قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اندیشه‌ سیاسی‌ شیخیه‌

شیخ‌ احمد احسایی‌ در بدو ورود به ایران با دریافت نامه شاه قاجار به سال‌ 1221 دعوت به حضور در کنار فتحعلی‌ شاه‌ را پذیرفت و به همسایگی و همنشینی شاه‌ رفت‌ و شاه نیز که برای حکومت تازه تاسیس قاجار نیاز مبرمی به مشروعیت داشت او را مورد احترام‌ قرار داد‌.

علاوه بر آن وی در سفرهای مختلفی که به گوشه کنار کشور داشت همواره در کنار شاهزادگان قجری و احیانا در خانه های آنان سکنی میگرفت

روابط خاص فتحعلی شاه قاجار با شیخ احمد احسائی بستر مناسبی برای گسترش دیدگاه های متفاوت او را در جامعه شیعی ایران فراهم نمود و به گسترش اندیشه شیخ انجامید اندیشه ای که بستر پیدایش بابیت شد

شیخ احمد با شناخت شخصیت فتحعلی شاه مسند نشین دربار قاجار بر خلاف شیوه و مشی اکثریت علمای شیعه در نوشته‌های خود او را به نحوی متملقانه ستوده است « تملق گویی » شیخ، نسبت به فتحعلی شاه و شاهزادگان قاجار یک شیوه همیشگی بوده است..

شیخ در «رساله سلطانیه» فتحعلی شاه قاجار را چنین می‌ستاید:

عزالمؤمنین و حامی الملة و الدین، طالب الحق و الیقین، مسفرالملوین، و قرةالعین، وجامع کلّ زین، سلطان البرّین و خاقان البحرین، حافظ الأمان و مارس أهل الإیمان، عالی القدر و الشأن، و سامی الرّقبة والمکان، السّلطان بن السّلطان بن السّلطان والخاقان ابن الخاقان بن خاقان السلطان، فتحعلی شاه، شدّالله عضده، و هزم الله به جنودالکافرین والمنافقین، و شرّدالله بما یمدّه من النّصر جیوش المعتدین، و شید بنیان سلطنته بالإمداد والتحصین، و مدّالله ظلال عزّه و نصره علی جمیع المؤمنین، بحرمة المیامین و خیرالخلق أجمعین محمد و آله الطاهرین ـ صلواةالله علیهم أجمعین ـ آمین ربّ العالمین.( «جوامع الکلم» جلد دوم، صفحه ۲۴۴)

متاسفانه تملق و چاپلوسی در این عبارات بیش از هر چیزی آزار دهنده است بطور مثال وی فتحعلی شاه را که برادر زاده آغا محمدخان است و نسب سلطنتی ندارد السّلطان بن السّلطان بن السّلطان والخاقان ابن الخاقان بن خاقان السلطان، فتحعلی شاه میخواند

مرحوم تنکابنی از معاصران شیخ که به عنوان یک گزارشگر تاریخی به حوادث عصر خویش مینگرد می نویسد: «شیخ احمد در هر بلد مطاع و ممجد و سلطان عصر مرحوم فتحعلی شاه را با او نهایت خصوصیت ...» ( قصص العلماء ص ۴۲)

نکته مهم و حائز اهمیت در باره ارتباط شاه و شیخ این است که شیخ در زمانه ای به شاه پیوست و او را مورد ستایش بیش از حد خود قرار داد که علمای بزرگ شیعه معاصر به علت سوء رفتار و عملکرد مستبدانه قجرها رغبتی برای همنوائی با دستگاه سلطنت نداشتند

از جمله فرزانگانی که عطای قاجاریه و مخصوصا فتحعلیشاه را به لقایش بخشیدند میتوان به مرحوم آیت الله محمدتقی برغانی اشاره کرد ( همان فردی که بعدها توسط دو نفر از بابیان و با حمایت طاهره قزوینی به شهادت رسید )

سید کاظم رشتی جانشین شیخ نیز ، قدم در راه استاد نهاد

و البته وی این بار نه در کنار شاهان قاجار بلکه همراه و همقدم سلاطین عثمانی شد که موضوعی بسیار عجیب و در عین حال جالب توجه است

شیخیان به تعصب در تشیع و حتی غلو در آن شهره هستند و از دیگر سو سلاطین عثمانی از مهم ترین مخالفین شیعه به شمار می آیند حال پیوند و هم آوائی سید کاظم رشتی و آل عثمان چه مفهومی می تواند داشته باشد خود نکته ای است قابل تأمل

مراودات سید کاظم رشتی با دستگاه حاکم بر عراق و حتی حاشیه نویسی به آثار شعرای عثمانی بسیار قابل توجه است بطوریکه یکی از مهمترین آثار (و شاید پرنکته ترین اثر) سید کاظم شرح قصیده نام دارد که شرحی است بر قصیده افندی عبدالباقی موصلی که در مدح علیرضا پاشا سروده است قصیده ای که صرفا به قصد مداحی پاشای بغداد و اخذ اندکی صله سروده شده بود اما سیدکاظم با شرح آن مطالبی نوشته است که سالهاست شیخیان در حال توجیه آن هستند

در انشعابات شیخیه آما مسئله اندکی متفاوت می شود

گرچه شعبه های مختلف شیخی روابط نسبتا حسنه ای با دستگاه حاکم داشتند اما نوع تعاملات گروهها و افراد مختلف با هم متفاوت است

شیخیان تبریز تعاملاتشان با دستگاه قجری مانند سایر علمای شیعه و از موضع حفظ اقتدار و البته رعایت احترام متقابل بود

البته روحیه اسلام خواهی و تقابل با تهاجم بیگانه و نوعی از ملی گرائی در میان برخی چهره های آنها قابل ترصد است

اما شیخیان کرمان به علت انتساب خانوادگی محمد کریم خان قاجار به دستگاه حکومت قجری روابط درهم تنیده تری با سلطنت داشتند

و دیدگاههای کریم خان درباره حکومت نیز جالب توجه می باشد او درباره مشروعیت حکومت غیر معصوم چنین می نویسد :

پس‌ معلوم‌ است‌ که‌ در هر عصری‌ خداوند آفریده‌ است‌ پادشاهی‌ عادل‌ که‌ در میان‌ مردم‌ به‌ عدالت‌ و انصاف‌ حکم‌ کند و مردم‌ را به‌ راستی‌ و درستی‌ بدارد و پادشاهی‌ عادل‌ که‌ در میان‌ مردم‌ به‌ عدالت‌ و انصاف‌ حکم‌ کند و مردم‌ را به‌ راستی‌ و درستی‌ بدارد و هرگز خداوند اخلال‌ به‌ چنین‌ امری‌ نکرده‌ و نخواهد کرد و هیچ‌ عصری‌ و شهری‌ را از بزرگتری‌ خالی‌ نگذاشته‌ و نخواهد گذاشت‌...»

مولف:روزبهانی


اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه