قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حکايت هايي از امام سجاد(ع)

نماز  روزي علي بن حسين(ع) به نماز ايستاده بود که ماري به سمت آن حضرت آمد. امام بدون توجه به آن مار مشغول نماز بود تا اينکه مار از ميان دو پاي آن حضرت رد شد، در حالي که آن بزرگوار اصلاً از جاي خود تکان نخورد ورنگ چهره اش تغيير نکرد(1).

ازتو نمي ترسم
 
روزي حضرت زين العابدين(ع) يکي از غلامان خود را براي انجام دادن کاري صدا زد، ولي او پاسخ نداد. امام خواسته خود را سه با رتکرار کرد،ولي غلام هيچ توجهي نکرد. امام از او پرسيد:«پسرم! صداي مرا نشنيدي؟»خدمتکار گفت: چرا. امام پرسيد :«پس چرا پاسخ ندادي؟»خدمتکار گفت:چون از تو نمي ترسم. امام سجاد(ع) فرمود:«سپاس خداوند را که او از من نمي ترسد!(2)

 

انگور
 
امام سجاد(ع) بسيار انگور دوست داشت. يک روز که آن حضرت روزه بود، وقت افطار، کنيز آن حضرت خوشه اي انگور برايش آورد. در همين هنگام مستمندي نزد امام آمد. امام انگور را به او داد.کنيز کسي را فرستاد تا آن خوشه انگور را از فرد نيازمند بخرد و نزد امام بياورد. وقتي انگور را آوردند، نيازمند ديگري آمد و امام سجاد(ع) انگور را به او بخشيد کنيز دوباره کسي را براي خريدن آن انگور فرستاد ودوباره آن را براي امام آورد، ولي براي بار سوم باز هم نيازمندي در زد وامام سجاد(ع) خوشه انگور را به او داد.(3)

 

کمک پنهاني
 
امام زين العابدين(ع) پسر عمويي فقير داشت .برخي شب ها به طور ناشناس به در خانه اش مي رفت ومقداري پول به او مي داد. آن شخص به وي گفت: علي بن حسين(ع) توجهي به حال من ندارد. گاه نيز امام را نفرين مي کرد. وقتي امام سجاد(ع) از دنيا رفت، کمک هاي شبانه قطع شد وآن شخص دريافت، کسي که شبانگاه به در خانه اش مي آمده، امام سجاد(ع) بوده است. پس از آن همواره سر قبر امام مي رفت وبراي بد زباني هاي خود مي گريست و از امام عذر مي خواست.(4)

 

طلب
 
در زمان خلافت وليد بن عبدالملک، کسي از وابستگان حکومت، مالي را از حضرت امام سجاد(ع) غصب کرده بود. وقتي ايام حج نزديک شد، وليد هم به مکه آمد. شخصي به امام گفت:کاش از او درخواست مي کردي تا حق شما را باز گرداند! امام پاسخ داد:«واي برتو! آيا درحرم خداي عزيز و بلند مرتبه، از غير او حاجت بخواهم؟! من از اينکه دنيا را از خالق آن طلب کنم، مي پرهيزم. حالا چگونه از مخلوقي مانند خودم دنيا را طلب کنم؟»(5)

 

مصداق آيه
 
«به عبدالملک خبر رسيد که شمشير رسول خدا(ص) نزد امام سجاد(ع) است. عبدالملک براي آن حضرت پيام فرستاد و از او خواست آن شمشير را به او ببخشد،ولي امام سجاد(ع) درخواست وي را رد کرد.عبدالملک نامه اي براي آن حضرت نوشت و او را به شدت تهديدکرد، حتي هشدار داد که حقوق امام را از بيت المال قطع مي کند. امام سجاد(ع) پس از حمد وثناي خداوند در پاسخ به او نوشت: «خداي متعال براي پرهيزکاران ضمانت کرده که آنها را از آنچه مايه رنجش و ناگواري آنهاست، رهايي بخشد و از آن راهي که گمان نمي برند، روزي آنها را برساند و خداوند مي فرمايد:«ان الله لا يحب کل خوان کفور؛ خداوند هيچ خيانت کار کفران کننده اي را دوست ندارد.»(حج:38)بنگر که کدام يک از ما بيشتر مشمول اين آيه هستيم».(6)

 

جاي کيسه هاي طعام
 
«هنگامي که امام سجاد(ع) از دنيا رفت، [وقت غسل دادن پيکر مطهرش ] خراش هايي را در پشت مبارکش ديدند، پرسيدند:اين آثار چيست؟ يکي از حاضران پاسخ داد: اين کبودي ها و خراش ها ، آثار انبان هاي طعام است که آن حضرت شبانه بر پشت مي گرفت و به خانه نيازمندان مي رسانيد.
همچنين، گفته شده اين خراش ها بر اثر آب کشي آن حضرت از چاه براي همسايگان است که اکنون جاي آنها مانده است»(7).

 

آخرين وصيت امام سجاد(ع)
 
امام باقر(ع) :«هنگامي که پدرم لحظه هاي آخر عمر راسپري مي کرد، مرا به سينه اش چسبانيد وفرمود:پسرجان! تو را به همان چيزي که پدرم امام حسين (ع) هنگام شهادت به آن وصيت کرد، سفارش مي کنم وآن اين است که:«يا بني اصبر علي الحق وان کان مرا ؛ اي پسر جان! در راه حق استقامت کن، گرچه تلخ باشد».
امام باقر(ع) درکلامي ديگر مي فرمايد:« پدرم در لحظه هاي آخر عمر، مرا به سينه اش چسبانيد و فرمود:پسرجان! تو را وصيت مي کنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به آن وصيت کرد و فرمود:«يا بني اياک وظلم من لايجد عليک ناصرا الا الله؛ اي پسرجان! بپرهيز از ستم به کسي که ياوري در برابر تو جز خدا ندارد».(8)

 

سجده طولاني
 
يکي از غلامان امام سجاد(ع) مي گويد:«روزي امام سجاد(ع) به بيابان رفت، من نيز به دنبالش بيرون رفتم و آن حضرت را ديدم که پيشاني خود را بر سنگ سختي نهاده است .آنگاه صداي گريه وناله او را شنيدم وشمردم هزار بار جمله هاي زير را در سجده اش گفت:«لااله الله، حقا حقا ، لااله الله تعبدا و رقا ،لا اله الا الله ايماناً وتصديقا وصدقاً؛به حق و به راستي معبودي جز خداي يکتا وبي همتا نيست .من با کمال بندگي و خضوع اقرار مي کنم که معبودي جز خداي يکتا و بي همتا نيست و از روي ايمان، تصديق،صدق و خلوص به يکتايي ذات پاک خدا، اعتراف مي کنم.»آنگاه که حضرت سر از سجده برداشت، ديدم محاسن و صورت مبارکش از اشک هاي چشمانش خيس شده است(9).

 

پي نوشت :
 
1-نقش امام سجاد(ع) در رهبري شيعه،ص44.
2-همان، ص 46.
3-گروه منافقان(سيد منذر حکيم با همکاري و سام بغدادي)، پيشوايان هدايت؛ زين العابدين حضرت امام سجاد(ع)، ترجمه: کاظم حاتمي طبري، ص46.
4-همان،ص 37.
5-همان، ص 167.
6-محمد محمدي اشتهاردي، سيره چهارده معصوم، ص 419.
7-نک: همان، ص 441.
8-نک: همان، ص448.
9-نک: همان، ص438.


منبع : اشارات شماره128
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه