قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقاید فرقه اهل حق

در اعترافات شفاهی تمامی پیروان اهل حق صریحاً " اعتقاد خویش را نسبت به خداوند یگانه ازلی، ابدی و منزه از مادیات اعلام می دارند اما در کتب و متون مذهبی، آنان در این باره مخفی کاری دارند و معلوم نیست که عقیده آنان نسبت به خداوند عالم چگونه است.

در کتاب سرسپردگان آمده است:
"در مسلک اهل حق اصول عقاید بر این نهج می باشد.نظر به پنج اصول دین شرع مبین یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد"(1)

 

خدا از دیدگاه اهل حق:

در اعترافات شفاهی تمامی پیروان اهل حق صریحاً " اعتقاد خویش را نسبت به خداوند یگانه ازلی، ابدی و منزه از مادیات اعلام می دارند اما در کتب و متون مذهبی، آنان در این باره مخفی کاری دارند و معلوم نیست که عقیده آنان نسبت به خداوند عالم چگونه است.لیکن در برخی از کتابهایی که اخیراً نوشته شده است مانند کتاب"آثار الحق" اثر نورعلی الهی آمده است:
"هر تجلی ای از خداست و او امکان و زمان ندارد."


و نیز نوشته است:" آن چه در کاینات بتوان تصورش را کرد یا واجب الوجود است یا ممتنع الوجود و یا ممکن الوجود. واجب الوجود اختصاص به خالق متعال دارد یعنی وجودش همیشه هست، تا بوده او بوده و تا هست و هست ابتدا و انتها و تغییر و تبدیل و کون و فساد هم ندارد."(2)


در جای دیگر نیز می گوید:"اصول دین همین سه چیز است که من گفته ام و جامع تمام ادیان است بقیه فروعات است".

1- خدا را به وحدت شناختن

2- اشخاص که به "نیک " معروف شده اند باید نیک دانست کسی را بد نگویید.

3- آن چه احکام از "مصدر حق" باشد آن را شعار خود قرار دهید.

 

الحمد لله که ما دین واقعی را بدست آورده ایم و ... (3) در کتاب هفت تنان آمده است "خداوند درجهان تجلی می کند و با نور بیکران خود قلوب اولیا و عارفان را صیقل می دهد و تنی چند از آنان را به ظهور می رساند تا با نور خود که نموداری است از نور حق قلوب دیگران را تابش دهند تا به کمال مطلوب برسانند این "مظاهر انوار" که در نامه سرانجام از آنان یاد شده است عبارتند از: "علی مرتضی" "بهلول ماهی" شاه خوشین"، "سلطان اسحاق"، "شاه ویسقلی" ، "محمد بیگ" ، و "آتش بیگ".(4)

 

مجید القاضی در کتاب "آیین یاری" می نویسد که یارستان به حول خداوندی معتقدند وی می نویسد که در کتاب"سرات عام" آمده است:

"خداوند در ازل درون مروارید سر بسته ای بود، اول بار در خاوندگار تجلی کرد، بار دوم در علی، و بار سوم در شاه خوشین، در مرحله چهارم در سلطان اسحاق در پنجمین بار در "شاه ویس قلی" و ششمین بار در "ممد بگ" و در آخرین بار در "خان آتش" متجلی شد. (5)

 

نبوت از دیدگاه اهل حق:

عموم مردم یارسان به نوبت پیامبر اسلام خاتم الانبیاء (ص) به حسب گفتار اعتقاد دارند ولی از نظر عمل به دستورهای پیامبراسلام عمل نمی کنند و نیز به پیامبران پیشین اعتقاد دارند و درباره هیچ کدام از آنان تریدی اظهار نمی کنند در برخی از نوشته های آنان بر می آید که ارواح پیامبران الهی همانند "داود" و "سلیمان" و "عزیز" ، "موسی"، "عیسی" (ع) در رهبران این فرقه حلول کرده اند اینها مقام علی (ع) را بالاتر از پیامبر اسلام (ص) و پیامبر (ص) را مبلغ علی(ع) می دانند.(6)

 

مجید القاضی که خود از نویسندگان اهل حق است می نویسد: "مردم یارستان نبوت را برابر تمامی پیامبران مخصوصاً" خاتم النبیین قبول داشته (و آن حضرت را ) آخرین پیامبر الهی میدانند.(7)

 

اعتقاد آنان به شریعت محمدی (ص):

آنان به شریعت پیامبر اسلام(ص) عقیده دارند ولی پای بند به آن نیستند زیرا شریعت را یک امر ابتدایی می دانند که خداوند آن را برای افراد مبتدی ارسال داشته است اما آنان که به مرتبه طریقت و حقیقت رسیده اند نیازی به شریعت ندارند.(8)

 

به همین جهت آنان غالباً "نماز نمی خوانند به جای نماز "نیاز" انجام می دهند. طبق این گفتار حضرت علی (ع) نباید نماز می خواند و یا اینکه آن حضرت به مقام حقیقت امامت ازدیدگاه اهل حق رسیده بود.

 

از ظاهر برخی نوشته های آنان بر می آید که آنان امامان دوازده گانه شیعه را قبول دارند نور علی الهی در کتاب "آثار الحق" می نویسد:

"اگر ائمه اطهار نبودند و بعد از آنان بعضی از علمای مجاهد و فداکار نبودند الان دینی باقی نمی ماند".(9)


و از برخی نوشته های دیگر اهل حق بر خلاف این فهمیده می شود مثلاً "مجید القاضی" در کتاب "آیین یاری" می نویسد:

"اهل حق" امامت را به معنای شیعه ها که قائل هستند قبول ندارد عرفا را ادامه دهندگان راه انبیا می دانند پس از ختم شریعت و انجام دوره انبیاء خداوند در عرفای اهل حق متجلی می گردد".(10)

 

علی (ع) در دیدگاه اهل حق:

در گذشته نه چندان دور آنان ابایی نداشتند که بگویند علی خداست و آنان علی اللهی هستند مثلاً در کتاب سرسپردگان طی مصاحبه ای با یکی از آنان آمده است که یکی از اعتقادات آنان این است که علی همان خداست و ما برخلاف شما معتقدیم که خدا دیده می شود.(11)


جیحون آبادی در کتاب شاهنامه حقیقت می گوید: "بلا شک علی ذات یزدان بود که ناطق به آیات قرآن بود".(12)


"آگاردلوسکی"در این زمینه می گوید:
"مطلب اصلی تعالیم این فرقه عبارت است از شناخت لاینقطع الوهیت علی و آمد و شد علی برزمین ... علی نه تنها "خداست بلکه به طور کلی مبداء الهی است که همه جا هست و همه چیز را با خویش انباشته می کند ...".(13)

 

در کتاب دایره المعارف تشیع آمده است که علی اللهیان یکی از سه گروه اهل حق به شمار می آیند این گروه می گویند علی (ع) جسماً و ذاتاً خداست و دین بود را جدای از اسلام می دانند و واجبات شرعی را قبول ندارند اکثر اینها دین خود را "دین یاری" می خوانند و خود را طایفه سنان" یا "یارستان" معرفی می کنند.(14)"تعالی عن ذلک علوا کبیرا"

 

لازم به ذکر است که این عقیده در میان پیشینان بیشتر رواج داشت ولی در حال حاضر کسی با صراحت به خدایی علی(ع) اعتراف نمی کند بلکه می گویند:
"علی خدا نیست و از خدا هم جدا نیست"
"ما علی را خدا نمیدانیم از خدا هم جدا نمی دانیم"


برخی از دوده های این فرقه به مانند یادگاریها می گویند علی نمرده است علی که بمیرد ما قبولش نداریم البته حقیقت حضرت علی هرگز نمی میرد و اما به مرگ ظاهری "شهید شد" قرآن می فرماید" انک میت و انهم میتون" تو و همه انسانها می میرند و در جای دیگر می فرماید "کل نفس ذائقة الموت" هر نفس چشنده مرگ است بدن حضرت شهید گردیده اما روح علی (ع) و تمام راهش برای همیشه زنده است.

 

نور علی الهی در کتاب آثار الحق می گوید:
"من غیر از مرتضی علی کسی را قطب نمی بینم...
فقط علی و سلطان قطب هستند زیرا هیچ گونه عیب و نقصی نداشتد و جامع همه چیز بودند".(15)


می گویند: آخرین تجسم علی الله بوده است و بار دیگر در وجود امام دوازدهم حضرت مهدی(عج) باز خواهد آمد افضلی مسند نشین دوده شاه ابراهیمی می گوید:
"ما علی را خدا نمی دانیم و این تهمت است، علی خدا نیست بلکه میهمان خداست... علی خدا نیست اما از خدا هم جدا نیست".(16)


سید نصر الدین حیدری سر دسته دوده خاموشی می گوید:"علی تجلی خداست و نزدیکترین فرد به خداست".(16)
نور علی الهی از مسند نشینان دوده صاحب الزمانی در کتاب آثار الحق کلمات متناقضی دارد در برخی از نوشته های وی آمده است:
"جسم علی آیینه و ذاتش ذات خدا است که جسم آیینه و آن ذات را منعکس می کند یعنی به اعتبار جسم و روح شخصی، مخلوق است و به اعتبار ذات خدا است".(17)

 

معاد از دیدگاه اهل حق:

اعتقاد به معاد از اصول اعتقادی آنان است.
در کتاب آثار الحق نور علی الهی می نویسد که اگر کسی از روی ایمان این سه کلمه را بفهمد برایش کافی است خدایی هست بقایی است حساب و کتابی غیر از آنان چه در دنیا می بینیم وجود دارد.(18)


سید نصر الدین حیدری رهبر دوده خاموشیها می گوید" ما به بهشت و جهنم عقیده داریم و در دفاتر ما نیز این مطلب آمده است ولی تناسخ را نیز قبول داریم."(19)
ذکراین نکته لازم است که تناسخ طبق فرموده معصوم کفر به خدا است و ثمره آن نفی معاد است و تناسخ با قیامت نمی سازد.

 

ویژگی معاد در نزد یارسان:

که با توجه به این ویژگیها از اعتقاد به معاد امت اسلامی فاصله می گیرند معاد و زندگی پس از مرگ اهل حق ویژگیهای دارد
در نزد یارسان معاد همراه با حلول و تناسخ است.
و با توجه به تناسخ عالم برزخ به این معنا که بعد از مرگ روح در عالم برزخ زندگی می کند را قبول ندارد و دیگر این که انسان پس از هزار ویک مرتبه"دون به دون" شدن(تناسخ) وارد قیامت می شود.

 

تناسخ و حلول در نظر یارسان:

در دایرة المعارف تشیع در واژه اهل حق آمده است:
"اهل حقهای مسلمان و تابع قرآن که معتقد به سیر کمال و معادند تناسخ حلول و اتحاد را مردود می دانند ولی دیگر گروههای اهل حق (علی الهیان، شیطان پرستان و غیره ) خود را تناسخی معرفی می کنند البته گروه مسلمان از آنان (بر اساس کتاب برهان ! الحق ) در مورد رسیدن به کمال و وصال حق معتقد به رجعت روح در زندگیهای متوالی (و محدود به تعداد و مدت معین) هستند.(20)
می توان گفت که این سخن هم تناسخ را می رساند که نتایج آن به گونه ای انکار قیامت و برزخ است.

 

در کتاب سرسپردگان آمده است:
"حلول و تناسخ از اصول مهم عقاید اهل حق می باشد و در واقع پایه و اساس آیین مزبور راتشکیل می دهد و می توان گفت این دو قسمت از عقاید آنهاست که اهل حق را از اسلام جدا میکند" چه حلول و تناسخ نه تنها از نظر اسلام مردود است بلکه کفر محسوب می گردد.و شاید حلول تناسخ از ادیان هندی و زردشتی داخل آیین حقیقت گشته است.

 

حلول:

حلول در لغت عبارت است از: فرود آمدن چیزی در غیر خود.
و در اصطلاح بمعنای حلول ذات خدا در اشیا است و کسانی که بدین عقیده اند که خدا در اشیاء و در مرشد حلول کرده است حلولیه گویند. بنا به عقیده اهل حق در هفت جامه یا هفت تن پاک حلول کرده است علاوه بر این ممکن است در هر مرتبه پاک دیگر یا پنج "ملک" که آنها را چهار ملک گویند ظهور می کند این چهار ملک همواره همراه با یک زن بوده اند."

 

تناسخ:

تناسخ یعنی"دون به دون شدن".
"دون" واژه ترکی است به معنای جامه که اهل حق دون به دون را به جای جامه به جامه شدن استعمال می کنند.
تناسخ در اصطلاح عبارت است از داخل شدن روح از بدنی به بدن دیگر بلافاصله پس از مرگ بنا به عقیده اهل حق روح انسان هزار و یک (دون) جامه عوض کنند و با گردش در جامه های مختلف جزای اعمال خود را می بیند و به این ترتیب جامه های بعدی آن متناسب با اعمالی خواهد بود که انجام داده است در صورتی که کارهای نیک و اعمال زشت و ناپسند به جامه ثروتمندان و اشخاص مرفه خواهد رفت واگر مرتکب اعمال زشت و ناپسند شوند به جامه فقرا در آمده و دچار مصائب و ناملایمات خواهد شد تا از این راه جزای کردار خود را ببیند پس ازعوض کردن هزار جامه هزار و یکمین جامه خود را که عبارت از جامه بقاء ابدیت است خواهد پوشید روی اصل اعتقاد به تناسخ اهل حق معتقدند که یک عده از پیشوایان آنان(به خصوص هفت تنان هفتوان هفت کردار، قولطاسیان) در اعصار گذشته در جامه پیغمبران و صحابه حضرت محمد(ص) و یاران امام حسین(ع) و حتی دوازده امام و عرفا و سلاطین به دنیا آمده و به ارشاد و هدایت مردم جهان پرداخته اند مثلاً به عقیده اهل حق حضرت "شیث" "نوح" ، "صالح"، "یعقوب"، "ایوب"، "شعیب" و یونس و مسیح عبارت از همان "بنیامین" بوده اند و همین بنیامین است که در جامه های گوناگون در میان مردم ظاهر گشته است.(21)

 

به عقیده آنان هر یک از دوازده امام مظهر یا جامه یکی از پیشوایان اهل حق می باشند.(22)

در کتاب نامه سرانجام آمده است که اگر عمل آدمی نیک باشد روحش تا هزار و یک جامه به بدن پاکان و نیکان می رود و اگر بدکار و بداندیش باشد روح او به بدن حیوانات و جانوران و گزندگان می رود.

 

بنابراین به حیوانات و جانوران نباید آسیب و آزاری رساند.
براین اساس عقیده دارند که اگر آدمی بدن کاملی داشته باشد حق تعالی در او تجلی می کند و جاهه حق او را می پوشد و به مقام و پایه مظهریت میرسد طبق این باور به فرشتگان هفتگانه "هفتن" و "هفتوانه" معتقد اند که در دوره های مختلف به ترتیب در تن برخی از رهبران و پاکان آنها ظهور کرد ه اند.
سید اصغر شاه ابراهیمی می گوید: "اصولا" وجه تمایز ما از شیعه در دو مسئله تناسخ و تجلی ذات است.
سید نصرالدین حیدری رهبر دوده خاموشی ها نیز می گوید که ما به معاد و بهشت و جهنم معتقدیم و نیز به تناسخ معتقدیم.(23)

 

مجید القاضی در کتاب آیین یاری می نویسد که طبق نظریه پیشوایان یارستان و روی اصل اعتقاد به حلول فقط جسم شخص متوفی از بین رفته و به خاک تبدیل می گردد ولی روح او بر حسب اعمالش به جسم دیگری (در همین دنیا) حلول می کند.(24)

 

در کتاب پژوهشی جامع آمده است که یکی از حقها به ما می گفت:
"روح میکائیل در پیر موسی، روح عزرائیل در مصطفی دودان، روح حضرت امام حسین(ع) در بابا یادگار، روح حضرت اسرافیل در داوود، روح حضرت امام حسن در شاه ابراهیم اردبیلی و روح حضرت فاطمه زهرا(س) در خاتون محشر یا دادا یا دایه زربار (مادر که یکی از رهبران اهل حق) حلول کرده است."

 

از وی پرسیده شد که کار هفت  تن چیست؟ او در پاسخ گفت: "نقش دوازده امام را دارند."
از مقام سلطان اسحاق سوال شد گفت: "حضرت اسحاق ما فوق هفت تن است". گفتم حتی از امام حسن(ع) و امام حسین (ع) بالاتراست؟ گفت بلی حتی از امام حسن و امام حسین (ع) هم بالاتر است بلکه سلطان اسحاق عین علی (ع) است. و قبرش در نوسود است گفتم: "نظرت درباره علی چیست گفت: "جسم نیست". (25)

 

سید اصغر شاه ابراهیم (یکی از بزرگان اهل حق در صحنه) در مورد تناسخ می گوید:
"فلسفه تناسخ رسیدن به کمال و نیل به مرحله "انا الیه راجعون" است تناسخ ما ب تناسخ هندی فرق دارد تناسخ ما هزار و یک مرحله است و پس از هزار و یک مرحله در بدن دیگری می رود به نظر وی روح پس از جدا شدن از بدنی بلافاصله بر بدن دیگری وارد نمی شود بلکه مدتی در عالم برزخ می ماندو ..."
وی مراد از هشت بهشت را مراتب افراد درمراحل تناسخ می داند و می گوید: "منظور همان مقدار قرب است که افراد در آن متفاوتند."
می گوید: "مردن مثل فرو رفتن مرغابی در آب است این همان تناسخ است چون که مرغابی از یک طرف وارد آب می شود و از طرف دیگر بیرون می آید."(26)


در دوره ذوالنوری خوردن گوشت خروس حرام است چرا که به عقیده آنان و بنا به نوشته نامه سرانجام بنیامین که خود جزء هفت تن است در خروس حلول کرده و از این رو خروس موجودی مقدس است و نباید او را کشت و گوشتش را خورد.(27)


و باز در ارتباط با همین عقیده به حلول و تناسخ است که سید سام الدین مشعشعی از مسندنشینان دوده آتش بیگی در تاریخ 8/10/1369 در میان جماعت اهل حق اعلام کرد که وی همان امام حسین (ع) است که زنده شده ست.(28)


کوتاه سخن این است که اهل حق درمجموع به تناسخ و حلول معتقدند تنها دوده صاحب الزمانی این را توجیه می کند و نور علی الهی مسند نشین ;i این دوره در این باره می گوید که ازظاهر اصطلاحات اهل حق توهم می شود که شاید پیروان این گفتار تناشخی باشند و حال آن که سیاق مجموع همان گفتارها دلالت دارد بر رد و ابطال تناسخ حلول و اتحاد مضافاً جمیع عرفا و علما و اکثر فلاسفه بزرگ با دلایل واضح و براهین قاطع ثابت نموده اند که تناسخ و حلول و اتحاد به آن معنا که بین فرق سه گانه رواج دارد بالکل باطل است فقط گردش سیر کمال صحیح است.

 

چنان که عارف روحی مولانا جلال الدین می فرماید:
"از جمادی مردم و نامی شدم= وزنما مردم زحیوان سرزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم= پس بترسم کی زمردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر= تا برآرم از ملایک بال و پر..." (29)



اعتقاد یارسان به فرشتگان:

آنان معمولاً به ملائکه باور دارند ولی درجنب آن بر این باورند که ارواح فرشتگان مقرب خداوند در وجود بعضی از رهبران و بزرگان آنان حلول کرده است.
از جمله می گویند که روح جبرئیل در "پیربنیامین" مدفون در "کرند" حلول کرده است و روح میکائیل در پیر داوود مدفون در گل داوود.


و روح اسرافیل در پیر موسی مدفون در کرند. و روح عزرائیل در مصطفی مدفون در روستای شیخان در اورامان، اهل حق واژه فرشته را نیز بر هفت نفر از بزرگان خود اطلاق می کنند صدیق صفی زاده در کتاب هفتوانه می گوید:
"هفت تن که کوتاه شده هفت تن می باشد برابر نامه سرانجام این فرشتگان از گوهر خداوندگار آفریده شده اند و پاسبانی آسمانی و ماه و خورشید و ستارگان و هوا و باد و زمین و آب و گیاه و آتش و فلزات و غیره به آنان سپرده شده است. و بنابراین آنها مقدس هستند و به شکرانه وسپاس این نعمتها بر هر فرد یارستانی بایسته است که خداوندگار و هفتن را هر روز برزبان بیاورد و در راه آنان نذر و نیاز و شکرانه بدهد.

 

این هفت تن عبارتند از:
1- سید خضر ملقب به پیر بنیامین
2- موسی سیاه ملقب به پیر داوود
3- ملا رکن الدین دمشقی ملقب به پیر موسی
4- خاتون دایراک ملقب به رمزبار
5- مصطفی داودان
6- شاه ابراهیم ملقب به ملک طیار و ایوب
7- احمد ملقب به با با یادگار.(30)

 

شیطان در دید یارسان:

یارسان نسبت به شیطان نظرهای متفاوتی دارند به طور کلی می توان نظر آنان درباره شیطان را به سه نظریه خلاصه کرد:

1- شیطان همان نفس اماره است.

2- شیطان جن بود به نام "ملک طاووس" که از جانب خداوند ماموریت داشته است تا بر آدم سجده نکند اون ظاهراً اخراج شده و بعد مسوولیت پیدا کرد که انسانها را وسوسه کند به همین جهت قابل تقدیر و احترام است لعن و بدگویی به شیطان درست نیست-البته این سخن خلاف آیات قرآنی است- .(31)

آن گروه از یارسان که این عقیده را دارند به شیطان پرستی معروفند یکی از افرادی که در این باره اطلاعاتی دارد می گوید:
"اهل حق نسبت به شیطان "ملک طاووس" عقیده به خصوص دارند و وی را دارای مقام والایی می دانند و به همین دلیل به شیطان پرست مشهور گشته اند و در این قسمت اخیر خاندانهای بابا یادگاری، بابا حیدری، خاموشی و آتش بیگی تعصب بیشتری دارند."(32)

3- برخی دیگر از اهل حق یا یارسان می گویند شیطان به دلیل سجده نکردن بر آدم متمرد، مجرم و ملعون است سید قاسم افضلی از مسندنشینان دوده شاه ابراهیمی می گوید:
"در دین اهل حق گروهی به عنوان شیطان پرست یافت نمیشوند و درباره شیطان پرستی اهل حق باید گفت که این یک اتهام بیش نیست چه این که سلطان صحاک در این موارد کلام زیادی در دفتر پردیوری بیان داشته است..."(33)
نور علی الهی از دوده صاحب الزمانی می نویسد:
"عزازیل یا شیطان راکبر و غرور بیچاره کرد."(35)

 

و در جای دیگر می نویسد:
"عزازیل تمرد و تکبر کرد و سجده نکرد خداوند فرمود چون تمرد کردی و غرور به خرج دادی برو، رانده شدی، از آن وقت به بعد ابلیس، شیطان نامیده شد."(36)
البته این گروه بسیار اندک هستند و اکثر آنها معتقدند که شیطان را نباید لعن و نفرین کرد چون هزاران سال عبادت خدا کرده است.
برخی هم کلمه رجیم را مفهوم خوبی برایش معتقدند مثل رجیم و لکن رد آن علیک لعنتی الی یوم الدین مانده اند و پاسخی ندارند.

 

احکام و آداب و رسوم در بین یارستان:

در مجموع یارسان با احکام اسلامی و فروع دین پای بند نیستند نماز که از مشخصه های بارز یک مسلمان است در میان این فرقه مطرح نیست این گروه نمازنمی خوانند اما نماز را رد نمی کنند و می گویند که به جای نماز مراسم نذر و نیاز داریم. اهل حقهایی که خود را مسلمان و تابع قران می دانند عبادات مخصوص را مکمل نماز شرعی قرار داده و ان را "نماز اهل حق" می نامند.

 

سیدقاسم افضلی می گوید:
"چون اهل حق نماز نمی خواند به جای نماز مقراتی در پردیور از قبیل عبادات و ذکر و نذر و نیاز به وجود آمده آن را اجرا می نمایند." (37)
می گویند که به جای نماز نیاز یا کردار دارند چون که نماز باید با حضور قلب باشد و حضور قلب کمتر حاصل می شود بنابراین نماز خواندن بی فایده است.(38)


با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و مساعد شدن جو تفاهم و تبادل نظر در امور فرهنگی و دینی اهل حقهایی که خود را مهمان معرفی می کردند مورد اعتراض و انتقاد مهمانان معرفی می کردند و دینی اهل حقهایی که خود را مهمان معرفی می کردند مورد اعتراض وانتقاد مهمانان دیگری که به احکام اسلامی مانند نماز و روزه پای بندند قرار می گرفتند.


رهبران برخی از مسلک ها کوشیدند تا به دیگر مهمانان نزدک تر بشوند مثلاً رهبران دوده های آتش بیگی و ساه حیاسی (شاخه نور علی الهی) به پیروان خود دستور دادند که مانند شیعیان نماز بخوانند و روزه بگیرند.

 

نذر و نیاز یا نماز اهل حق:

پیروان این مسلک اهل حق به جای نماز نذر و نیاز دارند که به آن"نماز اهل حق" می خوانند هر یک از سرسپردگان باید درعرض هفته یک مرتبه و در عرض ماه یک بار و در هر فصلی یک بار و در هر سالی یک بار قربانی کند و این قربانی بر حسب توانایی اشخاص، گاو و گوسفند، خروس، یا نانی مخصوص و یا حتی یک دانه جوز می باشد که این قربانی به همراه آداب و مراسم مفصلی انجام می گیرد.(39)


نذر و نیاز آنان در جم خانه و طی مراسمی همراه با شعر خوانی طنبور زنی و خوردن غذاهای مختلف ادا میشود نذر آنان قربانی خون دار مثل گاو، و گوسفند، خروس و نیاز به پنج قربانی بی خون یعنی: انار و ماهی برشته؛ میوه ، خربوزه، و قاویت (نوعی غذای محلی)است.

 

روزه اهل حق و جشن خاوندگار:

آنان به جای این که در سال در یک ماه رمضان روزه بگیرند هر ساله سه روز متوالی (روزهای دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم دیماه) روزه می گیرند و روزه بعد یعنی روز پانزدهم را عید می گیرند که این عید به نام "عید سلطان" و "جشن حقیقت و یا "جشن خاوندگار" معروف است.
آنان منشا این سه روز و روزه و جشن خاوندگار را به داستان سه روز گرسنه ماندن سلطان اسحاق و یا رانش در غاری به نام"غار نور" مرتبط می دانند.
در این مراسم عید روزه در بعضی از دوده ها با ذکر آهنگ طنبور، دادن نذر و اوراد و غذای خاص از برنج و گوشت خروس همراه است و در روز عید سلطان هر کدام "سر فطریاری" می دهند.
برخی از دوده های اهل حق سه روز دیگر روزه می گیرند و این بعد از آن سه روز مذکور است.
در دوره های مشعشی و نور علی الهی در این سالهای اخیر روزه ماه رمضان سفارش شده است دکتر بهرام الهی به پیروانش دستور داد افزودن بر روزه سه روز دیماه در ماه رمضان نیز به مانند دیگر مسلمانان روزه بگیرند.
پسر سید نظام مشعشعی "سام" یکی از رهبران دوده آتش بیگی نیز به پیروان خود سفارش داده است که در ماه رمضان روز بگیرند.(40)

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع و توضیحات

1- سرسپردگان، سید محمد علی خواجه الدین ص 19

2- آثار الحق ، نور علی الهی ص 208 به نقل از پژوهشی جامع ص 76

3- همان ص 653

4- هفتوانه، صدیق صفی زاده ص 21، به نقل از پژوهشی جامع ص 79

5- آییین یاری به نقل از پژوهشی جامع ص 80

6- پژوهشی جامع ص 86

7- رمز یاری ص 112 به نقل از پژوهشی جامع ص 87

8- پژوهشی جامه ص 88

9- آثار الحق ص 394 به نقل از همان ص 109

10- آیین یاری مجید القاضی ص 12

11- سرسپردگان ص 97

12- شاهنامه حقیقت 205

13- قره قویونلو ص 5 به نقل از پژوهشی جامع ص 102

14- دایره المعارف تشیع ج 3 ص 613

15- آثار الحق گفتار 598 به نقل از همان ص 103

16- دایره المعارف تشیع ج 3 ص 660

17- پژوهشی جامع ص 105

18- آثار الحق ص 442 به نقل از همان ص 106

19- همان ص 188

20- پژوهشی جامه ص 116

21- دایره المعارف تشیع ج 3 ص 613

22- سرسپردگان ص 12-15

23- همان ص 31

24- پژوهشی جامع ص 118 و ص 47

25- آیین یاری ص 45 به نقل از از همان ص 119

26- پژوهشی جامع ص 120

27- همان ص 128

28- همان ص 51

29- همان ص 54

30- حق الحقایق ص 445 – 444 به نقل از همان ص 130

31- هفتوانه ص 21 – 22 به نقل از پژوهشی جامع ص 135

32- سوره ص آه 78

33- پژوهشی جامه ص 137

34- دایره المعارف تشیع ج 3 ص 662

35 – آثار الحق ص 131 به نقل از پژوهشی جامع ص 137

36- همان ص 244

37- دایره المعارف تشیع ج 3 ص 661

38- لغت نامه دهخدا طبع جدید ص 14255

39- همان

40- پژوهشی جامع ص 164


منبع : پاسخگو
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه