دکتر سمیه جولایی
مفتی هایی که تظاهرات حامیان مردم مظلوم غزه را تحریم می کنند، چگونه زیر چتر اسلام به ادامه ی حیات ننگین شان ادامه می دهند؟؟ مگر دین اسلام، دینی حامی مظلومان جهان با هر دین و آیینی نیست؟ آنها را چه شده است، که این گونه دست در دست مستبدان و مستکبران، دین را به سخره گرفته اند؟
ملک عبدالعزیز آل سعود، در طی سال ها در مرجعیت آل شیخ به عنوان خاندان دینی عربستان نفوذ کرد. این امتداد یک سری از هماهنگی ها و پیوندهای تاریخی بین امیر زادگان و خاندان آل الشیخ را رقم زد که تاکنون باقی مانده است؛ در حقیقت مفتی های آل شیخ رابط میان علما و دولت در عربستان هستند و به مصالح آنها فتوا می دهند. فتواهایی که گاه چنان دور از عقل است که تمسخرآمیز و شوخی به نظر می رسند.
بعد از آن که خاندان آل شیخ جمعیت اخوان المسلمین را با فتوایشان در سال 1927 تحریم کرد و عبدالعزیز تصمیم به تعطیل کردن امر جهاد کرد وی نظام جهانی را پذیرفت و برای کسب تأیید مجبور بود در نظام ی سلطه ی سیاسی اش مرجعیت را همراه خود کند؛ مرجعیتی که بر همه کارهای مشروع و نامشروع اش صحه بگذارد و در پشت پرده نقش وعاظ السلاطین را به روی صحنه ببرد. این وظیفه مخصوصاً برای امری مانند جهاد که ذاتاً مشروعیت اش به دست علما بود ضروری می نمود. همین همراهی راز دوام خاندان آل سعود به عنوان بازوی اجرایی و سیاسی در کنار خاندان آل الشیخ به عنوان بازوی دینی در سرزمین عربستان است. البته این تنها راه کار انسجام نبوده و نیست؛ بلکه یکی دیگر از این راه کارها، سرکوب کردن و حکومت ارعاب و زور با اعمال طبقه بندی های اجتماعی در میان مردم، تعریف شهروندان درجه یک و دو است؛ که البته در این مقاله مجال پرداختن به آن نیست.
علمای درباری درطی سالیان همچنان در کنار آل سعود بوده اند. در واقع وصیت ملک این بود که رابطه ی میان علما و توصیه هایشان با امرای آل سعود حفظ شود و این عادت در خاندان آل سعود بماند. اما علیرغم همراهی خاندان آل الشیخ و خاندان سعودی اختلافاتی هم وجود داشته و علت اختلاف در فعالیت های سیاسی یک خاندان و فتاوای خاندان دیگر به خاطر این است که علما گاهی به مصالح خودشان بیش از مصالح آل سعود اهمیت داده اند
در این سری از مقالات برآنیم تا به صورت دقیق تر نظام سلطه ی دینی عربستان را بررسی کنیم.
با توجه به ریشه های عمیق هماهنگی و همراهی این دو خاندان در اداره ی کشور و در واقع در اداره ی مردم عربستان و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، لازم است برای درک جایگاه مفتی ها و فتواهایشان، مروری تاریخی در این رابطه داشته باشیم.
عبدالعزیز به عنوان جد خاندان آل سعود، نقشی به سزا در شکل گیری شیوه ی مدیریت و کشورداری داشته و در بسیاری از حوادث زمان، پادشاهان بعدی از همان شیوه و عملکرد پیروی می کردند.
عبدالعزیز آل سعود در اداره ی کشور یا خلافت به همراه علما بسیار ماهرانه عمل می کرد. خصوصاً در موضوعاتی که به لحاظ سلفیت از حساسیت بالایی در جهان برخوردار بودند. زمانی که می دید علما بخشی از روند حل و فصل مسائل اند؛ و مجبور به پاسخگویی اعتراضات آنها بود، سعی می کرد همراهی کند، اما زمانی که صحبت از تثبیت سلطه اش بر کشور نبود از دستورات و راهنمایی آنها سرپیچی می کرد. عبدالعزیز، ضمن حفظ حدود و در نظر گرفتن حاشیه ها، رابطه ی میان علما و امرا را حفظ می کرد.
ملک عبدالعزیز آل سعود، در طی سال ها در مرجعیت آل شیخ به عنوان خاندان دینی عربستان نفوذ کرد. این امتداد یک سری از هماهنگی ها و پیوندهای تاریخی بین امیر زادگان و خاندان آل الشیخ را رقم زد که تا اکنون باقی مانده است؛ در حقیقت مفتی های آل شیخ رابط میان علما و دولت در عربستان هستند و به مصالح آنها فتوا می دهند. فتواهایی که گاه چنان دور از عقل است که تمسخرآمیز و شوخی به نظر می رسند
از سوی دیگر علمای سلفیت هم این بازی را پذیرفتند؛ در واقع فعالیت سیاسی امرا با عطر و طعم دینی و مذهبی سلفی هنوز هم باقی است. علمای درباری در طی سالیان همچنان در کنار آل سعود بوده اند. در واقع وصیت ملک این بود که رابطه میان علما و توصیه هایشان با امرای آل سعود حفظ شود و این عادت در خاندان آل سعود بماند. اما علیرغم همراهی خاندان آل الشیخ و خاندان سعودی اختلافاتی هم وجود داشته و علت اختلاف در فعالیت های سیاسی یک خاندان و فتاوای خاندان دیگر به خاطر این است که علما گاهی به مصالح خودشان بیش از مصالح آل سعود اهمیت داده اند.
به هر حال، آل شیخ در زمان فیصل چندان محبوب نبودند و این احساس به علت وجود حس تمایز و برجسته بودن شان نسبت به دیگران، و گرایش به سلطه گری در خاندان آل سعود به صورت افراطی بوده است.
در این مقاله شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ مفتی عام سابق در عربستان سعودی را به عنوان اولین فرد از این خاندان اثرگذار در عرصه دینی و سیاسی عربستان معرفی می کنیم. وی یکی از ده فرد رازآلود از نوادگان محمد بن عبدالوهاب بود و مسئولیت های بسیاری را در دوران حیات اش بر عهده داشت. وی متولد سال 1311 هجری است، و بینایی اش را در هفده سالگی از دست داد.
از جمله مسئولیت هایی که وی بر عهده داشته، قاضی در الغطغط ، امامت مسجد عبدالرحمن بن حسن، خطبه خوان مساجد جامع تا زمان مرگش و آموزش در مساجد را به عهده داشت. به جرأت می توان گفت که مهم ترین و اثرگذار ترین مسئولیت اش در سمت، مفتی کشور عربستان بود؛ در واقع تأسیس رسمی اداره ی افتاء از خدمات اوست که در سال 1374 زیر نظرش ایجاد شد. ریاست دادگستری در سال 1376 تأسیس شد، برای آن جا بودجه تعیین کرد و پسر شیخ عبدالعزیز را قائم مقام و الشیخ عبدالله بن خمیس را مدیر کل آن جا کرد.
بن باز یکی از معروف ترین اعضای این خاندان است و حکم تخریب گنبد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را داد
مؤسسه های دیگری هم زیر نظر وی تأسیس شد که در مبحث سلفیت جایی ندارد و از ذکر آنها می گذریم. نکته ی ظریف دیگر در مورد شیخ این است که وی در دانشگاه ها مسئولیت تأسیس و نظارت و تعیین رئیس داشته که نشانه ی نفوذ و اعمال قدرت آل شیخ بر امور آموزشی کشور عربستان سعودی است. وی همچنین از افرادی در مسئولیت های خطیر ریاست بهره می برد که از همان خاندان بودند یا از لحاظ افکار هم خوانی داشتند. نفوذ وی بر دستگاه قضایی کشور قابل توجه است؛ وی ریاست دادگستری را بر عهده داشت و این کار یعنی قرارگرفتن امور دینی و قضایی در یک شخص. وی تا اواخر عهد ملک عبدالعزیز (وفات در سال 1953) در همین مقام باقی ماند و در سال 1969 فوت کرد. و کتابی در مورد قوانین تجاری بر اساس کتاب و سنت نوشت. او در پی ایجاد مؤسسات دولتی بروکراتیک بود؛ و قوانینی را در این زمینه تدوین کرد. یکی از شاگردانش که در تاریخ عربستان سعودی نقش بسزایی داشته "عبدالعزیز بن باز" است. بن باز یکی از معروف ترین اعضای این خاندان است و حکم تخریب گنبد حضرت رسول صلی الله علیه و آله را داد. در مقاله ی بعدی به بررسی زندگی وی خواهیم پرداخت.
منبع : tebyan