قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چرا وهابیت؟

 

در تمامی کشور های اسلامی، نشانه های خاصّی برای قبور رؤسا و رهبران و متفکّرین و هنرمندان! و پادشاهان! وجود دارد که هیچ کس آنها را خراب نکرده و به حرام بودنشان فتوا نداده، بسیاری از آنها تبدیل به مزار شده و رهبران کشورها برای تقدیر از زحماتشان در تمام زمینه ها آنها را زیارت می کنند...

چرا دشمن حقیقی را فراموش کرده اید؟ آنان شما را از جنگ با وهابیت و رسوا کردن فکر منحرف و روش های خرابکارانه شان که هیچ ارتباطی با دین ندارد، باز داشته اند؟ بعضی می پرسند چرا بیهوده تلاش و وقت خود را برای حمله به وهابیت و خاندان حاکم بر جزیره العرب (که آنها را پناه داده اند)، مانند آل سعود صرف می کنید. در حالی که همین (آل سعود) پیوسته با نفت و دلار و امکانات تبلیغاتی گمراه کننده از آنان حمایت می کنند، و بدین گونه آنان را علیه دین و جان و آبروی مسلمانان قدرت داده اند و زمینه را برای آنان فراهم کرده اند، و دستشان را باز گذاشتند تا امنیت حرمین شریفین را به بازی بگیرند. تا جایی که مدارس و دانشگاه هایشان تبدیل به ماشین های جعل حدیث، برای کسانی که با احادیث دروغین و گمراه کننده مغزهایشان را شستشو می دهند، گردیده است!

دیگری می پرسد، آیا اعمال این تروریست هایِ منکر دین در عراق، که با هم دستی نوچه های نظام صدام معدوم صورت می گیرد، چرا فقط و فقط عکس العملی بر اشغال عراق است؟ و اگر سرزمین دجله و فرات اشغال نمی شد، وهابیون برای قتل فی سبیل الله و برای رضایت خدای متعال و به طمع ورود به بهشت به آنجا نمی آمدند؟! و ...

با صرف نظر از نیات سوال کنندگان، حق هر انسانی است که ذهنش را به چنین سوالاتی مشغول کند، مخصوصاً با وجود حجم وسیع تبلیغات و کارهای حقوقی و سیاسی که عراقی ها و دیگران در سرزمین های اجنبی بر ضدّ وهابیت و دایه هایشان که آل سعودند، انجام داده اند.

برای بیان حقیقتی که وقایع گذشته و آینده از آن سخن می گویند، می گویم که وهایبت خطر بزرگ عراق و بلکه اسلام و مسلمین و به طور کلّی بشریت است و آل سعود شریک عملی و حقیقی آنهاست، بلکه این دو، دو روی یک سکه اند که یکی از دیگری جدا نیست.

وهابیت با تمام ادیان آسمانی و مذاهب اسلامی تناقض دارد. وهابیت افکار خود را از تمام دوره های تاریخی وام گرفته و در آن، تمام بدی های تاریخ بشری گنجانده شده است و برای همین، هر کسی که به عقائد منحرف گمراه آنان معتقد نباشد، را کافر می دانند و خون و مال و آبروی او را مباح می شمارند.

ثانیا وهابیت خطرناکترین مصادیق "وعاظ السلاطین" را زیر پرچم دارد که هیچ گاه مثل آنان را ندیده بودیم. فتوا های آنان متناقض با هم است، گاهی به هنگام ضرورت در چهره فقیه ظاهر می شوند و در چهره رهبر به هنگام نیاز به قدرت، آن طاغوت معدوم (صدّام حسین) در نظر آنان کافری است که توبه او هرگز قبول نمی شود و دیگر بار، (صدّام حسین) شهیدی است که بی حساب وارد بهشت می شود (ر.ک فتاوای بن باز) همچنین گاهی لباس غربیان از نظر ایشان حرام است و بر مسلمان واجب است که آنرا نپوشد و خود را شبیه آنان نکند و زمانی دیگر اگر ولی امر مسلمین (پادشاه عربستان) مصلحت بداند، پوشیدن صلیبشان حلال می شود! (ر.ک فتاوی بن باز با صدا و تصویر وی در سایت یو توب در پاورقی همین مقاله).

سوم: اینکه وهابیت هیچ گونه حق حیاتی برای مخالفان خود قائل نیستند و خود را ولی کلّ دنیا می دانند. هر طور که بخواهند فتوا می دهند و فتواهای آنها هم، همه حق است و درست، و غیر آن، بدعت و گمراهی و کفر است که سبب ورود در آتش می شود. وهابیان در هر جایی که وارد می شوند، محاکمی برای تفتیش عقائد و افکار درست می کنند، حتی در بلاد غیر اسلامی مانند اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا که مسلمانان برای فرار از قلع و قمع فکری و مذهبی و سیاسی قدرت های حاکم یا علمای شرور و یا متعصبین و جاهلان وهابی، به آنجاها پناه برده اند.

برای مثال در آمریکا مساجد و مدارس و مؤسساتی است که وهابیان اداره می کنند و عربستان سعودی هزینه آنها را پرداخت می کند. در این اماکن جز نوع خاصی از مردمان از نظر لباس و شکل و اندام رفت و آمد نمی کنند، اگر به تصادف فردی غیر ازخودشان از روی خطا یا نادانی وارد آن مکانها شود، صفات کفر و شرک و بی دینی نثارش می کنند، آنها منکران کافری هستند که هیچ حقی برای کسی قائل نیستند، نه در قول، و نه در فعل، و نه در عمل.

چهارم: وهابیت با فتواهایشان در مورد تخریب قبور، از تمامی مسلمانان با این عمل شنیع متمایز شده اند. مسلمانان در هر نقطه ای از زمین قبر امامی ، یا مسجد و گنبدی ساخته اند و بر آنها ضریح بنا نموده اند و کسی متعرّض آنان نشده و هرگز از امام و رهبری فتوای تخریب قبور را نشنیده اند; بر روی قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دو خلیفه اول و دوم در مدینه منوره گنبد سبزی ساختند که تا به امروز با شکوه و جلال سر به آسمان کشیده، در قاهره بر مرقد های شریف اهل بیت و صحابه جلیل پیامبر هم گنبد و بارگاه ساختند و در شام هنوز هم قبر پیامبر خدا (یحیی بن زکریا علیه السلام) در وسط مسجد اموی وجود دارد که مومنان از هر سو به زیارتش می آیند، در کنار سایر آرامگاههایی چون صحابی جلیل القدر حجر بن عدی که معاویه بن ابی سفیان او را کشت، و یا قبر جعفر طیار، و نیز مسجد تاج محل در هند که قصه اش معروف است... پس چرا فقط وهابیان با حمایت و تایید آل سعود متعرّض قبور اهل بیت در بقیع و عراق می شوند، چنان که در قرن گذشته و بخصوص در دو سال گذشته این وقایع چندین بار تکرار شده است...

در تمامی کشور های اسلامی، نشانه های خاصّی برای قبور رؤسا و رهبران و متفکّرین و هنرمندان! و پادشاهان! وجود دارد که هیچ کس آنها را خراب نکرده و به حرام بودنشان فتوا نداده، بسیاری از آنها تبدیل به مزار شده و رهبران کشورها برای تقدیر از زحماتشان در تمام زمینه ها آنها را زیارت می کنند...

مهم تر از این فقهای مسلمین و حاکمانشان در طول تاریخ حتی به نشانه های غیر مسلمانان مثلاً بودا در افغانستان نیز متعرّض نشده اند، و علیرغم اینکه اسلام از قرون دور در این سرزمین وارد شده و حکومت کرده، ولی این مجسمه هرگز مورد تعرّض واقع نشد و هیچ یک از فقها و علما به وجوب نابود کردن و محو آثار آن فتوا نداده، تا اینکه طالبان آمدند که بر اساس عقیده منحرفشان (که ریشه در وهابیت دارد) و با اموال خاندان آل سعود ساخته شده و حمایت می شود، گردن افغان های بی گناه را زدند و به این اثر تاریخی و مقدّس نزد طرفدارانش تجاوز نمودند. بعضی می گویند شاید آنچه که وهابیت انجام می دهند صحیح و شرعی باشد و اینکه دیگر مسلمانان کار های آنان را نکرده اند، دلیل درست نبودن اعمال وهابیت نیست، مگر قرآن نگفته که (بل أکثرهم للحقّ کارهون)؟

در جواب می گوییم:

اول اینکه آیا وهابیان با حدیث صحیح بخاری که بیشتر فرق اسلامی آن را روایت می کنند موافق نیستند که از پیامبر نقل می کند که فرمود: "لا تجتمع امتی على ضلال، او باطل"؟ امت من هیچ ضلالت و باطلی را قبول نمی کنند. یعنی مسلمانان از یک طرف بر باطل، (آنگاه که گنبد و مناره بر قبور بسازند) یا آن گاه که مثلاً متعرّض مجسمه بودا در افغانستان شوند، موافقت نمی کند. پس بر این اساس وهابیت بر اجماع امّت، با فتواهای ننگین شان خروج کرده اند.

دوم: در تاریخ اسلام فقها و علما و مراجع دینی از مذاهب و مکاتب فکری مختلف داشته ایم که هرگز فتوا هایی مانند فتاوی وهابیان صادر نکرده اند، پس آیا معقول است که بگوییم همه آنها گمراه بوده اند و فقط فقهای وهابی بر حقّند؟

سوم: اگر در مقام جدل بگوییم که فتواهای وهابیان درست است، آیا آنها حق دارند اعتقادات خودشان را بر بقیه مسلمانان تحمیل کنند؟ و آیا حق دارند به خاطر اجرای احکام خدای عزّ و جلّ ، دست به کشتار جمعی و تخریب و انفجار بزنند و خون مردم را مباح بدانند؟

خدای تعالی رسولش را با رسالت پیامبری برگزید و او را به اجبار دستور نداد بلکه با این آیه خطاب کرد که {انما انت مذکّر، لست علیهم بمسیطر} پس چه کسی به وهابیت حق داده که مردم را مجبور به پذیرفتن اعتقادات وهابیت و التزام به فتواهایشان کنند؟

وهابیان احادیث عجیب و غریبی از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت می کنند که متناقض با ساده ترین اصول الهی و مخالف با کمترین مناقب نبوی است، تا فتواهای خود را شرعی جلوه دهند و جرائمشان را توجیه نمایند . مثلاً به خاطر توجیه سخت گیری در اقامه نماز اول وقت می گویند رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خانه یکی از صحابه را آتش زد؛ زیرا به نماز جماعت حاضر نشده بود! به یاد دارم یکبار هنگام اقامه نماز جماعت در صحن مسجد نبوی در مدینه مشغول تلاوت قرآن بودم که ناگهان دو تن از عناصر چریکی وهابی به من حمله کردند و مرا مشرک و کافر و از دین خارج شده خواندند و به شدّت کتک زدند، زیرا به نماز نرسیده بودم که اگر لطف خدا شامل حالم نشده بود مرا دستگیر می کردند و از این نمونه ها زیاد است و فکر نمی کنم مسلمانی حج بیت الله الحرام را به جا آورده باشد و مورد تعرّض این وهابیان قرار نگرفته باشد، چنانکه چند ماه پیش همه شنیدیم و دیدیم که در مراسم عمره در مورد عدّه ای از جوانان، مرتکب چه جنایاتی شدند، چنان که بعضی از شدّت ضرب و جرح به حال اغماء افتادند (از شدّت قساوت این جلاّدان بیرحم که رحم و مروّت از دلهایشان برکنده شده) فهی کالحجاره أو أشدّ قسوه و إنّ من الحجاره لما یتفجّر منه الماء.

پنجم: از بین کلّ مذاهب و مکاتب اسلامی تنها روش وهابیت قلع و قمع فکری و زیر پاگذاشتن حقوق انسانها است و هر روز بر اساس آراء فقهی و شرعی، احکام خاصّ خودشان را صادر می کنند، همانطور که نظریه حکومت وراثتی پادشاهی جاهلی را شرعی کرده اند.

همه اینها به خاطر برخورد خودسرانه در نقل احادیث است؛ زیرا آنان عقل و منطق و اجتهاد را لغو می دانند و به همبن جهت از اجماع فقها و علماء امّت خارج شده اند؛ برای توضیح این مطلب مثال هایی را برای شما مخاطب عزیز می آوریم:

برای مثال، زن مسلمان حق رانندگی با ماشین را دارد، و اسلام آن را حلال کرده و علما به آن فتوا داده اند جز در مملکت عربستان سعودی که فقهای وهابی آل سعود آن را حرام و بدعت اعلام کرده اند و گفته اند که موجب ورود در آتش می شود .

همین طور زن حق دارد در امور عمومی کشور مثلاً انتخابات شرکت کند و خود، نامزد انتخاباتی شود، چنانکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی که زنان برای بیعت با او آمدند این کار را انجام داد، امّا زنان در عربستان چنین حقّی ندارند.

در عربستان سعودی حمل دوربین برای گرفتن عکس یادگاری حرام است، حتی اگر تصویر بیت الله الحرام یا مسجد و گنبد رسول الله باشد، ولی تصاویر بت های تنفّر آور آل سعود در هر جایی وجود دارد، حتّی در ورودی دستشویی ها می بینی که معلّق است!!!

اینها اعمالی است که فقط در عربستان یافت می شود و حتی در هیچ یک از دول مجاور ، که نظام هایی مشابه دارند دیده نمی شود!

هر چه را که خدا حلال کرده در عربستان سعودی حرام است، ولی شرب خمر و زنا و فساد اخلاقی امیران آل سعود (همان کسانی که خود را ولی امر مسلمین می نامند)، حلال و گواراست و هیچ یک از وعاظ السلاطین و فقهاء جور متعرّضشان نمی شود، بلکه این اعمال آنها را توجیه می کنند. تصور کنید حتی زیارت قبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مدینه منوره حرام است و بدعت شمرده می شود و به همین خاطر فقهاء وهابی به تو دستور می دهند که "وقتی قصد مدینه منوره را می کنی مرتکب زیارت مسجد الرسول نشوی که باعث ورود تو در آتش جهنم می شود".

همین طور وجود نیروهای آمریکایی (صلیبیان) در عراق حرام است امّا اینکه همانها پا در حرمین شریفین بگذارند، حلال و شرعاً جائز است...

ششم: وهابیت به طورخاص با تنفرشان نسبت به دوستداران و شیعیان اهل بیت نبوت و رسالت متمایز شده اند و آنها را به گونه ای ظالمانه و فوق تصور عقل، دشمن می دارند و از زمانی که عبد الوهاب مذهب ضاله خود را درست کرد تا کنون می بینیم هر جا که قدرتی به دست مِی آورند، شیعیان را می کشند. و برای همین، ابن سعود کبیر هیچ یک از فرزندان خود را به اسامی اهل بیت نام گزاری نکرده با اینکه می دانیم بیش از ۵۰۰۰ فرزند و نوه پسر و دختر دارد و این دلالت بر کینه پنهان آنان نسبت به اهل بیت (علیهم السّلام) دارد، در حالی که می دانیم اسامی اهل بیت در هر جای کره زمین که مسلمانی باشد، وجود دارد. مثلاً مسلمانان کشورهای عربی غربی مصر و سومالی و موریتانیا و اندونزی و ترکیه و ایران و هر جای دیگر به خاطر دوستی اهل بیت، نامگذاری فرزندانشان به اسامی آنان را افتخاری برای خود محسوب می نمایند.

این کینه در رفتار آل سعود و وهابیت (که از جهت فقهی و دینی از آنان حمایت می کنند)، انعکاس یافته است. اگر ورق های تاریخ معاصر را ورق بزنیم و اوضاع کشور های شیعه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) که وهابیت ولو برای مدّت زمان کوتاهی در آنجا قدرت یافته اند را مطالعه کنیم، قصه های بسیاری از قتل و کشتار و تعرّض به مال و آبروی مردم و تخریب قبور و مساجد و اماکن مقدس را می خوانیم. تصویر "مزارشریف" زیاد از ما دور نیست که در دهه های نود قرن گذشته و فقط برای چند سال بر آن مسلّط شدند و در خلال این زمان کوتاه، چنان کشتار و تجاوزی کردند که هولاکو در بغداد نکرده بود...

این کینه و تنفّر وهابین نسبت به شیعه امیر المؤمنین(علیه السّلام) به طور خاصّ دلیل نقشه های آنان برای قتل و انفجار و تخریب عراق است. آنها خود هر جنایتی را در حقّ مردم عراق (که آنها را از ترس رسوایی خود رافضی می نامند)، تنها به جرم دوستی اهل بیت(علیه السّلام) روا می دارند. هولناکترین جنایاتشان بعد از کشتار افراد بی گناه، انفجار مرقد دو امام همام عسکریین در شهر سامراء بود که این روزها مصادف با سالگرد این واقعه است (برای پی بردن به میزان کینه و بغض آنان نسبت به ملّت عراق به سبب داشتن مذهب شیعه، به گزارش مرکز آمریکایی مبارزه با تروریسم و صدها گزارش و بررسی دیگر و بهتر از آن به سایت های اینترنتی وهابیان مراجعه نمایید).

هفتم: وهابیان پیروان مذهب تشیع را به بت پرستی متهم می کنند (اشاره به زیارت قبور). در حالی که قرآنی غیر از قرآن مسلمانان می خوانند که اسمش مصحف فاطمه است به گمان خودشان، شیعه را به سمت کربلا و نه به سمت قبله می کشند، و می گویند شیعه به هنگام تکبیر نماز می گوید: خانَ الاَمین خانَ الاَمین (یعنی جبرئیل امین خیانت کرد) در اشاره به اینکه شیعه معتقد است جرئیل در اعطای رسالت اشتباه کرده و باید رسالت را به علی بن ابی طالب می داد و نه به محمد بن عبد الله! و اینکه شیعه امامانشان را می پرستند و نه خدای یگانه را! و شیعه فلان و فلان... اینها همه دروغ پردازی هایی است که هیچ دلیل ثابتی برای آن ندارند و فقط به این خاطر این حرف ها را می زنند تا اتهام کفر به شیعه را برای عدّه ای غافل جاهل ثابت نمایند.

هشتم: وهابیان هیچ منطقی ندارند و آنچه که می گویند به هیچ دلیلی استناد ندارد، بی مقصود و پرت و پلا حرف هایی می زنند و برای همین نظر دیگری جز نظر خودشان را نمی پذیرند و گفتگو را فقط در مورد فتواهایی که معمولاً برای باز کردن راه خودشان (در فسق و جور) است جایز می دانند. منطق آنان قتل و شمشیر و جبر و زور است، و اگر کسی در مقابلشان قرار گیرد با تهدید و ارعاب رو برو می شود. من اولین و آخرین کسی نیستم که وقتی برنامه محکمی برای از بین بردن وهابیان منتشر و آنان را خطری برای بشریت اعلام کردم، تهدید به قتل شدم.

اخیراً دیدیم که چگونه بر ضدّ دو تن از بزرگان و اعلام شیعه در کویت (شیخ عبد الحمید المهاجر و السید محمد باقر الفالی) "به سبب احیاء یادبود شهادت امام حسین (علیه السّلام) " سر و صدا کردند و حقیقت این ماجرا از طریق ماهواره به جهانیان نقل شد (برای توضیحات بیشتر راجع به این خبر، پاورقی این مطلب را در انتهای مقاله مشاهده نمایید). پیوسته آنان جنایات ننگین خود را بر ضدّ هر کس که مخالفشان باشد مرتکب می شوند زیرا قدرت مناظره و گفتگو ندارند و سخنشان بر مبنای دلیل و برهان نیست، برای همین اگر طریقه انتشار آنان را در جهان بررسی کنیم، در می یابیم که آنها از راه استدلال و برهان زیاد نشده اند بلکه با پول و تبلیغات و گمراه سازی و دروغ راهشان را پیش برده اند، برای همین تنها در میان مردم متوسط و فقیر جامعه طرفدار پیدا کرده اند، به استثنای جزیره العرب که به قدرت شمشیر و جنگ و قتل و فحاشی و غارت منتشر شده اند، داستانهای معروفی که هر فرد منصفی بشنود، آنان را محکوم می کند.

خطر وهابیت در این مسأله پنهان است که آنها تمام امکانات را برای تهدید و از بین بردن بشریت در اختیار دارند، هم نیروی دینی (فقهای درباری و وعاظ السلاطین) و هم نیروی دنیوی (حکومت آل سعود که دین را وسیله رسیدن به اهداف پست دنیوی خود قرار داده اند)، آنها پول و نفت را در اختیار دارند که در نتیجه، حمایت و امان نامه ایالات متحده آمریکا را در چارچوب قرارداد استراتژیکی معروفی که ابن سعود (بزرگ خاندان حاکم) و رئیس جمهور ولسن امضا کردند، بدست آورده اند و به قرارداد نفت در برابر امنیت معروف است، به نام یک شرکت سعودی تولید و فروش، اقلام اجاره ای و وسائل تبلیغاتی گمراه کننده ای را خریده اند و با آنها کارخانه های نادان سازی و شستشوی مغزی را بنا کرده اند! (مقصودم مدارس دینی پراکنده در تمام نقاط زمین است که هدفشان به دام انداختن بیچارگان و نیازمندان برای شستشوی مغزی و آموزش اصول کفر و قتل و تخریب و اجبار و تجاوز به حقوق دیگران و پایمال کردن کرامت انسانی و خشک مذهبی است).

نهم: وهابیت برنامه ای در جهت تفرقه امّت واحده است. علیرغم وجود اختلاف مذاهب و مکاتب بین مسلمانان در طول تاریخ، مسلمانان با انس و الفت و محبّت در کنار یکدیگر زیسته اند و مدارس و حوزه هایشان (ر.ک فتاوای علمای الازهر در مورد جواز پذیرش فقه شیعی به عنوان مذهب پنجم مسلمانان) و جنبش های آزادی طلبانه سیاسی شان مشترک بوده است، همانطور که در صحنه های جهاد و پیکار به خاطر عزّت و کرامت امّت اسلامی و نیز در مناسبت های دینی امّت اسلامی در کنار همدیگر بوده اند. اما وهابیان امّت را به تفرقه انداخته و رگ و ریشه آنان را از هم گسسته اند، یکی را کافر خوانده و دیگری را از دین خارج کرده اند و سومی را به بدعت متهم ساخته و به چهارمی نسبت گمراهی داده اند و ...، در کدامین تاریخ، عراقی ها برادر کشی به راه انداخته بودند تا آنگاه که وهابیت و نوچه های تروریستشان وارد عراق شدند؟ و در چه زمان افغان ها با هم جنگ کرده بودند، تا زمانی که دستگاه مخابراتی سعود جنبش تروریستی طالبان را به راه انداخت؟ و کی اسلام لکه ننگ تروریست را بر پیشانی خود داشت، تا آنگاه که آل سعود سازمان القاعده را بنا کرد؟ و هکذا، همه این نمونه ها حاکی از برنامه و نقشه ایجاد تفرقه و گمراه سازی وهابیت دارد که مخالف همزیستی امت اسلام با وجود اختلاف مذاهبشان است، وقتی وهابیان می گویند: خطر شیعه از یهودیت و مسیحیت برای اسلام شدید تر است (ر.ک به فتوا های ایشان در این مورد). چگونه ممکن است به این فتواها قانع شویم و بگوییم که آنها برای امت اسلام جز خیر و خوبی نمی خواهند؟

دهم: وهابیت بیشتر از اینکه به اصل و جوهر دین توجه کنند، به قشر و پوسته آن اعتنا دارند، و لذا خود را به نادانی و غفلت از آن زده اند و به عقل و فکر مردم می خندند و تحقیر می کنند. در عربستان سعودی به ندرت پیش می آید که حجاج حرفی به زبان بیاورند. امّا یکبار یکی از حجاج به یکی از وهابیان گفت قدس را یهود اشغال کرده اند و الان تحت سلطه آنان است، بلافاصله آن وهابی با تعجب شدید جواب داد: و آیا مَلِک سعود از این امر خبر دارد!؟ و نیز یکی از مسلمانان نظر بن باز (رهبر وهابیان) را در مورد مبدأ تأویل آیات قرآن کریم پرسید، او با نفی و انکار گفت این از بدعت های رافضی (شیعه) است، دوباره آن شخص معنی آیه {و من کان فی هذه أعمی فهو فی الاخره أعمی و أضلّ سبیلا} را پرسید به اعتبار اینکه بن باز و همکارانش از دیدن حقیقت کورند، و او با خشم و عصبانیت وی را رافضی کافر خواند.

یازدهم: جنایات وهابیت عمل است و نه عکس العمل در برابر کاری، آنگونه که بعضی اینچنین ادّعای توجیه اعمال آنها را دارند؛ یعنی آنها به جنایات خود اصرار دارند و به خوبی می دانند که از اعمال ننگینشان چه قصدی دارند، دلیلش هم این است که آنها زمانی که هنوز آمریکا عراق را اشغال نکرده بود و نیز زمانی که هنوز آمریکا در جهان وجود نداشت، جنایات بسیاری مرتکب شده بودند.

اتهام کفر ساخته وهابیت است.

تروریسم ساخته وهابیت است.

قلع و قمع دینی ساخته وهابیت است.

تخریب، ساخته وهابیت است.

شرعی جلوه دادن تجاوز به حقوق انسانها ساخته وهابیت است.

شرعی جلوه دادن نظام وراثتی پادشاهی ساخته وهابیت است...

حال روشن شد که چرا وهابیت؟

امیدوارم که تا کنون خطر وهابیت را در جهت رسوا کردن آن و بر حذر بودن از آن و کشف ماهیت دروغینش احساس کرده باشید.

در این مورد آنچه که در پی می آید را به عنوان اقدامات پیشگیرانه موقتی برای مهار وهابیت پیشنهاد می کنیم:

اول: مجازات علمای وهابی که سفیهانی بیش نیستند اما جایگاهی را در میان مردم بدست آورده اند که حقشان نیست، به غیر از آن چیزی که خدای متعال و رسولش آورده اند فتوا می دهند و فتنه انگیزی می کنند و مرتکب قتل نفس می شوند، در زمین فساد به پا می کنند و مصداق بارز این آیه اند که {إنّما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا أن یقتلوا أو یصلّبوا أو تقطع أیدیهم و ارجلهم من خلاف، أو ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم}.

دوم: لغو تمام فتواهای آنان مبنی بر اتهام به کفر، و منع آنان از صدور چنین فتواهایی.

سوم: ممانعت از دخالت آنان در امور دیگران، اما اگر آل سعود در بعضی مسائل خود به آنان احتیاج دارد که برایشان فتواهایی بر حسب خواست و نیاز شان بدهند، این به خودشان مربوط است! ولیکن اگر بخواهند به زور برای دیگران فتوا دهند، قابل پذیرش نیست و ما از آن بیزاریم و نباید اجازه دخالت در امور دیگران را به آنان بدهیم، بخصوص در چیزهایی که به امور کلّی یکی از ملل مسلمان مربوط می شود. همانگونه که آل سعود اجازه نمی دهد که مرجعیت دینی در نجف اشرف یا در الازهر شریف مصر فتوای وجوب رفع موانع حضور زن یا تعدد احزاب در حکومت سعودی را بدهد؟

چهارم: بستن تمام موسسات آموزشی تابع وهابیت پراکنده در سراسر جهان، هر چند که تحت پوشش اسامی غیر حقیقی فعالیت داشته باشند، چرا که این موسسات لانه های تروریستها است تا از اندیشه خرابکارانه اتهام کفر را که خطری برای انسانیت شمرده می شود، تغذیه نمایند.

پنجم: برائت از افکار وهابیت و فقها و موسسات و فتواهای آنان، بر همه علمای مسلمان و فقهای حقیقی واجب است که امت اسلامی را از خطر آنان بر حذر دارند تا مردم از آنان بگریزند چنانکه انسان از مرض جذام یا آبله می گریزد!

ششم: سند سازی برای تمام جنایات وهابیان از زمان پیدایش آن، که بیش از دو قرن و نیم از آن زمان تا کنون می گذرد، در هر جایی از کره خاکی که صورت گرفته باشد، بخصوص بعد از ظهور سازمان وهابی و تروریستی القاعده.

هفتم: سند سازی برای قربانیان جنایات وهابیان از زمان پیدایش تا کنون در هر زمان و مکان، از قربانیان انسانی گرفته تا ابنیه و دارایی ها و آرامگاهها و عبادتگاهها و آثار تاریخی و طبیعی و هر چه که به هر شکل در معرض ظلم وهابیت قرار گرفته باشد.

هشتم: ترجمه افکار ضالّه و فتاوای کفر آمیز و مبانی فقهی آنان به تمام زبان های زنده دنیا تا همگان متوجه خطر ایشان شوند، زیرا چنانکه گفتیم، خطر وهابیت منحصر به عرب یا مسلمانان نمی شود بلکه برای تمام بشریت است.

نهم: علما و فقهای امت باید دیدگاههای حقّه دینی اسلامی و حقیقت وهابیت که چهره اسلام را زشت کرده و آراء آن را تحریف نموده، تا حدّی که اسلام متهم به تروریسم شده و به عنوان دین کینه و انزجار معرفی می شود... در حالی که موکداً چنین نیست، برای مردم توضیح دهند. علما باید اسلامی را که وهابیان دزدیده اند را باز گردانند. به صراحت می گویم اسلام در خطر است اگر علما و فقهای امت برای توضیح نظریات ناب اسلام به پا نخیزند، آیا مگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نفرمودند: {آنگاه که بدعت به وجود آید، برعالِم واجب است که علمش را آشکار کند} اکنون چه چیزی بیشتر از این بدعت هایی که وهابیان در دین اسلامی ایجاد کرده اند، اهمیت دارد؟

دهم: مراقبت از اموال عمومی، در سعودی به طور دقیق و جدّی، که پیوسته ملیاردها اموال مسلمانانی که به ناحق تحت سلطه آل سعود قرار دارند، به جیب تروریست هایی که ما را می کشند و لبخند را از لبان کودکانمان می گیرند و کشور (اشاره به عراق) و دین و نام ما را خراب می کنند، سرازیر نشود.

اینها برخی گام هایی است که می توان تا مدّتی برای مقابله با خطر وهابیت برداشت تا اینکه خدا آنها را از روی زمین بردارد یا هدایت شوند، امّا راه حلّ ریشه ای خطر وهابیت تنها در این خلاصه می شود که آل سعود قدرت را از آنان در سرزمین حرمین شریفین بگیرد، تا در نهایت اسطوره وهابیت و خطرش الی الابد پایان یابد، و تحقق این امر از خدا بعید نیست.

در سخن از وهابیت، جنایت ننگین آنان در سامراء از خاطرمان پاک نمیشود. حقیقتاً شرم آور است که سالگرد این جنایت بگذرد و همچنان مرقد مقدس این دو امام به همان حال باشد... چگونه خود را در ردای صبر پیچیده ایم در حالی که قبور بقیع را از زمان تخریب تا کنون به همان حال می بینیم، زیرا در آنجا وهابیت حکم می کند، امّا عذر حکومت محترم عراق در این مورد چیست؟ آنها که می گویند شیعه در عراق قدرت و جولان دارد؟ چرا مرقد مطهّر آنان تا کنون به همان صورت مانده است، و تا کی به عذر های واهی می توان متوسّل شد که عقل و منطق آنها را نمی پذیرد؟ به ما نگویید که مشکل عراق سنگ های ویران شده نیست که باید تجدید بنا شود، مشکل عراق و کلّ امّت به همین ها برمی گردد، زیرا اینها فقط سنگ نیستند، بلکه همه نشانه و تاریخ و مقدّسات و شرف و ناموس ما هستند. مرقد امام عسکری که به این صورت تأسف بار در آمده است همه علائم دوران تاریکی که مردم عراق در طول تاریخ با آن مواجه بودند و جنایاتی که بر سرشان آمده را یاد آور می شود، و سبب خواهد شد که روزی رشته اعصابشان گسسته شود و به صورت ناخودآگاه انتقام آن را بگیرند. بنابراین حکومت عراق باید هر چه سریعتر اقدام به تجدید بنای مرقد این دو امام عسکری نماید، تا جلوی این فتنه خوابیده را بگیرد، چرا که از قدیم گفته اند:{از صولت شخص صبور بترسید آنگاه که خشمگین شود}...

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه