قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

منتقم خون سيد الشهدا(عليه السلام) کيست؟

پرسش: با توجه به پخش سريال تاريخي مختارنامه و تأکيد بر منتقم ناميدن او، اين سوال مطرح است که آيا با کشتن قاتلان امام حسين انتقام صورت گرفته است؟ پس چرا مطابق روايات، حضرت مهدي«عج» منتقم ناميده شده است؟
پاسخ: پيش از ورود به بحث لازم است اين نکته را يادآور شويم که گرچه قصاص باعث حيات جامعه است، اما در دين، انتقام و قصاص، اصل نيست؛ در حوزه فردي وقتي سخن از قصاص و انتقام است، سخن از عفو و رحمت و بخشش نيز هست. بعضي همان آيه که سخن از قصاص دارد، از عفو و رحمت سخن مي گويد(1). در اين حوزه بدترين برخوردها با اهل بيت مي شده است، اهل بيت مي بخشيدند. در حوزه اجتماعي و دشمني با دين باز عفو و رحمت اولين راه است اما اگر کسي سمبل ظلم و ستم بود، ماجرا نه توبه دارد و نه داستان پايان يافته است بلکه جرياني است انحرافي و عفو آنان باعث ريشه دواندن بيشتر و عمق انحراف مي شود و به هر دليلي عفو نتوانست فرد را در بر بگيرد اينجا جايگاه قصاص و انتقام است. اينجا قصاص باعث حيات است و اينجا جايگاه قاطعيت و برخورد شديد است: اشدالمعاقبين في موضع النکال والنقمه(2). فرعون در نيل گرفتار مي شود و مي گويد آمنت انه لا اله الا الذي آمنت به بنو اسرائيل و انا من المسلمين(3). خدا مي فرمايد :الان...(4) و توبه او را نمي پذيرد و عذاب او را رد نمي کند.
در جاهايي که قصاص، انتقام و مبارزه هست، انگيزه اي که دين از اوليا ارائه مي دهد، تشفي خاطرفردي يا قبيلگي نيست که قطع انحراف وحيات فرد و جامعه معيار است و کار براي خداست، چون عمرو بن عبدود آب دهان برصورت حضرت اميرالمؤمنين مي اندازد، حضرت برمي خيزد، قدم مي زند و بعد کار دشمن را يکسره مي کند.
قصاص و انتقام و خونخواهي براي چه کسي است؛ من قُتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطانا (5)، آيا هرکس که حتي فرزند امام باشد چنين ولايتي و حق انتقام و خونخواهي دارد؟ امام باقر مي فرمايد ما ولي چنين کسي هستيم و قائم از ماست و او هنگام ظهور، خونخواهي حسين خواهد کرد. چرا چنين است و افرادي نظيرمختار يا حتي فرزندان ديگر ائمه ولي و خونخواه محسوب نمي شوند؟
اول اين که کسي بايد انتقام بگيرد و قصاص کند که به مقدار جرم و جنايت آشنا باشد، بايد ابعاد جنايت را بداند. ولي خدا و عظمت او را چه کسي مي شناسد؛ طبيعي است جز ولي خدا کسي نمي شناسد. همان روايت معروف که پيامبر به حضرت علي فرمود يا علي، جز من و تو به خدا کسي شناخت ندارد و مرا جز خدا و تو کسي نمي شناسد و تو را جز من و خدا کسي نمي شناسد. يا علي ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفني الا الله و انت و لايعرفک الا الله و انا(6).
و يا فرمود: خدا را حقي است که جزمن و علي کسي بر آن آنگاه نيست و مرا حقي است که جز خدا و علي بر آن واقف نيستند و او را حقي است که جز خدا و من کسي بر آن آگاهي ندارد.
ان الله حقا لايعلمه الا انا و علي و ان لي حقاً لا يعلمه الا الله و علي و له حق لايعلمه الا الله و انا(7)
پس براي انتقام و قصاص کسي بايد اقدام کند که ابعاد جنايت را بشناسد، ضربه به پيکره ثقل قرآن و عدل آن، ضربه به کسي که مخاطب فرشتگان است. شهادت حجت خدا و هاديان الهي، يعني به مسلخ بردن بشر و جامعه بشري.
دوم. بشرعادي چقدر توانايي درک عظمت مصيبت را دارد. چگونه سنگيني آن را در مي يابد؟ امام باقر به علقمه و ديگران مي آموزد که بگويند: اعظم رزيّتها في الاسلام و في جميع السماوات والارض(8). اين سخن را امام مي آموزد و الا يک آدم عادي نمي تواند بفهمد يا بگويد. اين بيان از زبان ما تکرار سخن امام است. و الا فهم اين مطلب که حادثه اي بظاهر نيم روزه چگونه آسمانيان و زمينيان را درگير کرده است کار انسان عادي نيست؛ فقدان اين ولي خدا را نيز فقط ولي خدا مي فهمد. ديگران نمي فهمد که با رحلت و يا شهادت ولي خدا چه نقصان و خساراتي رخ مي دهد. بشر عادي چگونه مي تواند براي قرن ها صبح و شام براي حسين ناله گر و ندبه خوان باشد و بجاي اشک، خون گريه کند. اين زماني رخ مي دهد که قدر و عظمت ولي خدا و جايگاه او در هستي مشخص شود. چيزي که جز خدا و ولي خدا را توانايي فهم آن نيست. و چون بشرعادي از عظمت ولي خدا بي اطلاع است، عظمت از دست دادن او را و جنايت ظلم بر او را نيز نمي فهمد. گرچه تاب و تحمل همان مقدار که فهم کرده را نيز ندارد ولي عمق آن را در نمي يابد اين همان مصيبتي است که حضرت زهرا با نبود پيامبر فريادگر آن است و توان تحمل آن را ندارد غم سترگ فقدان او را مي فهمد چرا که عظمت رسول خدا را مي داند. و لذا وقتي پيامبر از دنيا مي رود آن قدر در گريه و ناله است که از دنيا مي رود. صبت علي مصائب لو انها صبت علي الايام صرن لياليا(9)
اين همان درک عظمت است که علي بر قبر فاطمه ناله سر مي دهد و در خطاب با پيامبر از کم شدن صبرخود شکوه مي کند:
قل عن صفيتک صبري(10).
اين همان درک عظمت است که امام حسين، هنگام شهادت امام حسن فرياد مي زند: غارت زده کسي نيست که دنيا را از دست داده باشد، غارت زده کسي است که برادري چون تو را از دست داده باشد.
اين همان درک عظمت است که يکايک ائمه فريادگر و نوحه خوان آنند و حضرت مهدي قرن هاست صبح و شام ضجه مي زند و به جاي اشک خون مي گريد و مي گويد: لاندبن عليک صباحاً و مسائاً و لابکين لک بدل الدموع دما(11).
لذا ولي خدا، هم عظمت ولي خدا را مي فهمد و هم فقدان او را در مي يابد.
سوم مقدار جرم و جنايت به ولي خدا را نيز ولي خدا مي فهمد. ديگران گرچه ابعادي از آن را مي فهمند؛ مي گريند و ضجه مي زنند اما همه ابعاد را نمي فهمند. آسمان و زمين گريه مي کنند اما همه ابعاد را درک نمي کنند. ولي خدا تمام ابعاد را درک مي کند.
چهارم- هنگامه قصاص، عوامل جنايت، عوامل انساني، فرهنگ، سياسي اجتماعي، آنچه باعث اين اتفاق شد و عمق اين فتنه را نيز ولي خدا مي فهمد که چگونه عواملي دست به دست هم داده و ولي خدا را غريبانه به شهادت رسانده اند، او را خارج و مارق از دين معرفي مي کنند. اين را نيز ولي خدا مي فهمد. حضرت علي در بحث خوارج فرمودند اني فقات عين الفتنه بباطنها و ظاهرها(12)، من چشم فتنه را درآوردم، يا من چشمه فتنه را خشکاندم. عمق فتنه و عمق جنايت را ولي خدا مي فهمد. لذا اگر قرار است کسي اين صف يا اين جريان را قصاص کند به تمام ابعاد واقف نيست. بنابراين ديگران، مثل مختار ممکن است مثلاً قاتلان را بکشند و از بين ببرند اما عمق فتنه را ولي خدا مي فهمد.
پنجم انتقام از اشخاص نيست. کسي که به کار گروهي راضي باشد با آنان است (13)، بنابراين انتقام حضرت مهدي هنگام ظهور از افراد با آنکه در کربلا نبوده اند و قاتلان کربلا سال ها مرده اند. به دليل رضايت(14) آنان وبراي آن است که با رضايت و رفتار و اعمال خود در صف يزيديان را بخوبي مي شناسد. او فتنه و فاجعه را مي داند. عمق فاجعه را مي داند و مي فهمد چگونه بايد عمل کند.
لذا برکندن و از ريشه خشکاندن و از بين بردن کامل صف قاتلان و دشمنان ولي خدا و مبارزان با حق، دين حق و ولي خدا، فقط و فقط توسط ولي خدايي صورت مي گيرد که به کنه و عظمت مطلب آگاه است.
امام باقر(ع) فرمود: کسي که مظلوم کشته شده، حسين بن علي است که ما اولياي دم او هستيم و قائم ما وقتي قيام کند، او را خونخواهي مي کند.
البته جامعه موظف است تلاش کند و گرچه ضربه به پيکره مجرمان سال 60 و 61 هجري و خون آشامان وادي کربلا به هر نيت و کوششي؛ گام و قدمي است شيرين و يا در طول تاريخ قيام و نهضت هاي حق طلبانه چون انقلاب اسلامي ارزشمند است و تلاشي بقدر استطاعت اما اين ها انتقام نيست که انتقام از ولي خدا برمي آيد که ولي را بشناسد، عمق فاجعه را بداند، علل و عوامل را بشناسد و مسببان را در طول تاريخ و صف بندي و فتنه آنان را بخوبي آگاه باشد تا بتواند کنارخانه خدا در کنار معرفي خود به عنوان فرزند حسين و خبر از شهادت مظلومانه او، خبر از انتقام بدهد. البته چنان که گفته شد، اين به اين معنا نيست که ما نبايد کاري کنيم و هرکس به توان خودش اما جايگاه، جايگاه ولي خداست.(15)

 

 

نويسنده: حجت الاسلام محمدصابر جعفري

 

 

پي نوشت ها :
 

1- سوره بقره، آيه 178 وآيه 179.
2- تهذيب الاحکام، ج3، ص108.
3- سوره يونس، آيه 90.
4- همان، 91.
5- سوره اسراء، آيه33.
6-تاويل الايات الظاهره، ص145؛ نزديک همين عبارت ارشادالقلوب، ج2، ص209.
7- بحارالانوار، ج77، ص196.
8- مصباح المتهجد، ص774. زيارت عاشورا.
9- بحارالانوار، ج79، ص106.
10. المناقب، ج3، ص364.
11. زيارت ناحيه منسوب به امام عصر(ع).
12. بحارالانوار، ج26، ص152.
13. رک بحارالانوار، ج97، باب دوم.
14. بحارالانوار، ج44، ص 218.
15. براي مطالعه بيشتر رک دو ماهنامه امام، شماره 28، مقاله مختار منتقم خون امام حسين نيست، گفت و گو با نگارنده و حسن ملايي.

 


منبع : نشريه پاسدار اسلام، شماره 352-351.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه