قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پيشواي چهارم (2)

نكته‌ها،‌ داستانك‌ها و كلمات قصار امام سجاد (عليه السلام)
 

بدون ترديد جامعه اسلامي نيازمند الگوهاي كاملي است كه نقشه راه زندگي و بندگي را به ايشان بنمايانند و پيشوايان معصوم (عليهم‌السلام) بهترين الگوها در اين زمينه به شمار مي‌آيند. همچنين مي‌توان از نقش سترگ صدا و سيماي جمهوري اسلامي درباره اين موضوع مهم گذشت. يكي از حياتي‌ترين وظايف اين سازمان، ارائه اين الگوهاي كامل به شيوه‌هاي هنرمندانه و زيبا به مخاطبان خود و به ويژه نسل جوان و فعال انقلاب اسلامي است.
بر اين اساس، رهنمون گرفتن از سيره عملي معصومان و نيز سيره گفتاري آن بزرگواران به شيوه‌هاي گوناگون، راهكار مناسبي براي برنامه‌سازان محترم صدا و سيما شمرده مي‌شود. از اين رو، در اين بخش پاياني مقاله، ابتدا به نكته‌هاي ارزشمند از زندگي معصوم ششم و امام چهارم مي‌پردازيم، سپس داستانك‌هايي از زندگي ايشان مي‌آوريم و پس از آن، كلمات قصار و حكيمانه آن بزرگوار را برمي‌شمريم. بديهي است برنامه‌سازان و مجريان عزيز، به شكل‌هاي مختلف مي‌توانند از اين مطالب بهره برند.

نكته‌ها
 

•حضرت امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) روزانه هزار ركعت نماز مي‌گزارد. (1)
•در كرم و بخشندگي امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) همين بس كه هر روز ظهر در خانه ايشان ناهار عمومي برپا بود. (2)
•امام سجاد (عليه‌السلام) در مدينه به طور پنهاني مخارج يك صد خانواده نيازمند را تأمين مي‌كرد. (3)
•آن حضرت دو بار در راه خدا همه اموالش را به دو نيم تقسيم كرد و يك نيمه را به نيازمندان بخشيد (4)
•محبو‌ب‌ترين كار خير نزد امام سجاد (عليه‌السلام) صدقه پنهاني بود. (5)
•زين‌العابدين (عليه‌السلام) پيك محبت بود. (6)
•خانه زين‌العابدين (عليه‌السلام) خانه مسكينان و يتيمان و بيچارگان بود. (7)
•ايشان بادام و شكر صدقه مي‌داد و اين آيه را تلاوت مي‌فرمود: «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون؛ تا از آنچه دوست‌تر مي‌داريد، انفاق نكنيد، به مقام برتر نمي‌رسيد». (آل عمران: 92) (8)
•آن حضرت بيست و دو بار بر پشت شتري حج گزارد و حتي تازيانه‌اي همه به آن حيوان نزد. (9)
•زماني كه از خدمتكار امام زين‌العابدين (عليه السلام) خواستند تا ايشان را توصيف كند، گفت: «من هيچ گاه در روز براي او طعامي نياوردم و در شب بستري براي آن حضرت نگستردم». (10)

داستانك‌ها
 

شبي امام مشغول نيايش و عبادت بود. يكي از بچه‌هاي امام از جايي افتاد و استخوانش شكست كه احتياج به شكسته‌بندي پيدا شد. اهل خانه رفتند و شكسته‌بند آوردند و دست بچه را بستند؛ در حالي كه او از درد فرياد مي‌كشيد. بچه راحت شد و قضيه گذشت. هنگام صبح امام ديد دست بچه را بسته‌اند. فرمود: چرا چنين است؟ داستان را گفتند و معلوم شد امام آن‌چنان در حال جذبه به سر مي‌برده است و آن‌چنان اين روح به سوي خدا پرواز كرده بود كه هيچ يك از آن صداها، اصلاً به گوش امام نرسيده بود. (11)
فرزند پيغمبر است. به حج مي‌رود. امتناع دارد با قافله‌اي حركت كند كه او را مي‌شناسند. مترصد است قافله‌اي از شهرهاي دور دست كه او را نمي‌شناسد، پيدا شود و غريب‌وار داخل آن شود.
وارد يكي از قافله‌ها شد. از آن‌ها اجازه خواست: به من اجازه دهيد كه خدمت كنم. آن‌ها هم پذيرفتند و امام در تمام اين مدت به صورت يك خدمتگزار قافله درآمد.
در بين راه مردي به قافله وارد شد كه امام را مي‌شناخت. نزد آن‌ها رفت و گفت: «مي‌دانيد اين مرد كيست؟» گفتند: «جواني از مدينه است.» گفت: «اين علي بن حسين بن علي بن ابي‌طالب است.» دويدند خودشان را به روي دست و پاي امام انداختند: «آقا چه كاري بود شما كرديد؟! ممكن بود به شما جسارتي بكنيم».
اما حضرت فرمود: «هدف من اين است كه با قافله‌اي بروم كه مرا نمي شناسند تا توفيق و سعادت خدمت به مسلمانان براي من پيدا شود». (12)
فرزندي از امام سجاد (عليه‌السلام) مُرد و مردمان جَزَعي از او نديدند. پرسيدند: «چگونه است كه در مرگ پسرت ناله سر نمي‌كني؟!» فرمود: «مرگ چيزي است كه منتظر آن بوديم و چون در رسيد، آن را ناخوش نداشتيم». (13)
امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) از انگور خوشش مي‌آمد. روزي هنگام افطار، كنيزك حضرت خوشه‌اي انگور نزد ايشان آورد. در همين حال، نيازمندي به در خانه آمد و حضرت آن خوشه انگور را به وي داد. كنيز كسي را فرستاد تا آن خوشه انگور را از آن فرد نيازمند بخرد و آن را نزد امام آورد. اين بار هم نيازمند ديگري آمد و باز حضرت انگور را به او داد. باز كنيزك كسي را فرستاد و انگور را نزد ايشان آورد، اما براي بار سوم نيز نيازمند ديگري آمد و حضرت انگور را به وي بخشيد و آن روز انگور ميل نفرمود. (14)
روزي مردي به ايشان دشنام داد. حضرت خاموش ماند و بدو ننگريست. مرد گستاخانه گفت: «با توأم.» امام پاسخ داد: «و من سخن تو را نشنيده مي‌گيرم». (15)
روزي يكي از بندگان خود را براي كاري خواست و او پاسخ نداد و بار دوم و سوم نيز چنين شد. سرانجام از او پرسيد: «پسرم! آيا آواز مرا نشنيدي؟» گفت: «چرا؟» فرمود: «پس چرا پاسخ ندادي؟» گفت: «چون از تو نمي‌ترسم.» فرمود: «سپاس خداي را كه بنده من از من نمي‌ترسد». (16)
روزي امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) در مجلس عمر بن عبدالعزيز، حاكم آن زمان مدينه نشسته بود، چون برخاست و بيرون رفت، عمر از حاضران پرسيد: «شريف‌ترين مردمان كيست؟» گفتند: «شما؟» گفت: «نه، چنين نيست. شريف‌ترين مردم كسي است كه هم‌اكنون از نزد ما بيرون رفت. همه مردم دوست دارند بدو پيوسته باشند و او دوست ندارد به كسي پيوسته باشد». (17)
از حضرت پرسيدند: «چرا ناشناس با مردم سفر مي‌كني؟» فرمود: «خوش ندارم به دليل پيوند با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي بگيرم كه نتوانم مانند آن را بدهم». (18)
روزي خليفه وقت در مكه بود و مردمان هر كدام نزد او مي‌رفتند و چيزي طلب مي‌كردند. كسي به امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) عرض كرد: «خوب است شما نيز چيزي از او بخواهيد.» حضرت فرمود: «اي بيچاره! در حرم الهي از غير خداوند چيزي درخواست كنم؟! به راستي من خوش ندارم كه از آفريننده جهان نيز دنيا را طلب كنم، حال چگونه آن را از آفريده‌اي همچون خود بخواهم». (19)
روزي به ديدن يكي از يارانش رفت كه در بستر مرگ بود و مي‌گريست. پرسيد: «چرا گريه مي‌كني؟» گفت: «پانزده هزار دينار قرض به گردن دارم و چيزي براي پرداخت آن ندارم.» فرمود: «گريه مكن. وامت را برعهده مي‌گيرم و از حالا تو چيزي بر گردن نداري. (20)
مردي در محضر امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) گفت: «بار خدايا! مرا از همه خلق بي‌نياز گردان.» حضرت رو به او فرمود: «اين گونه دعا كردن، صحيح نيست. مردمان همواره به يكديگر نيازمندند؛ بلكه بايد چنين دعا كرد: بار خدايا! مرا از بدان خلقت بي‌نياز گردان». (21)
روزي چند تن مهمان او بودند. خادم وي سيخ كبابي را بر دست داشت و با آن با شتاب مي‌آمد. ناگاه پايش لغزيد و سيخ بر سر فرزندي از امام افتاد كه زير پلكان ايستاده بود و طفل كشته شد. غلام سرآسيمه ماند، ولي امام بدو فرمود: «تو در اين كار قصدي نداشتي. تو را در راه خدا آزاد كردم.» سپس به دفن طفل پرداخت. (22)
امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) پسرعمويي داشت كه شبانه و ناشناس به او كمك مي‌كرد، ولي خود را معرفي نمي‌فرمود. آن مرد همواره مي‌گفت: «خدا به تو جزاي خير دهد! امام علي بن حسين (عليه‌السلام) كه فاميل من است، هيچ ‌گاه به من كمكي نمي‌كند.» حضرت اين سخنان را مي‌شنيد و چيزي نمي‌فرمود. تا اينكه امام به شهادت رسيد و كمك‌ها قطع شد و آن مرد فهميد كسي كه كمكش مي‌كرده، امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) بوده است. پس همواره سر قبر ايشان مي‌رفت و عذر تقصير مي‌خواست. (23)
روزي از كنار مردمي گذشت كه از او بد مي‌گفتند. فرمود: «اگر راست مي‌گوييد، خدا از من بگذرد و اگر دروغ مي‌گوييد، خدا از شما بگذرد». (24)
مردي كه پيشه مسخرگي داشت و با خنداندن مردم از ايشان چيزي مي‌ستاند، به گروهي گفت: «علي بن حسين مرا عاجز كرده است. هر كار مي‌كنم نمي‌توانم او را بخندانم».
روزي حضرت با دو بنده خود به راهي مي‌رفت. ناگاه آن مرد پيش آمد و رداي امام را از دوش ايشان برداشت. حضرت بر جاي خود ايستاد و ديده از زمين برنمي‌داشت. بندگان ايشان از پي آن مرد دويدند و ردا را پس گرفتند. حضرت پرسيد: «اين مرد كه بود؟» گفتند: «مرد مسخره‌اي است كه مردمان را مي‌خنداند و از آنان چيزي مي‌گيرد.» فرمود: «بدو بگوييد خداي تعالي را روزي است كه در آن روز مسخره‌پيشگان زيان‌كارانند.» و جز اين چيزي نفرمود. (25)
 

كلمات قصار
 

• هر كه خود را ارجمند دارد، دنيا را پست انگارد. (26)
• مبادا به گناهي كه انجام داده‌اي، خوشحال باشي؛ زيرا اظهار شادي به خاطر گناه، از انجام آن گناه بزرگ‌تر است. (27)
• از دروغ، بزرگ و كوچك يا جدي و شوخي آن بپرهيزيد، زيرا آنكه دروغ كوچك بگويد، بر بزرگ آن دلير مي‌شود. (28)
• همانا آمادگي براي مرگ، در دوري از حرام، و بذل و بخشش در كار نيك است. (29)
• هشدار كه از هم‌نشيني گنه‌كاران، ياري ستمگران و همسايگي بدكاران بپرهيزيد. (30)
• كاري كه با تقوا همراه باشد، ناچيز نيست. چگونه عمل پذيرفته شده در درگاه حق‌تعالي مي‌تواند ناچيز شمرده شود؟ (31)
• هر كه به سهم خود كه خداوند برايش قرار داده راضي باشد، از بي‌نيازترين مردمان است (32)
• فرزندم! از ستم بر كسي كه جز خداوند عالميان ياوري ندارد، بپرهيز. (33)
• چه بسا كسي كه به ستايش ديگران فريفته شد و چه بسيار آدمي كه به پرده‌پوشي خداوندگار غره گرديد. (34)
• دعاي مؤمن يكي از اين سه چيز را دربردارد: يا برايش در آخرت ذخيره مي‌شود يا در دنيا برآورده مي‌گردد يا بلايي را از او دور مي‌سازد. (35)
• به راستي كه صدقه پنهاني، خشم الهي را فرو مي‌نشاند. (36)
• نهايت شناخت و كمال ديانت مسلمان در ترك بيهوده‌گويي، جدل نكردن، بردباري و نيك‌رفتاري است. (37)
• در شگفتم از كسي كه از برخي غذاها پرهيز مي‌كند تا گرفتار زيان آن نشود؛ ولي از گناه كناره نمي‌گيرد تا گرفتار ننگ و عار آن نگردد. (38)
• نگاه مؤمن از روي دوستي به برادر مؤمن خود، عبادت است. (39)
• سه چيز مؤمن را نجات مي‌دهد: پرهيز زبان از غيبت مردمان؛ مشغول شدن به كارهايي كه در اين جهاني و آن جهان سودرسان است؛ بسيار گريستن بر گناهان (40)
• به درستي كه قبر آدمي يا باغي از باغ‌هاي بهشت يا گودالي از گودال‌هاي دوزخ است. (41)
• ايشان به فرزند خود، امام باقر (عليه‌السلام) چنين وصيت كرد: «با پنج كس دوستي مكن و سخن مگو و هم‌سفر مباش:
نخست، فاسق؛ زيرا او تو را به لقمه‌اي يا كمتر از آن مي‌فروشد. امام باقر (عليه‌السلام) پرسيد: «كمتر از لقمه چيست؟» فرمود: «تو را به اميد لقمه‌اي مي‌فروشد».
دوم، بخيل؛ زيرا آنچه از مال او را كه بدان نيازمندي، از تو دريغ مي‌كند.
سوم، دروغ‌گو كه دور را به تو نزديك، و نزديك را دور جلوه مي‌دهد.
چهارم، احمق؛ چه او مي‌خواهد به تو سود رساند، ولي زيانت مي‌دهد.
پنجم، كسي كه با بستگان خود قطع ارتباط مي‌كند؛ زيرا چنين كسي در سه جاي قرآن لعن شده است. (42)

نويسنده: محمود سوري

پي‌نوشت‌ها:
 

1. الارشد في معرفه حجج الله علي العباد، ج 2، ص 143؛ آثار الصادقين، ج 8، ص 112، ح 11078.
2. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 32.
3. سيره پيشوايان: نگرشي بر زندگاني اجتماعي، سياسي و فرهنگي امام معصوم (عليه‌السلام)، ص 298.
4. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 37.
5. همان.
6. مرتضي مطهري، سيري در سيره ائمه اطهار (عليهم‌السلام)، ص 112.
7. همان.
8. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 36.
9. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، ص 153.
10. حيات فكري و سياسي امامان شيعه (عليهم‌‌السلام)، ص 263.
11. سيري در سيره ائمه اطهار (عليهم‌السلام)، صص 111 و 112.
12. همان، صص 112 و 113.
13. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، ص 110.
14. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 36.
15. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، 136.
16. الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد، ج 2، ص 147.
17. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، ص 110.
18. حيات فكري و سياسي امامان شيعه (عليهم‌السلام)، ص 264.
19. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، صص 16 و 17.
20. الارشاد في معرفه حجج‌الله علي العباد، ج 2، ص 249؛ آثار الصادقين، ج 8، صص 110 و 111، ح 11075؛ حيات فكري و سياسي امامان شيعه (عليهم‌السلام)، ص 264.
21. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 244.
22. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، صص 151 و 152.
23. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 37.
24. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، ص 135.
25. همان، صص 137 و 138.
26. ابن شعبه حراني، تحف‌العقول عن آل الرسول، ص 278.
27. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، ص 14.
28. تحف‌العقول عن آل الرسول، ص 278.
29. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، ص 18.
30. همان، ص 21.
31. تحف‌العقول عن آل الرسول، ص 278.
32. همان.
33. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، ص 26.
34. تحف‌العقول عن آل الرسول، ص 281؛ زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 247.
35. همان، ص 280.
36. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، ص 29.
37. تحف‌العقول عن آل الرسول، ص 279؛ زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 246.
38. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، ص 35.
39. تحف‌‌العقول عن آل الرسول، ص 279؛ زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، ص 248.
40. همان.
41. چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام)، ص 63.
42. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام)، صص 160 و 161؛ زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام)، صص 245 و 246.
 

منابع
قرآن كريم.
1.ابن‌شعبه حراني، ابومحمد حسن بن علي. 1425 ه.ق. تحف‌العقول عن آل الرسول. تصحيح: علي اكبر غفاري. قم: مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ هفتم، 1425 هـ.ق.
2.احسان‌بخش رشتي، صادق. 1369. آثارالصادقين. رشت: روابط عمومي ستاد برگزاري نماز جمعه گيلان، چاپ اول، ‌تابستان 1369.
3.پارسا، خواجه محمد. 1381. فصل ‌الخطاب. تصحيح: جليل مسگرنژاد. تهران: مركز نشر دانشگاهي.
4.پيشوايي، مهدي. 1375. سيره پيشوايان: نگرشي بر زندگاني اجتماعي، سياسي و فرهنگي امام معصوم (عليه‌السلام) قم: مؤسسه تحقيقاتي و تعليماتي امام صادق (عليه‌‌السلام).
5.جعفريان، رسول 1381. حيات فكري و سياسي امامان شيعه (عليه‌السلام) قم: انصاريان.
6.جلالي كندري، سهيلا و عذرا ميثاقي. «جايگاه قرآن در روايات امام سجاد (عليه‌السلام)،‌ مجله بينات. 68 (17)،‌ سال هفدهم، ش 68.
7.چهل حديث: گوهرهاي سجادي (عليه‌السلام) تهيه و تنظيم: محمود مهدي‌پور. قم: نشر معروف، چاپ اول، زمستان 1382
8.حكيم، سيد منذر. 1385. زين‌العابدين حضرت امام سجاد (عليه‌السلام) ترجمه: كاظم حاتمي طبري. قم: مجمع جهاني اهل بيت، چاپ اول، 1385.
9.حكيمي، محمدرضا. 1374. امام در عينيت جامعه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
10.ديلمي، حسين. 1389. هزار و يك نكته درباره نماز. قم: انتشارات حرم.
11.شهيدي، سيد جعفر. 1374. زندگاني علي بن الحسين (عليه‌السلام). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
12.شيخ مفيد، محمد بن محمد. بي‌تا. الارشاد في معرفه حجج‌الله علي العباد. ترجمه و شرح: سيد هاشم رسولي محلاتي. تهران: كتاب‌فروشي علميه اسلاميه.
13.قمي، شيخ عباس. 1331. منتهي‌الآمال. تهران: كتاب‌فروشي علميه اسلاميه.
14.گروهي از تاريخ‌پژوهان. 1389. تاريخ قيام و مقتل جامع‌ سيد‌الشهدا (عليه‌السلام) قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله عليه).
15.گروهي از نويسندگان 1384.تاريخ تشيع: دوره حضور امامان معصوم (عليه‌السلام) قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
16.مجلسي، محمدباقر. 1412 ه. ق. بحارالانوار. بيروت: دار احياء التراث العربي و مؤسسه التاريخ العربي.
17.محمدي ري شهري، محمد. 1387. ميزان‌الحكمه. ترجمه: حميدرضا شيخي. قم: دارالحديث.
18.مطهري، مرتضي. 1368. سيري در سيره ائمه اطهار (عليه‌السلام) قم: صدرا.
19.ـــــــ . 1378. مجموعه آثار. چاپ دوم، انتشارات صدرا، تير 1378.
20. هجويري، علي بن عثمان. 1384. كشف‌المحجوب. تصحيح: محمود عابدي. تهران: سروش، چاپ دوم، 1384.
حسيني ايمني، سيد علي؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، تابستان 1391.

منبع : سایت راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه