علمای اهل سنت مثل بخاری و مسلم و احمد و دیگران حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل کرده اند به این مضمون:بهترین شما مردم قرن من هستند، سپس کسانی که پس از آنان می آیند، سپس کسانی که پس از آنان می آیند.علمای اهل سنت اهل قرن رسول را صحابه، گروه بعدی را تابعین و گروه بعدی را تابعان تابعین دانسته اند.
الحديث : " خيركم قرني ، ثم الذين يلونهم ، ثم الذين يلونهم " يعني الصحابة والتابعين وأتباعهم .(تاج العروس، الزبيدي، ج 18 ص 444)
اهل سنت بر اساس این حدیث بر برتر بودن صحابه نسبت به جمیع مسلمین در طول قرون استدلال کرده اند. اما ادامه ی حدیث از برتری تابعین نسبت به جمیع مسلمین به جز صحابه خبر می دهد. (توجه کنید که ما شیعیان معنای دیگری برای این حدیث داریم و در اینجا صرفا با نگاه اهل سنت به مساله می نگریم).
اکنون ببینیم که شمر بن ذی الجوشن که منسوب به قتل امام حسین (علیه السلام) نواده ی رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله)، یکی از دو ریحانه ی او از دنیا و یکی از دو سرور جوانان بهشت، می باشد در نزد اهل سنت چه مرتبه ای دارد.
حافظ ابن عساکر که ذهبی - در سير أعلام النبلاء ج 20 ص 554 - وی را "الامام العلامة الحافظ الكبير المجود، محدث الشام، ثقة الدين" می خواند، شمر را چه خوانده است.
ابن عساکر که در تاریخ دمشق در پی معرفی کسانی است که وارد دمشق شده و در آنجا روایت نقل کرده اند، اسم شمر را هم در زمره ی روات حدیث آورده و او را "تابعی" می خواند. او نیز همانند بیشتر تاریخ صحابه نویسان، پدر شمر یعنی ذی الجوشن را صحابی می نامد.
شمر بن ذي الجوشن واسم ذي الجوشن شرحبيل ويقال عثمان بن نوفل ويقال أوس بن الأعور أبو السابغة العامري ثم الضبابي حي من بني كلاب كانت لأبيه صحبة وهو تابعي أحد من قاتل الحسين بن علي وحدث عن أبيه روى عنه أبو إسحاق السبيعي ووفد على يزيد بن معاوية مع أهل بيت الحسين .(تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 23 ص 187 رقم 2762)
شبیه همین سخنان را صفدی هم گفته است:شمر بن ذي الجوشنأبو السابغة العامري ثم الضبابي حي من بني كلاب كانت لأبيه صحبة وهو تابعي أحد من قاتل الحسين رضي الله عنه وحدث عن أبيه روى عنه أبو إسحاق السبيعي وفد على يزيد مع أهل البيت وهو الذي احتز رأس الحسين .(الوافي بالوفيات، الصفدي، ج 16 ص 105)
اکنون با قرار دادن حدیث اولی که ذکر شد و برداشتی که اهل سنت از آن می کنند، و نیز این که شمر جزء تابعین است، معلوم می شود که بر اساس نظریات اهل سنت، شمر بن ذی الجوشن بعد از صحابه از بهترین مسلمانان همه ی تاریخ می باشد!!!
دقت کنید که ابن عساکر در کتابش نام روات حدیث را آورده، یعنی شمر بن ذی الجوشن نزد اهل سنت جزء روات حدیث است!!!!!!!! درست به همین دلیل است که می بینیم نام وی در کتب رجالی اهل سنت قرار گرفته است. از جمله:ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 2 ص 280 رقم 3742/لسان الميزان، ابن حجر، ج 3 ص 152 و 153 رقم 546/
گرچه ذهبی وی را "ليس بأهل للرواية" خوانده، و شاید این نشان می دهد که اهل سنت حدیثی از وی نقل نکرده اند؛ اما باید به عرض برسانیم که متاسفانه اهل سنت از وی حدیث نقل کرده اند آن هم در یکی از کتب ستّه، یعنی یکی از شش کتاب برتر حدیثی خود یعنی سنن ابی داوود. اگرچه حدیث وی را احمد حنبل و دیگران هم نقل کرده اند.
حدیث وی در سنن ابی داوود این است:حدثنا مسدد ، ثنا عيسى بن يونس ، أخبرني أبي ، عن أبي إسحاق ، عن ذي الجوشن رجل من الضباب ، قال : أتيت النبي صلى الله عليه وسلم بعد أن فرغ من أهل بدر بابن فرس لي يقال لها القرحاء ، فقلت : يا محمد ، إني قد جئتك بابن القرحاء لتتخذه ، قال : " لا حاجة لي فيه ، وإن شئت أن أقيضك به المختارة من دروع بدر فعلت " قلت : ما كنت أقيضه اليوم بغرة ، قال : " فلا حاجة لي فيه " .(سنن أبي داود، ابن الأشعث السجستاني، ج 1 ص 635 و 636 - كتاب الجهاد، باب في حمل السلاح إلى أرض العدو، ح 2786)
البته در این حدیث نامی از وی برده نشده، اما این از تدلیس ابو اسحاق سبیعی است! سیوطی - در أسماء المدلسين ص 77 - راجع به وی می گوید: مشهور بالتدليس!
ابوزرعه می گوید: حدیث سبیعی از ذی الجوشن مرسل است، زیرا ابو اسحاق از ذی الجوشن چیزی نشنیده است.قال وسمعت أبا زرعة يقول وحديث ابن عيينة عن أبي إسحاق عن ذي الجوشن هو مرسل لم يسمع أبو إسحاق من ذي الجوشن .(تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 8 ص 58)
شبیه همین را ابو حاتم رازی می گوید:ذو الجوشن الكلابي الضبابي له صحبة روى عنه أبو إسحاق السبيعي ، مرسل ، سمعت أبي يقول ذلك .(الجرح والتعديل، الرازي، ج 3 ص 447)
در واقع ابو اسحاق سبیعی این حدیث را از ذی الجوشن نشنیده، بلکه از طریق پسرش شنیده، اما نام وی را نیاورده است!!! ابن حنبل و بخاری قول ابن عیینه را در این باره آورده اند:سفیان بن عیینه پس از نقل این حدیث می گوید: پسر ذی الجوشن همسایه ی ابو اسحاق سبیعی بود، و به نظرم سبیعی این حدیث را از او شنیده است.قال سفيان فكان ابن ذي الجوشن جارا لأبي إسحاق لا أراه الا سمعه منه .(مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، ج 3 ص 484)
قال محمد بن عباد حدثنا سفيان عن أبي إسحاق عن ذي الجوشن أبى شمر الضبابي وكان ابنه جارا لأبي إسحاق ولا أراه الا سمعه من ابن ذي الجوشن .(التاريخ الكبير، البخاري، ج 3 ص 266)
عین همین سخن از شقیق هم نقل شده است:قال شقيق وكان ابن ذي الجوشن جارا لأبي إسحاق ولا أراه إلا سمعه منه . قوله ولا أراه إلا سمعه منه يعني أبا إسحاق سمعه من شمر بن ذي الجوشن عن أبيه .(تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 23 ص 188)
ابن عبد البر، ابن اثیر، بغوی، ابن حجر، و عظیم آبادی هم به این مطلب تصریح کرده اند که ابو اسحاق سبیعی در واقع این روایت را از شمر بن ذی الجوشن نقل کرده است:وقيل إن أبا إسحاق لم يسمع منه وإنما سمع حديثه من ابنه شمر بن ذي الجوشن عن أبيه .(الاستيعاب، ابن عبد البر، ج 2 ص 468/أسد الغابة، ابن الأثير، ج 2 ص 139)
وقال أبو القاسم البغوي وابن عبد البر وقيل إن أبا إسحاق لم يسمع منه وإنما سمع من ابنه شمر.(تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 3 ص 193)
قال أبو القاسم البغوي : ولا أعلم لذي الجوشن غير هذا الحديث ويقال أن أبا إسحاق سمعه من شمر بن ذي الجوشن عن أبيه والله أعلم .(عون المعبود، العظيم آبادي، ج 7 ص 336)
این است موضع اهل سنت در قبال قاتل حسین: نقل روایت از او، البته با فریب و نیرنگ!و البته در یکی از کتب ستّه که برخی علمایشان آن ها را "صحاح ستّه" خوانده اند!!!تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
منبع : sonnat.net