پرسشی كه در این گفتار به آن خواهیم پرداخت، این است كه اگر پیام غدیر، یعنی اعلام مقام جانشینی و امامت و ولایت امیرالمؤمنین توسط پیامبر به وضوح و تصریح و تأكید فراوان گفته شده بود، پس چگونه شد كه اكثریت مسلمانها از آن روی گردانده، سر به فرمان پیامبر گرامی اسلام نسپردند؟
چطور امكان دارد امامت و خلافت حضرت امیرالمؤمنین به صراحت در جمعیت عظیم مسلمانان بیان شود، و به فاصلهی كوتاهی پس از آن، اكثریت مسلمانان و یاران پیامبر، آن را زیر پا نهاده، به راهی دیگر بروند؟
پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش و تبیین این چگونگی، یادآوری و توجه به مطلبی بهعنوان مقدمه، لازم به نظر میرسد و آن اینكه وضوح و شفافیت كلام پیامبر در معرفی مقام امامت و خلافت حضرت علی، مطلبی است كه صفحه صفحهی تاریخ و اقوال متعدد پیامبر اكرم در طول حیاتشان به شهادت موافق و مخالف، گواه آن است و جای تردید ندارد.
این موضوع اولین بار نه در روز غدیر، بلكه سالها قبل از آن و در جریان «یوم الدار» مطرحگردید. پیامبراكرم قریب به بیست سال قبل از واقعهی غدیر، یعنی در سال سوم بعثت، هنگامی كه برای نخستین بار رسالت خود را به امر خدای متعال با خویشان نزدیكشان در میان گذاشتند، موضوع ولایت امیرالمؤمنین را همپای ابلاغ امر نبوت خویش علنی ساختند و هرگز میان معرفی خود به رسالت و معرفی علیبنابیطالب به امامت و خلافت، حتی به مقدار یك ساعت فاصلهای نینداختند. نبوت پیامبر و ولایت و خلافت و وصایت امیرالمؤمنین هر دو در یك روز و یك زمان برای اولین بار آشكارا به مردم اعلام گردید (١).
بسیاری از دانشمندان اهلسنت و در راس آنها «ابنجریر طبری» در كتاب تاریخ خود، این واقعه را به صراحت تمام نقل كردهاند (٢).
پس از آن روز در طول حیات پیامبر، معرفی مقام امامت و خلافت حضرت علی به دفعات به بیانهای مختلف و در حوادث گوناگون و جمعهای متفاوت مطرح شد (٣)؛ و هر چه به اواخر دوران رسالت نزدیك میشویم، تكرار این مسأله را بیشتر مییابیم. و از همهی این مواقف و موارد، مهمتر و ممتازتر، واقعهی غدیر و خطبهی تاریخی آن است.
آنچه واقعهی غدیر را از موارد پیشین ممتاز میسازد این است كه اولاً در موارد قبلی هر بار پیامبر به مناسبتی در میان گروهی خاص از حاضرین، این موضوع را بیان میفرمودند؛ در حالی كه در روز غدیر یك معرفی فراگیر و عمومی در حضور جمع كثیری از مخاطبین انجام گرفت (٤)، و از جانب پیامبر تأكید شد كه بر شنوندگان لازم است كه آن را به كسانی كه نیستند، برسانند و بر پدران نیز لازم است كه آن را به فرزندان خود بیاموزند و آنان را به پذیرش آن فراخوانند (٥).
ثانیاً موارد قبلی جنبهی بیان موضوع و طرح عنوان داشتند و حال آن كه در روز غدیر یك اعلام رسمی انجام شد. یعنی علاوه بر معرفی حضرت امیرالمؤمنین به خلافت و وصایت كه پیش از آن هم صورتگرفتهبود، این بار در واقع این معرفی و اعلام به گونهای علنی و رسمی انجامگرفت. دست حضرت امیرالمؤمنین در مقابل دیدگان همهی حاضران به دست پیامبر اكرم تا بالای سر بلند شد و پیامبر عمامهی خویش را كه «سحاب» نام داشت از سر مبارك برداشته و بر سر حضرت امیرالمؤمنین گذاشتند (٦).
ثالثاً در موارد پیشین، ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین با گرفتن بیعت همراه نبود، اما در غدیر دو بار بیعت گرفته شد. یكی بیعت زبانی كه در آن حضار به امر پیامبر، جملاتی را نشان بر اطاعت و فرمانبرداری از حضرت امیرالمؤمنین شنیدند و تكرار كردند. و یكی بیعت حضوری كه شامل تبریك گفتن آنان و دادن دست بیعت با امیرالمؤمنین بود (٧).
هر فراز خطبهی غدیر نیز گویای صادق اتمام حجت بر تمامی مخاطبین، در همهی ادوار و اعصار است و دیدن و خواندن آن مجالی برای گفتگو و درنگ باقی نمیگذارد.
این خطبه در كتب معتبر و منابع و مصادر متعدد شیعه، با ذكر اسناد و مدارك بهصورت مفصل نقلشدهاست (٨). اهل سنت نیز در كتب و آثار متعدد خود، بخشهای زیادی از آن را نقل كردهاند (٩). در جای جای این خطبه، پیامبر به فضایل و مناقب امیرالمؤمنین و مقام وصایت و امامت و ولایتِ آن حضرت تصریح كردهاند، و همه مردم را به پذیرش آن امر فرموده، و از تردید و انكار و مخالفت با آن نهیكردهاند (١٠).
پیامبر اكرم در این خطبه به احتمال غصب خلافت نیز اشاره كرده و مرتكبین آن را مشمول لعنت خداوند دانستهاند و منزلت رفیع و مقام نجات و هدایت را برای كسانی برشمردهاند كه بر تبعیت و اطاعت از امیرالمؤمنین سر مینهند (١١).
آنچه از طرح این مطالب مورد نظر است، آن است كه موضوع ولایت و خلافت امیرالمؤمنین از آغاز دعوت پیامبر تا هنگامهی غدیر، به كرّات و به روشنی از سوی پیامبر طرح شدهبود، و در روز غدیر، در یك مراسم رسمی و علنی در مقابل دیدگان خیل عظیمی از مسلمانان آن روز، به گونهای شبههشكن و بهانهسوز مورد تأكید قرار گرفت.
اكنون به پاسخ سؤال طرح شده خواهیمپرداخت كه چگونه با این وضوح و روشنی مطلب، قافلهی مسلمانان پس از پیامبر به بیراهه منحرف شد و سر از فرمان پیامبر برتافت؟
پاسخ این سؤال را در چند عنوان بررسی خواهیم كرد. اولین مطلبی كه توجه به آن، پاسخی برای این سؤال خواهد بود و آرامش و قبولی در ذهن ایجاد میكند، نگاه به تاریخ ادیان گذشته است.
نباید پنداشت كه سرپیچیكردن جمع كثیری از مسلمانان عصر پیامبر از اوامر الهی كه از زبان ایشان بهسوی مردم جاری میگشت، در مدت كوتاهی پس از پیامبر، امری بعید، عجیب و خلاف عادت است.
واقعیت این است كه تاریخ انبیای الهی گذشته نیز به وضعیتی كاملاً مشابه گواهی میدهد. به عنوان مثال در ایام حیات حضرت موسی، با اینكه ایشان قومش را از نزدیك و با بیانی روشن و رسا به آیین توحید و خداپرستی دعوت كردهبود و معارف الهی را برایشان بیان كردهبود، هنگامی كه به اذن خدا چهل شب و روز از امت فاصله گرفت و به كوه طور رفت، با اینكه حضرت هارون را نیز به خلافت در میان مردم گماشته بود، اكثریت امت با حیله سامری از خداپرستی به پرستش گوساله روآوردند. و در حالی كه وصی پیامبر الهی در میان مردم بود و از جانب وی به آنها معرفی شده بود، تمام كوششهای حضرت موسی در مدت بسیار كوتاهی فراموش شد و خداپرستی جای خود را به گوساله پرستی داد (١٢).
همین رویه در دین مسیحیت نیز تكرار شد. كمتر از نیم قرن پس از عروج حضرت عیسی، «پولِس» كه در میان مسیحیان لقب قدیس را با خود دارد، در تعالیم الهی آن حضرت انحراف ایجاد كرد. او در مدت چند سال، مكتب الهی و توحیدی مسیحیت را به مسیحیت تثلیثی مبدل ساخت و قائل به خدایی حضرت عیسی شد و احكام و دستورات الهی را از اعتبار انداخت و مسلك و روش جدیدی را رواج داد كه مسیحیت امروز پیرو آن است. تمام این وقایع در زمانهای روی داد كه اصحاب و حواریون حضرت عیسی حضور داشتند و هنوز مدت زیادی از فاصله گرفتن حضرت عیسی از امت نگذشته بود (١٣).
با ملاحظهی چنین شواهدی در تاریخ بشریت، تعجبی نخواهد داشت اگر اكثریت مسلمانان با آن همه تأكید و سفارش پیامبر، از امیرالمؤمنین رویگردان شدهباشند. شكّی نیست كه حضرت موسی و حضرت عیسی در ابلاغ پیام الهی توحید، كوتاهی نكرده و با مردم عهد خویش اتمام حجت كردهبودند؛ اما باز همین مردم روی از تعالیم الهی و توحیدی ایشان برگرفتند و سوی گمراهی را برگزیدند.
این مطلب نه تنها در تاریخ پیامبران گذشته و ادیان دیگر سابقه فراوان دارد، بلكه در تاریخ دین اسلام و در طول حیات خود پیامبر خاتم نیز بارها اتفاق افتاد. بهعنوان مثال در جنگ احد، با آنكه پیامبر منطقهای از صحنه جنگ را مشخصكردهبودند و به سپاهیان خود فرمان دادهبودند كه آنجا مستقر باشند و در هیچ شرایطی آنجا را تركنكنند، با این حال پس از شكست كفار، آن دسته از سپاهیان به طمع غنایم جنگی، محلهای خود را ترككردند و همین امر باعث حمله مجدد كفار و كشته و زخمی شدن جمع زیادی از مسلمانان شد (١٤).
با ملاحظه چنین شواهد و سابقههای بسیار دیگر، رویگرداندن اكثریت مسلمانان از قول روشن و مؤكد پیامبر دربارهی امیرالمؤمنین، صورت خود را از یك ابهام و سؤال جدی از دست خواهد داد و به یك نمونه از نمونههای بسیار تاریخ تبدیل خواهد شد كه میتوان زمینهها و عوامل آن را جستجو كرد.
یكی از علل و زمینههایی كه میتوان به آن اشاره كرد، وضعیت نظام اجتماعی حاكم بر آن روزگار است. با دقت در وضعیت اعراب در صدر اسلام درمییابیم كه حاكمیت عرب در عصر پیش از پیامبر حاكمیت قبیلهای بودهاست. در شرایطی كه ایران، مصر، یونان و هند در آن زمان، دولتهای مركزی داشتند، در حجاز نظام قبیلهای برقرار بود؛ و نه تنها بر كل حجاز، كه بر هر یك از شهرها و آبادیهای آن نیز یك حاكمیت مسلط وجود نداشت؛ بلكه قبایل مختلفی در كنار هم زندگی میكردند كه هر یك در حیطهی خود حاكمیت داشتند و رئیس و ریشسفید هر قبیله، حكم قوهی مجریه و مقننه و قضائیه را در آن قبیله داشت. رقابتهای قبیلهای باعث میشد به كمترین اشاره، بین دو قبیله جنگ دربگیرد و این جنگها گاه تا دهها سال به طول میانجامید (١٥).
اولین حكومت مركزی اعراب، به دست پیامبر گرامی اسلام در مدینه بنیانگذاری شد و قبایل متفرق عرب بدست ایشان زیر پرچم یك حكومت گرد آمدند. سپس دامنهی این حكومت به مكّه رسید و تدریجاً به كل شبه جزیره عربستان گسترش یافت.
بدین ترتیب پیامبر اكرم حاكم مطلق تمامی شبه جزیره عربستان شدند، حال آنكه همچنان نظام فرهنگی قبیلهای و آداب و عادات حاكم بر آن، در بین اعراب رواج داشت. آنان به جای آنكه خود را اهل شهری و كشوری بدانند، عضو قبیلهی خود میدانستند. و در عین اطاعت از دستورات دین و حاكمیت مركزی، كماكان چشم بر دهان و گوش به فرمان رئیس قبایل خود داشتند. حتی برخی از آنها شرط ایمان آوردنشان را به پیامبر، تعیین خلیفهی پیامبر از میان قبیله خود برمیشمردند كه با قبول نكردن و امتناع پیامبر مواجه میشدند؛ چرا كه ایشان میفرمودند، انتخاب فردی كه صاحب این مقام و جایگاه میباشد، توسط خدا انجام میگیرد (١٦).
هنگامی كه پیامبر امیرالمؤمنین را به جانشینی خود معرفی میفرمود، رقابت قبیلهای و نظام جاهلی رسوخ یافته در نهاد اعراب، به آنها اجازه نمیداد كه حاكمیت واحد و خلافتِ جانشین تعیین شده توسط رسول خدا را قبولكنند. همچنین بسیاری از بزرگان قبایل، از روی حسادت نمیتوانستند متابعت از خلیفهی مورد معرفی پیامبر را بپذیرند.
علاوه بر اینها، شخص خلیفهی پیامبر كسی بود كه در تمامی جنگهای پیامبر در مدینه در پیشاپیش لشكر اسلام حضوری نمایان داشت. (بجز جنگ تبوك كه حضرت علی به امر پیامبر در مدینه ماندند و در جنگ شركت نكردند. زیرا پیامبر آگاه شدهبودند كه منافقین در غیاب پیامبر، قصد فتنه و آشوب دارند.) و امیرالمؤمنین در این جنگها، پدران، عموها، برادران و اقوام كافر بسیاری از مسلمان آن روزگار یا كسانی را كه بعداً مسلمان شدند، از دم تیغ گذرانده بودند؛ و این مسئله باعث ایجاد حس كینه و انتقامجویی از آن حضرت در منافقین و افراد كمایمان شده بود (١٧).
عامل دیگری را كه میتوان در جهت ایجاد این انحراف بزرگ برشمرد، حضور چشمگیر و مؤثر منافقین در میان جامعهی مسلمانان است. منافقین، یعنی كسانی كه به ظاهر معتقد به آیین اسلام و یار و همراه پیامبر بودند، اما در واقع و در باطن، اعتقادی نداشتند و مخالف و دشمن این آیین و طرفدارانش بودند. و طبعاً چنین افرادی كه آشكارا شناخته شده نبودند و به نزدیكی، در جمع مسلمانان حضور فعال داشتند، خطر بیشتری داشته و در انحراف جریانات، نقش مؤثر و چشمگیری میتوانستند داشته باشند.
چنین افرادی به استناد آیات بسیاری كه دربارهی منافقین وجود دارد و نقلهای متعددی كه در تاریخ آمده است، در میان مسلمانان آن روزگار فراوان بودهاند و از هیچ تلاشی در جهت منحرف كردن مسیر دین و نابودی آن كوتاهینكردهاند.
از جمله توطئهها و نقشههای گروه منافقین كه در جهت اجرای آن تلاش بسیار كردند، انحراف مسیر خلافت و وصایت پیامبر بودهاست. این گروه كه اعتقاد قلبی به پیامبر و تعلیمات او نداشتند، همواره در پی آن بودند كه مسیر این حركت الهی را تغییر دهند و از آن به نفع جاهطلبی و قدرت خواهی خویش استفاده كنند و در پی این نیت، نقشهها و دسیسههای بسیار طرح و اجرا كردند كه جزئیات آن در تاریخ و كتب مختلف آمده است (١٨).
مهمترین هدف این گروه، نرسیدن خلافت و رهبری به امیرالمؤمنین بود كه در این قضیه همپیمان شده بودند. تا آنگاه كه پیامبر در واپسین روزهای حیات خویش، در بازگشت از سفر حج، جمعیت عظیم مسلمانان را در راه مكّه به مدینه گرد هم آوردند و خطبهی مفصل و روشن غدیر را بیانفرموده و سپس از همه، از جمله همین افراد، درباره خلافت و ولایت امیرالمؤمنین عهد و بیعت گرفتند.
اعضای حزب نفاق كه غافلگیر شده و شرایط را به خلاف پیشبینی خود میدیدند، در مسیر بازگشت به مدینه با رایزنی با گروه دیگری از مخالفین امیرالمؤمنین، ابتدا به چهارده نفر و سپس به سیوچهار نفر افزون شدند. در مدینه این گروه در منزل خلیفه اول جمعشدند و چگونگی برگرداندن خلافت را از امیرالمؤمنین به یكی از خودشان به تصویب رساندند و آن را به منزلهی سندی در كنار خانهی كعبه دفنكردند (١٩).
با بیمار شدن پیامبر این جماعت بر فعالیت خود افزودند. پیامبر اكرم نیز برای دور كردن آنها از مدینه در ایام وفات خویش، دستور دادند كه سپاهی به فرماندهی «اسامه» برای جنگ با روم تشكیلشود، و تكتك افراد این گروه را به نام خواندند و آنان را به خروج از مدینه به همراه لشكر اسامه امر فرمودند، و كسانی را كه سرپیچی كرده و از سپاه اسامه فاصله بگیرند، لعنفرمودند.
اما اعضای این گروه كه برنامههای از پیش تعیین شدهای را اجرا میكردند، بر نافرمانی خود به بهانههای مختلف اصرار كردند و از سپاه اسامه خارجشدند و عملاً با اجرای یك طرح كودتا، مسیر وقایع را متحول ساختند (٢٠). وجود این گروه همفكر و همبرنامه در شرایطی كه اكثریت جامعه از حضور آنان و نقشههای فریبكارانهشان اطلاع نداشتند، در جهتدهی حوادث پس از پیامبر نقش اساسی و محوری داشت.
و آخرین زمینهای كه در اینجا به آن اشاره میكنیم، این است كه اكثر جمعیت مسلمانانِ آن روزگار، تازه مسلمانانی از نقاط مختلف شبه جزیره عربستان بودند كه از نزدیك با تبلیغات و معارف پیامبر آشنا نبودند و ارتباط تنگاتنگ و نزدیكی با سفارشها و اوامر الهی آن حضرت نداشتند. لذا هر انحراف و جریانی، به خصوص اگر از جانب نزدیكان پیامبر صورت میگرفت، بدون مخالفت و بحث قابل توجهی، جای خود را باز میكرد. و بدین ترتیب به پایهریزی و تثبیت بنیان انحراف و گمراهی كمك میشد.
پس به طور خلاصه، اولاً دیدیم كه سرپیچی مسلمانان از قول قطعی و روشن پیامبر دربارهی مسألهی خلافت و رهبری، و انحراف قافلهی مسلمانان از مسیری كه پیامبر به روشنی آن را بیان كرده بودند، مطلبی جدید و عجیب و غیر قابل پذیرش نیست و در تاریخ ادیان، مشابه این حادثه به دفعات و به اشكال گوناگون دیده شده است.
سپس در عناوینی، زمینهها و علل و عوامل این انحراف را بررسیكردیم، و دیدیم كه چگونه بنیان انحراف و گمراهی پایهریزی و تثبیت شد. انحراف و فتنهای كه انسان را از مسیر نجات و هدایت و سعادت خارج میكند.
حال سوال بنده از خواننده گان عزیز اینست آیا ممکن نیست که مردم بعد از ماجرای غدیر با آن تعداد شاهد حامی گوساله سامری شوند؟؟؟؟ در سقیفه ؟؟؟؟؟
-------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
١- علیاكبر بابازاده، آفتاب ولایت: ٥٦-٥٨، انتشارات بدر.تهران؛ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت١: ٢٥٣-٢٦١، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم١٣٦٦.
٢- محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری٢: ١١٧٠؛ سید قاسم هجر، نصوص القرآن فی أمناء الرحمن١: ٨٢-٨٣، الغدیر للطباعهی و النشر. بیروت.
٣- علیاكبر بابازاده، آفتاب ولایت: ٥٨-٦٣، انتشارات بدر. تهران؛ عبدالصالح انتصاری، غدیر خم و پاسخ به شبهات از كتب اهل سنت١: ٣٤٤، انتشارات داوری. قم.
٤- عبدالحسین امینی، الغدیر١: ٩، دار الكتب الاسلامیة. تهران.
٥- محمد باقر انصاری، خطابه غدیر: ٤٥(بخش٦)، نشر مولود كعبه. قم ١٣٧٧.
٦- عبدالحسین امینی، الغدیر١: ٢٩١، دار الكتب الاسلامیهی. تهران؛ عبدالله بحرانی اصفهانی، عوالم١٥/٣: ١٩٩-٢٠١، مؤسسهی الامام المهدی علیهالسلام. قم ١٤١٣هـ .ق.
٧- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار٣٧: ٢١٥ و ٢١٩، دار الكتب الاسلامیهی. تهران؛ عبدالحسین امینی، الغدیر١: ٥٨ و ٢٧١ و ٢٧٤، دار الكتب الاسلامیة. تهران.
٨- محمد بن فتال نیشابوری، روضهی الواعظین١: ٨٩؛ احمد بن ابیطالب طبرسی، الاحتجاج ١: ٦٦؛ سید علی بن موسی بن طاووس، الیقین:٣٤٣ (باب١٢٧)؛ محمد بن حسین رازی، نزههی الكرام١: ١٨٦؛ سید علی بن موسی بن طاووس، الاقبال:٤٥٤؛ علی بن یوسف حلی، العدد القویة: ١٦٩؛ سید علی بن موسی بن طاووس، التحصین: ٥٧٨؛ علی بن یونس بیاضی، الصراط المستقیم ١: ٣٠١؛ علی بن یوسف بن جبر، نهج الایمان:٩٢.
٩- امیر تقدمی معصومی، نور الامیر فی تثبیت خطبهی الغدیر، نشر مولود كعبه. قم.
١٠- محمد باقر انصاری، خطابه غدیر: ٣٧-٤٠(بخش٣)، نشر مولود كعبه، قم ١٣٧٧
١١- محمد باقر انصاری، خطابه غدیر: ٤٣-٤٥(بخش٦)، نشر مولود كعبه، قم ١٣٧٧
١٢- محمد باقر مجلسی، حیاهی القلوب (تاریخ پیامبران)١: ٦٧٩بهبعد (فصل٦)، انتشارات سرور. تهران
١٣- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار١٢: ٣٧ و ٢٥: ٣٧٢، دار الكتب الاسلامیهی. تهران
١٤- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت٢: ٥١-٥٣، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم١٣٦٦
١٥- رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام١(سیره رسول خدا): ٧٩-٩٦، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تهران
١٦- محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری٢: ٨٤
١٧- عبدالصالح انتصاری، غدیر خم و پاسخ به شبهات از كتب اهل سنت١: ٢٣٧-٣٤٢، انتشارات داوری. قم
١٨- محمد باقر انصاری، اسرار غدیر:٧٥-٨٣، نشر مولود كعبه (ویرایش سوم)
١٩- محمد باقر انصاری، اسرار غدیر:٧٥-٧٩، نشر مولود كعبه (ویرایش سوم)