انس با قرآن
ره پويان راه يقين و سالكان وادي علم و معرفت از آن جا كه محبوبترين محبوب را ذات اقدس خداوند مي دانند و فقط دل در گرو او دارند، كتاب او را- كه پرتوي از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است- پر منزلت و تنها طريق هدايت مي دانند از اين رو با آن، انس ويژه اي داشته و قلب و جان و اعمال خويش را با آن گوهر حياتبخش خدايي مي كنند.
قرآن كريم به لزوم اين انس اشاره كرده و از مؤمنان مي خواهد با تلاوت آيات آن، اولين مرحله انس را بپيمايند: «فاقرءوا ما تيسر من القرآن؛(4) تا آنجا كه برايتان امكان دارد قرآن بخوانيد.»
در آيه ديگر آنان را كه در قرآن انديشه نمي كنند مورد نكوهش قرار داده، مي فرمايد: «افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها؛(5) آيا در آيات قرآن نمي انديشند؟ يا بر دلهايشان قفل هايي نهاده شده است؟»
امام حسين(ع) انس ويژه اي با قرآن داشت چون منزلتي بزرگ براي آن قائل بود. نمونه اي از اين منزلت را مي توان در حكايت زير مشاهده كرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسين(ع) «الحمدلله رب العالمين» را آموخت، وقتي كه آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دينار به او بخشيد و دهان او را پر از طلا كرد. از آن حضرت دليل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مي توان كار او را ]تعليم قرآن[ با اين پاداش مقايسه كرد؟!»(6)
انس امام حسين با قرآن را مي توان در تمام زواياي زندگيش ملاحظه كرد، نصايح و مواعظش، سيره علمي و عملي اش و حماسه خونينش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراين كوته بيناني كه شخصيت حماسي و قيام مردانه اش را زيرسؤال مي برند و گاه برچسب خشونت طلبي، عدم توجه به مصالح، بي سياستي، انتقام جويي و... را به آن حضرت نسبت مي دهند اگر ريشه هاي قرآني عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعا در پي حق و يقين باشند نه بهانه جويي، به حقيقت رهنمون خواهند شد.
ريشه هاي قرآني حركت امام حسين(ع)
آري، اهل بيت و بويژه امام حسين(ع) فرزندان پيامبر و شاگرد مكتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متكي به قرآن نباشد؟ حركت و قيام حسيني از همان آغاز بر مبناي قرآن استوار بود. نه تنها ريشه هاي اين حماسه را مي توان با قرآن بدست آورد بلكه امام (ع) خود با استناد به آيات قرآن حركت خود را الهام گرفته از آن مي دانست كه نمونه هايي از آن را ذكر مي كنيم.
الف) در نخستين برخورد با والي مدينه، خود و اهل بيت را معدن رسالت و... معرفي مي كند و مي فرمايد: «درحالي كه يزيد مردي فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام مي تواند با او بيعت كند.»(7)
ب) هنگامي كه مروان اصرار مي كند كه والي مدينه از امام حسين(ع) بيعت بگيرد امام(ع) او را پليد و خود را با استناد به قرآن «مطهر» بيان مي دارد: اليك عني، انا من بيت الطهاره الذين انزل الله فيهم علي نبيه: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»(8)
ج) آنگاه كه با كاروان خود از مدينه بيرون آمد اين آيه را تلاوت فرمود: «رب نجني من القوم الظالمين»(9) و اين همان دعايي است كه حضرت موسي(ع) به هنگام خروجش با بني اسرائيل آن را بر زبان جاري ساخت.
د) آنگاه كه به مكه رسيد اين آيه را تلاوت نمود: «و لما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي أن يهديني سواء السبيل»(10) به اين ترتيب هجرت خود را به هجرت موسي كه هر دو در جهت كوبيدن بيداد و ظلم بود تشبيه مي كند.
5) پس از ورود به مكه نامه اي براي سران قبايل بصره نوشت و آنان را به كتاب خدا دعوت كرد: «و انا ادعوكم الي كتاب الله و سنه نبيه»(11)
و (وقتي كه عصر پنج شنبه نهم محرم عمربن سعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت درآمد از برادرش اباالفضل(ع) درخواست مي كند كه يك شب از امويان مهلت بگيريد تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نياز با خدا داشته باشد:
«فهو يعلم أني كنت قد احب الصلوه و تلاوه كتابه كثره الدعاء و الاستغفار خداوند مي داند كه من نماز براي خدا و تلاوت قرآن و بسياري دعا و استغفار را دوست مي داشتم.» امام آن شب به خيمه باز مي گردد و تمام شب را چنين مي كند.(21)
انس امام با قرآن به دوران حيات جسمي محدود نمي شود بلكه بعد از شهادت نيز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گويد، چون سر مطهر امام(ع) را به دمشق آورده بر ني حمل مي كردند، من پيش روي او بودم. شخصي سوره كهف را مي خواند تا رسيد به آيه شريفه «أم حسبت أن أصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا؛ (31) آيا پنداشتي كه داستان اصحاب كهف و رقيم از آيات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصيح فرمود: «شگفت تر از اصحاب كهف، واقعه شهادت و بردن من بر ني است.»(41)
«سلمه بن كهيل» گويد: سر مطهر را ديدم كه بر ني اين آيه را مي خواند «فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم؛(51) خداوند شما را از شر ايشان نگه خواهد داشت و او شنواي داناست.»(61)
اخلاص و رضايت الهي
اكسير حيات بخشي كه به كارها و افكار رنگ جاودانگي مي بخشد، اخلاص و انجام عمل براي رضاي الهي است. خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خويش خواسته است كه كارها را فقط براي رضاي او انجام دهند: «صبغه الله و من أحسن من الله صبغه ؛(71) رنگ الهي بگيريد و چه چيز از رنگ الهي نيكوتر است.» و در آيه ديگر خداوند به پيامبر مي فرمايد: «أن تقوموا لله مثني و فرادي= دو به دو و به تنهايي براي خدا به پا خيزيد.»
قرآن در ستايش طبقه اي از مجاهدان راه حق و تشويق آن ها مي فرمايد: «ان الله اشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنه ؛(81) در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به ]بهاي[ اينكه بهشت براي آنان باشد خريده است.»
چنان كه ملاحظه مي شود خداوند در اين آيه بهشت را بهاي جان و مال مؤمنان جهادگر مي شمارد اما در آيه اي ديگر در ستايش تعدادي از انسان هاي بلندپرواز مي فرمايد:
«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله»(91) در اين آيه تأكيد شده آنانكه جانشان را با عشق به خدا مي فروشند هدفشان در بهشت فقط رضاي الهي است.(02)
امام حسين(ع) هدف اصلي سفر به كربلا را تحصيل رضاي الهي مي داند از اين رو در آغاز سفر و كنار قبر جد بزرگوارش(ص) از خداوند مي خواهد كه او را به اين همه موفق بدارد و راهي در پيش رويش بگذارد كه رضاي او و رضاي رسولش در آن است.(12) اين معنا در خطابه هاي ديگر آن بزرگوار نيز كاملاً مشهود است(22)
اخلاق كريمانه
سخاوت، عفو و گذشت، احسان و دستگيري بينوايان نمودهايي از اخلاق كريمانه اي است كه در جاي جاي قرآن مي توان آنها را جست و امام حسين، شاگرد مكتب قرآن تجسم عيني اين صفات و اوصاف ديگر قرآني است و ما در اين جا به عنوان نمونه به ذكر پاره اي از آن ها مي پردازيم.
الف) گذشت
گذشت، عالي ترين كرامت انساني است بويژه آنكه آدمي قدرت بر انتقام نيز داشته باشد. آموزه هاي قرآني نه تنها به عفو در مقابل بدي تأكيد دارند بلكه در سطحي بالاتر توصيه مي كنند كه جواب را با خوبي پاسخ دهيد «و ان تعفوا اقرب للتقوي؛ (23) گذشت كردن شما به تقوي نزديك تر است.»
«ولا تستوي الحسنه و لاالسيئه ادفع بالتي هي احسن؛ (24) و نيكي با بدي يكسان نيست ]بدي را[ به آنچه بهتر است دفع كن.»
«عصام بن المصطلق» گويد: وارد مدينه شدم، حسين بن علي(ع) را مشاهده كردم و خوش نامي و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونه اي كه حسدي كه در سينه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگيخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستي؟ ايشان فرمود: آري. شروع كردم به شتم و سب او و پدرش. حسين(ع) نگاهي رئوفانه به من كرد و فرمود: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم¤ خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلين.»
آنگاه فرمود: آرام باش و براي من و خودت از خداوند طلب مغفرت كن اگر از ما ياري مي خواستي ما تو را كمك مي كرديم و اگر طالب حمايت بودي، تو را پشتيباني مي نموديم و اگر هدايت و ارشاد طلب مي كردي تو را رهنمون مي شديم... عصام مي گويد آثار ندامت و پشيماني در چهره ام نمايان شد. آنگاه امام فرمود: سرزنشي بر تو نيست خداوند تو را مي بخشايد كه مهربان ترين مهربانان است. آيا تو اهل شامي؟ گفتم: بلي، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نيازي داشتي با ما در ميان بگذار، اميدوارم كه به خواست خدا هرچه مي خواهي به بهترين وجهي آن را بيابي. عصام گويد: زمين با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم كه مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فكر كردم كه در سرتاسر زمين محبوبتر از او و پدرش نزد من هيچ كس وجود ندارد.»(25)
ب) تواضع و فروتني
تواضع صفت ارزشمند مردان الهي است و آنها كه پيشواي مردمند و الگوي آنان، وجود اين صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسان هاي ستم كشيده نوعي جوانمردي، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستكبران و كافران نشانه ذلت است.
قرآن كريم از يك سو به نكوهش تكبر مي پردازد: «و لا تمش في الارض مرحا؛ (26) در روي زمين با تكبر راه مرو»؛ «فبئس مثوي المتكبرين؛ (27) بد جايگاهي است جايگاه متكبران» و از سوي ديگر لزوم تواضع را گوشزد مي كند «و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا؛ (28) بندگان خداي رحمان كساني اند كه در روي زمين به نرمي ]و بدون تكبر[ گام برمي دارند»؛ و «اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين»(29)
امام حسين(ع) نيز صاحب اين سيره ارزشمند قرآني بود. «مسعده» گويد: گذر امام حسين(ع) به فقيراني افتاد كه گليم خود را پهن كرده و خود را بر آن افكنده بودند (و غذا مي خوردند) وقتي حضرت را ديدند او را دعوت نمودند، حضرت (ع) به زانو نشست و با آنان هم خوراك شد. سپس اين آيه فوق را تلاوت نمود آن گاه فقرا را به منزل خويش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت (ع) به منزل او آمدند. حضرت(ع) به كنيز خود فرمود: «آنچه را ذخيره مي كردي بيرون بياور.»(30)
ج) سخاوت
«جود و سخاوت» از فضايل مهم اخلاقي است. هر اندازه «بخل» نشانه پستي و حقارت و ضعف ايمان و فقدان شخصيت است «جود و سخاوت» نشانه ايمان و شخصيت والاي انساني است. در آيات قرآن هر چند واژه «جود» و «سخاوت» به كار نرفته اما تعبيراتي ديده مي شود كه بر اين دو مفهوم منطبق است. انفاق اموال در راه خدا، ايثار اموال و جان ها، انفاق از آنچه خود به آن نيازمنديم يا آن را دوست داريم، و... از جمله تعبيرات قرآن براي توصيف سخاوت است كه اكنون به چند مورد آن اشاره مي كنيم.
«يحبون من هاجر اليهم ولا يجدون في صدورهم حاجه مما اوتوا و يؤثرون علي أنفسهم و لو كان بهم خصاصه ...؛(13) ]انصار[... هر كس را كه به سوي آنان كوچ كرد. دوست دارند و نسبت به آن چه به ايشان داده شده در دل هايشان حسد نمي يابند، هر چند در خودشان احتياجي، ]مبرم[باشد.»
«و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و أسيرا¤ انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا؛(23) و غذاي (خود) را با اين كه به آن، علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير مي دهند (و مي گويند) ما شما را به خاطر خدا اطعام مي كنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم.
امام حسين(ع) اسوه سخاوت بود. روايت شده كه «ابوهشام قناد» از بصره براي حسين(ع) كالا مي آورد و آن حضرت از جاي برنخاسته همه را به مردم مي بخشيد.(33)
«ابن عساكر» روايت كرده است: گدايي، ميان كوچه هاي مدينه قدم برمي داشت و گدايي مي كرد تا به در خانه حسين(ع) رسيد در را كوبيد و اين چنين سرود «نااميد برمي گردد امروز آن كسي كه به تو اميدوار باشد و حلقه در خانه تو را حركت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششي و پدرت كشنده فاسقان بود.»
حسين(ع) مشغول نماز بود. نماز را به زودي به جاي آورد و بيرون آمد و در سيماي اعرابي اثر تنگدستي را مشاهده كرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبيك يابن رسول الله) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض كرد دويست درهم كه فرمودي در بين اهل بيت تقسيم كنم. فرمود: آن را بياور، كسي آمده كه از آن ها به اين پول سزاوارتر است... اعرابي پول ها را گرفت و رفت درحالي كه مي گفت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته؛(43) خداوند داناتر است به اينكه رسالت خويش را نزد چه كسي قرار دهد.
د) احسان
«أنس» گويد نزد امام حسين(ع) نشسته بودم در اين هنگام يكي از كنيزان آن حضرت وارد شد و با دسته ريحاني كه به آن حضرت هديه كرد سلام و تحيت گفت، حضرت نيز به او فرمود: تو در راه خدا و براي خدا آزادي.
أنس مي گويد: من به آن حضرت عرض كردم: اين كنيز با چند شاخه ريحان كه اهميتي ندارد به شما تحيت گفت، حال شما او را آزاد مي كنيد؟ حضرت فرمود: حق تعالي ما را چنين تربيت كرده و فرموده است:
«و اذا حييتم بتحيه فحيوا بأحسن منها أو ردوها؛ (53) و چون به شما درود گفته شد شما به ]صورتي[ بهتر از آن درود گوييد يا همان را ]در پاسخ[ برگردانيد.
امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر محور حاكميت ارزش ها و محو پليدي ها است بناي رفيع جامعه اسلامي بر ستون مستحكم امر به معروف و نهي از منكر گذاشته شده و امت مسلمان بهترين امتي هستند كه براي امر به معروف و نهي از منكر برانگيخته شدند.
امام حسين(ع) مصداق اين آيه بود: «ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون؛(63) بايد از ميان شما گروهي به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتي بازدارند و آنان همان رستگارانند»
آن بزرگوار هدف قيام خود را اصلاح طلبي و امر به معروف و نهي از منكر معرفي كرد. او از اولين مراحل امر به معروف كه همان اندرز و نصيحت است آغاز كرد و بارها و بارها يزيديان را پند داد(73) و تا آخرين مرحله كه گذشتن از جان خويش است در راه احياي اين عنصر مهم كوشا بود. آن حضرت در اين باره چنين مي فرمايد: «انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي محمد(ص) اريد أن آمر بالمعروف و انهي عن المنكر...؛ من براي اصلاح در امت جدم محمد(ص) قيام كردم و طالب امر به معروف و نهي از منكر هستم.»(38)
ايثار
ايثار يكي از جلوه هاي عرفاني قيام امام حسين(ع) و بلكه از زيباترين آنهاست، جلوه اي كه قرآن كريم بسيار بر آن تأكيد كرده و در نمودهاي مختلف ظاهر گشته است؛ شهادت در راه خدا و انفاق مال كه آيات بسياري درباره آن ها نازل شده از اين جمله است؛ اوج ايثار و از خودگذشتگي را در ليله المبيت كه علي(ع) به جاي پيامبر خوابيد مي توان ملاحظه كرد و خداوند مدال «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله...»(39) را درباره آن بزرگوار نازل كرد.
در سوره انسان نيز درخشش ديگري از اين فداكاري را كه ناظر بر اهل بيت است ملاحظه مي كنيم «ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و أسيرا¤ انما نطعمكم لوجه الله...»(40)
اساس قيام امام حسين(ع) و ياران آن بزرگوار كه برگرفته از مكتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگي است. عدم قبول بيعت با امويان و از خودگذشتن براي اثبات حقيقت، نمونه بارز ايثار آن بزرگوار بود.
دست يابي حضرت اباالفضل العباس(ع) به آب و نياشاميدن آن، جان فشاني دوتن از ياران امام(ع) در ظهر عاشورا كه جهت اقامه نماز، تن خود را سپر بلاي آن حضرت ساختند و به شهادت رسيدند، ارادتهايي كه اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز كردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند كه از بني هاشم وارد ميدان شود و بني هاشم نيز تا زنده بودند نگذاشتند امام(ع) وارد ميدان شود و...(41) همه و همه نمونه ها ي بي مانند ايثارند كه در قيام امام حسين جلوه گر شد.
«محمدعلي جناح» سياستمدار پاكستاني در اين باره مي گويد: «هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آن كه امام حسين(ع) از لحاظ فداكاري نشان داد در عالم پيدا نمي شود.»(42) دانشمند اروپايي «موريس دوكبري» نيز مي نويسد: «امام حسين براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»(43)
توكل
يكي ديگر از آموزه هاي ارجمند قرآني، توكل است، توكل كارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غير اوست بركندن، به يك مبدأ خبير قادر تكيه كردن و در راه او گام برداشتن است چرا كه قرآن خود فرموده است: «و من يتوكل علي الله فهو حسبه؛(44) هر كس بر خدا توكل كند خدا او را كافي است»: «علي الله فليتوكل المتوكلون»(45) امام حسين(ع) در طول سفر خود به كربلا، خدا را تنها تكيه گاه خود مي داند.(46)
جامع اضداد
عده اي چنين مي پندارند كه انسان هايي كه اهل عبادت و تهجد، عرفان و خلوت گزيني اند در صحنه اجتماع حضوري مؤثر ندارند و انسان هاي حماسي و قاطع، از روحيه لطيفي برخوردار نيستند.
اما انسان قرآني در عين صلابت و قاطعيت، رؤوف و در عين تهجد شبانگاهي چون شير در روز، بر دشمنان مي غرد. قرآن رهبانيت را نمي پذيرد و در عين حال قطع ارتباط با خالق را نيز رد مي كند.
از يك سو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهي از منكر به عنوان عناصر كليدي شجاعت و حضور موثر در جامعه تاكيد مي كند و از ديگر سو مومناني را مي ستايد كه شبها به نجواي با معبودشان مي پردازند.
قرآن از يك سو نجواي: «و من اليل فتهجد به نافله لك» (74) سر مي دهد و از سوي ديگر بانگ «وقاتلوا المشركين كافه » (84) بر مي آورد و حسين(ع) نيز چنين بود، آميزه اي از حماسه و دلاوري و شجاعت و عرفان و معنويت، دعاي عرفه امام حسين(ع) سراسر زمزمه هاي عارفانه او با معبود خويش است: «الهي من كانت محاسنه مساوي فكيف لايكون مساويه مساوي؛ (94) خدايا كسي كه خوبي هايش بدي است چگونه بديهايش بدي نباشد.»
جملات عارفانه امام حسين تنها يك روي سكه شخصيت است اما روي ديگر، شخصيت حماسي و قهرماني است كه با سلاح خون به ديدار شمشير مي رود و چنين مي سرايد كه : «ان كان دين محمد لم يستقم الابقتلي فيا سيوف خذيني؛ (0
5) اگر دين محمد(ص) جز با كشتن من پايدار نمي ماند پس اي شمشيرها مرا دريابيد.»
جاودانگي
قرآن كريم كتابي است كه با گذشت زمان رنگ كهنگي بر چهره مفاهيم بلندش نمي نشيند و همواره ماندگار و جاودانه است.
مردي از امام صادق(ع) سوال كرد چگونه است كه قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن، فرسوده نمي شود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمود: بدان جهت كه خداوند، قرآن را مخصوص عصر و دوراني خاص قرار نداد. همچنان كه آن را به مردم خاصي اختصاص نداده است بلكه قرآن براي همه اعصار جديد و نزد هر گروهي تا به قيامت تازه است. (51)
از آنجا كه سرشت سيره گفتاري و رفتاري امام حسين(ع) با آموزه هاي قرآني عجين گشته است، شخصيت او، قيام او و سيره او جاودانه است. حضرت زينب، شير زن كربلا، اين جاودانگي را پيش بيني كرده و خطاب به امام سجاد در دلداري آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا مي فرمايد: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبله عشقي بنا خواهد شد كه نشانه هايش كهنه نمي گردد و گذشت روزگار آن را از بين نمي برد، هر چه ستمگران براي نابودي آن كوشش كنند، هرگز به خواسته خود نائل نمي شوند، پيوسته شكوه و جلال آن رو به افزايش است» (52)
شيخ «عبدالحسين الاعم» شاعر متعهد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعري ناظر به همين معنا دارد كه:
گرچه جسم مطهر حسين(ع) در صحراي كربلا مدتي اندك بدون دفن باقي ماند...
ليكن قبر او در درون سينه و قلب دوستدارانش تا ابد جاي دارد (53)
حق تلاوت قرآن
در قرآن، ايمان آورندگان به اين كتاب الهي كساني معرفي شدند كه حق تلاوت را به جاي آورند: «الذين آتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته اولئك يومنون به؛ (54) كساني كه كتاب آسماني به آنان داديم و آن را چنان كه بايد مي خوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند...»
امام صادق(ع) درباره چگونگي رعايت حق تلاوت قرآن مي فرمايد: «آياتش را روشن و شمرده مي خوانند، سعي مي كنند معنايش را بفهمند، احكام و فرامينش را به كار مي بندند و به وعده هايش اميدوارند و از عذابش مي ترسند... به خدا سوگند كه حق تلاوت قرآن به حفظ آيات و پشت سر هم خواندن حروف و كلمات و تلاوت سوره ها و مطالعه حواشي و هوامش آن نيست...» (55)
امام حسين از كساني بود كه در گفتار و كردار، حق تلاوت قرآن را رعايت كرد از اين رو در قسمتي از زيارت نامه اش مي خوانيم: «اشهد انك... تلوت الكتاب حق تلاوته...؛ (56)
گواهي مي دهم كه تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودي» و نيز آن حضرت خدا را به خاطر فراگيري معناي قرآن و رسيدن به مقام فقاهت ديني، حمد و سپاس مي گويد:«اللهم اني احمدك علي ان اكرمتنا بالنبوه و علمتنا القرآن و فقهتنا في الدين» (57)
حق گويي
قرآن كريم خود سخن حق است «و ان لحق اليقين» (58)؛ «و انزلنا اليك الكتاب بالحق...» (59) امام حسين (ع) نيز زندگي و گفتارش بر مبناي حق و راستي بود چرا كه بر مبناي آيه تطهير، امامان از هرگونه ناحق و پليدي مبرايند. در بخشي از زيارت آن بزرگوار كه خطاب به ايشان است مي خوانيم:«ان الحق معك و اليك و انت اهله و معدنه؛ (60) همانا حق با تو و به سوي توست و تو اهل حق و معدن آن هستي»
چند بعدي بودن
قرآن كريم كتابي است كه از زواياي مختلف مي توان به آن نگريست هر چند همه اين ابعاد در يك جهت و آن هم هدايتگري است. آيه الله جوادي آملي در اين باره چنين مي نويسد:«آيات قرآن كه خود را هدايتگر مردم مي داند «هدي للناس» (16) طوري تنظيم شده است كه هر كس مي تواند به مقدار سطح فكر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشه اي برگيرد، هم براي عارفان، حكيمان و ساير انديشوران برنامه هدايتي دارد و هم براي توده مردم و اعراب بيابانگرد... سالار شهيدان، حسين بن علي(ع) همانند قرآن در چهره هاي گوناگون براي مردم جهان درخشيد، براي عارفان در چهره دعاي عرفه، براي زمامداران حامي قسط و عدل و حامي مستضعفان و محرومان در چهره نهضت و قيام عليه طغيانگران امويان، براي پرهيزكاري در چهره تارك دنيا و براي ديگران در چهره هاي ديگر...» (26)
حضور در محضر الهي
عارف، عالم را محضر خدا مي داند و او را شاهد و ناظر بر جميع امور مي شمارد. در قرآن كريم مي خوانيم كه: قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المومنون...؛(63) و بگو ]هر كاري مي خواهيد[ بكنيد كه به زودي خدا و پيامبر و مومنان در كردار شما خواهند نگريست»
امام حسين (ع) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب، سرش را به آسمان بلند كرد و گفت:«اللهم انك تري ما يصنع بولد نبيك؛ (64) خدايا تو شاهدي كه با پسر پيغمبر تو چه مي كنند» همچنانكه پس از شهادت طفل شيرخوار دست مبارك خود را زير گلوي او گرفت وقتي كه دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشيد و گفت:«هون علي ما نزل بي انه بعين الله؛ آن چه كه اين مصيبت را بر من آسان مي كند اين است كه اين مصايب در محضر خدا و در منظر او واقع مي شود.
خوف و خشيت الهي
قرآن كريم مومنان را مي ستايد كه فقط از خدا مي ترسند و جز او از كس ديگر هراس ندارند:«الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله...؛ (65) كساني كه پيام هاي خدا را ابلاغ مي كنند و از او مي ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند...»
سيره عملي امام حسين در جريان كربلا مصداق واقعي اين آيه است چرا كه اگر ترس از نابودي خود و فرزندانش داشت هرگز پاي به اين صحنه پرمخاطره نمي گذاشت. امام در زمزمه عارفانه خود در دعاي عرفه چنين مي فرمايد كه:«اللهم اجعلني اخشاك كاني اراك؛ (66) خدايا مرا آنچنان قرار ده كه از تو بيمناك باشم بطوري كه گويا تو را مي بينم».
مقام ذكر
از ديگر اوصاف متقيان رسيدن به مقام ذكر است. ياد خدا را در دل داشتن و همواره به ياد او بودن، مايه آرامش است:«الا بذكرالله تطمئن القلوب» (67) و مومنان راستين آنانند كه خريد و فروش و مشغولات دنيوي آن ها را ازياد خدا غافل نمي سازد. رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكرالله...» (68)
سرور و سالار شهيدان از جمله كساني بود كه به اين مقام شريف نائل گشته بود وهمواره ياد خدا مي كرد. موقع حمله به دشمن ذكر «لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم» مي گفت (96) هنگام احساس خطر مرگ «انالله و انا اليه راجعون» بر زبان جاري مي ساخت (07) هنگام رسيدن به كربلا از بلاها و مصيبت هاي آن به خدا پناه مي برد «اللهم اعوذبك من الكرب و البلاء»(17)
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش مي كند كه: «شيطان بر شما مسلط شده و ياد خداي بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه مي خواهيد، ما از خداييم و به سوي خدا بازمي گرديم.»(27)
صبر و تسليم
صبر در برابر مصيبت ها و تسليم در برابر اراده الهي يكي ديگر از خصلت هاي نيك عارفان است. عارف، معتقد است آنچه در عالم وجود واقع مي شود قضاي الهي است و تا چيزي از جانب او مقدر نشده باشد واقع نمي شود. اگرچه حركت و تلاش براي دگرگوني وضع موجود و تغيير ناهنجاري هاي خود، قضا و قدر الهي و مرزي جدا از آن ندارد.
در قرآن كريم هفتاد بار مقوله صبر مطرح شده كه ده مورد آن مرتبط با پيامبر اكرم(ص) است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و نماز براي حل مشكلات كمك بگيريد: «يا ايها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوه »(37) و در آيه ديگر «صبر و تقوي» از استوارترين امور شمرده شده است «و ان تصبروا وتتقوا فان ذلك من عزم الامور»(47)
«تسليم نيز اگرچه از جنس صبر است اما مقامي بالاتر است. در مقام تسليم «خود»ي باقي نمي ماند تا انسان بگويد آنچه راجانان مي پسندند مورد پسند من هم است، بلكه خود وهرچه را در اختيار دارد تسليم مولاي خود مي كند. سخن حضرت اسماعيل كه در جواب «يا بني اني اري في المنام اني اذبحك»(57) گفت: «يا ابت افعل ما تؤمر ستجدني ان شاءالله من الصابرين؛(67) مأموريت خود را انجام بده كه اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهي يافت» نشانه دست يابي آن حضرت به مقام تسليم و تفويض است.»(77)
حسين(ع) قهرمان صبر و تسليم است و گفتار و كردارش بر آن گواه. آن بزرگوار در وصيت نامه خود كه به محمدبن حنفيه نوشته فرموده است: هر كس مرا رد كند و از ياري من سرباز زند صبر مي كنم تا خدا بين من و قوم اموي حكم كند كه او بهترين حكم كنندگان است.»(78)
صبحگاه عاشورا ياران خويش را چنين به صبر فرا مي خواند كه: «اي كريم زادگان! صبوري كنيد زيرا مرگ چونان پلي است كه شما را از سختي ها و آسيب ها عبور داده و به بهشت هاي پهناور و نعمت هاي جاودانه مي رساند...»(79)
در قتلگاه و در عصر عاشورا در نيايشي عاشقانه با تن و بازوي زخمدار چنين عرضه مي دارد: «بر قضا و حكم تو صبر مي كنم، اي خداي من، جز تو خدايي نيست. اي فريادرس فريادگران.(80)
عبادت
«عبادت» پيوند مخلوق با خالق و اوج كمال انساني و ارج بخشيدن خداوندي است كه نعمات فراواني به ما عطا كرده است. قرآن كريم، گاه پرستش را هدف آفرينش و گاه عامل نفي سلطه هاي شيطاني، و گاه زمينه وحي و پيامبري و... معرفي مي كند. خداوند در اين زمينه مي فرمايد «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون؛ (81) و جن و انس را نيافريدم جز براي آنكه مرا بپرستند».
امام حسين(ع) عبدصالح خدا بود و تجسم عيني آيات الهي، در عين حال كه پهلواني بزرگ بود، عابدي تمام عيار و عارفي كامل در پيشگاه الهي بود. از «مصعب زبيري» روايت شده كه گفت: «حسين(ع) با فضيلت و متمسك به دين بود و نماز و روزه و حج او بسيار بود.»(82)
«عقاد» نيز گويد: علاوه بر نمازهاي پنجگانه، نمازهاي ديگر بجاي آورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماه هاي ديگر هم روزهائي را روزه مي گرفت و در هيچ سال، حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن كه ناچار به ترك شده باشد.(83) امام حسين(ع) انس ويژه اي با نماز داشت. چنان كه قبلاً بيان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست يك شب از امويان مهلت بگيرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نياز با خدا بپردازد.
در ظهر عاشورا نيز كه تنور جنگ به شدت گرم شده بود وقتي صحبت از نماز شد به فكر اقامه نماز افتاد و به شخصي كه وقت نماز را به ايشان يادآوري كرد فرمود: «نماز را به يادمان آوردي خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، بلكه اكنون وقت آن است، از دشمنان بخواهيد كه دست از جنگ بشويند تا نمازمان را بخوانيم.» و چون آنان حاضر به اين امر نشدند، سعيدبن عبدالله حنفي و زهيربن قين، پاسداري از جان امام را برعهده گرفته و در اين راه شهيد شدند.(84)
عزت طلبي و ذلت ستيزي
عزت از آن خداست و هركس طالب عزت است بايد آن را نزد خدا بجويد «من كان يريد العزه فلله العزه جميعا»(58) در قرآن كريم خطاب به پيامبر خود مي فرمايد كه: «و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم؛(68) يهود و نصاري هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زماني كه از آنان تبعيت كني.» اما در ادامه آيه خداوند به پيامبر دستور مي دهد كه بگويد: «ان هدي الله هو الهدي»(78) و به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد كند.
اساساً نفوذناپذيري از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحريف، تغيير و شكست در آن راه ندارد. از اين رو درباره صفت قرآن در اين كتاب مي خوانيم «انه لكتاب عزيز¤ لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه؛(88) اين كتاب نفوذناپذير ]و صاحب عزت[ است هيچ باطلي چه از پيش رو يا از پشت سر به آن راه نمي يابد...»
سيره امام حسين(ع) نيز بر مبناي همين حبل متين الهي بود و لحظه اي تن به ذلت و سر به خواري نداد و سطر سطر قيام او نشانگر عزت مداري و پايداري بر راه هدايت الهي بود. امام(ع) در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فرياد برآورد كه: «آگاه باشيد كه زنازاده پسر زنازاده(ابن زياد) مرا بين دو چيز مخيّر ساخته يا شمشير كشيده آماده جنگ شوم و يا لباس ذلّت بپوشم و با يزيد بيعت نمايم ولي ذلت از ما بسيار دور است.(98)
نويسنده:علي اسعدي
منبع : روزنامه کیهان