تصوف چیست؟
تصوف بر خلاف عرفان، یک نهاد اجتماعی است که آداب، راه و رسم و آیین های خاص خود را دارد که چندان با شریعت سازگار نیست. به نظر می آید که تصوف به شکل کنونی خود، زاییده انحطاط اجتماعی پس از حمله ویرانگر و خوفناک و فاجعه بار مغولان است. چرا که بعد از این بود که گروه های اجتماعی به زندگی آرام و به دور از درگیری و کشمکشی که لازمه زندگی اجتماعی است، پناه بردند. از این رو تصوف در وجه اجتماعی خود پدیده ای زیانبار و مایه عقبماندگی و ضعف اراده جمعی برای پرداختن به زندگی دنیایی است.
البته نمی باید بین عرفان و تصوف خلط کرد. زیرا عرفان یک منظومه معرفتی و یک فرایند تربیت نفسانی است که تضادی با پرداختن به زندگی دنیایی ندارد بلکه آن را تعدیل و عقلانی می کند. پس مایه پیشرفت و سامان یابی زندگی اجتماعی است.
برخی فرقه گرایی تصوف را نشانه ناراستی و نادرستی آن دانسته اند، بدین دلیل که اگر از راه انکشاف صوفی، بتوان به حقیقت عریان و بدور از پیرایه و اغتشاش دست یافت، چرا این همه طوایف صوفی پیدا شده اند؟ اگر همه به یک حقیقت رسیده اند چرا این همه تعدد و اگر نرسیده اند پس چگونه ادعای آنرا میکنند ؟!
ادعای فرقه های صوفیه چیست؟
فرقه صوفیه یکی از فرقه هایی است که مدعی است با بینش عرفانی و ذوقی معارف دینی و اسلامی را می بیند و چنین وانمود می کند که می خواهد از ظاهر و پوسته سطحی معارف دینی عبور کند و به باطن آن برسد و بهترین راه رسیدن به آن را تصفیه باطن، زدودن و از بین بردن صفات زشت، خاموش کردن آتش هوی و هوس، آراستن صفات زیبا و پاکی و طهارت می دانند .
البته این نگرش عرفانی و پیدایش چنین فرقه ای اختصاص به شیعه ندارد بلکه در میان اهل سنت و بالاتر در ادیان دیگرش یهودیت و مسیحیت و... نیز وجود دارد اما نکته مهم این است که صوفیه در طول تاریخ خود به فرقه های متعددی تقسیم شده و مهمتر اینکه در طول تاریخ عده زیادی از مدعیان دروغین با شعار صوفی گری جمع زیادی را اغفال نموده اند و صوفی گری را وسیله برای از بین بردن شریعت و دین بکار بردند در حالی که اهل تصوف حقیقی معتقدند که راهی برای رسیدن باطن دین جز عمل به ظاهر و پای بند بودن به ظواهر شریعت وجود ندارد و بقیه راهها وسوسه ها و دامهای شیطانی است که جز ضلالت و گمراهی نتیجه ای ندارد. لذا شناخت عارف حقیقی به این آسانی ممکن نیست.
در این زمینه به کتاب شهید مطهری به نام "آشنایی با علوم اسلامی فلسفه و عرفان" و کتاب "شیعه در اسلام" علامه طباطبائی مراجعه فرمایید.
http://www.hawzah.net