماعت به شماري مي آمدند اين منظره عجيبه را مشاهده مي كردند و آن جسدهائي كه در اين قسمت بوده منقلب گرديده سه جسد بود كه يكي از آنها جسد آقا ميرزا اسماعيل اصفهاني نقاش بود كه در صحن مقدس مشغول نقاشي بوده . پی نوشت: 1- ترجمه كامل الزيارات ص 462.
پسرش وقتي كه منظره جسد پدر را مي بيند گواهي مي دهد كه من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را كه دفن كردم پاهايش رو به ضريح مقدس بود و الحال مي بينم سرش رو به ضريح است و آشكار شد بر مردم اينكه اين تغيير وضع جسد چند مرده تاءديبي از طرف خداوند است بندگانش را، كه بشناسند راه ادب و طريقه معا(عليهم السلام ) را. (1)
منبع : سایت عاشورا