فارسی
چهارشنبه 14 آذر 1403 - الاربعاء 1 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 16 از دعای 1 ( رسیدن به جایگاه پیامبران و فرشتگان با حمد الهی )

حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ ، وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِي لَا تَزُولُ ، وَ مَحَلِّ كَرَامَتِهِ الَّتِي لَا تَحُولُ .
سپاسى كه به يمن تاييد آن شانه بر شانه‌ى فرشتگان مقرب او زنيم، و در اقامتگاه جاودانى و سراى عزت سرمديش در سلك پيغمبران مرسل درآئيم.

تفسير محاسن خَلق‌

حقيقت وجود آدمى همان نفخه دميده شده خداوند در جان اوست. در جلالت و منزلت آدمى همين بس كه خداوند او را به صورت معنوى و ملكوتى‌اش آفريده و خلافت و معرفت و استعداد خويش را به او بخشيده است. وجود آدمى جامع تمام تضادّها است، چرا كه مظهر جمال و جلال الهى است. حقيقت انسانى برتر از هستى و داراى ظهورات گوناگون است. و به حسب جامعيّت آينه حق است.

چنانكه حق جامع جميع اسماست انسان نيز جامع و مظهر تامّ حق است.

آفرينش آدمى در نيكوترين غالب و زيباترين چهره مقرّر شده است. نيكويى و زيبايى آدم از آن جهت است كه خداوند، آدم را با اعضاى هماهنگ و دقيق مجهّز كرده كه مى‌تواند كارهاى گوناگون و شگفت‌انگيزى انجام دهد كه هيچ يك از جانداران ديگر، توان انجام دادن آنها را ندارد و اين چهره برتر در زندگى روحى و مادّى و ابعاد گوناگون، ممتاز است.

از اين رو راويان و عارفان از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله) نقل كرده‌اند كه:

ان اللَّه عزَّوَجَلَّ خَلَقَ آدمَ على صُورَةِ الرَّحْمن.«1»

خداوند آدمى را بر چهره رحمانى خويش آفريده است.

و همچنين رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود:

رأيتُ رَبِّى لَيْلَةَ المِعْراجِ فِى احْسَنِ صُوَرِهِ.«2»

در شب معراج پروردگارم را با چشم دل در زيباترين و نيكوترين صورت معنوى و ملكوتى ديدم.

امير مؤمنان (عليه السلام) مى‌فرمايد:

الصُّورَةُ الانْسانِيَةُ هِىَ اكْبَرُ حُجَجِ اللّهِ عَلى‌ خَلْقِهِ وَ هِىَ الكِتابُ الَّذى كَتَبَهُ بِيَدِهِ وَ هِى الهَيْكَلُ الّذى بَنَاهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِى مَجْمُوعُ صُوَرِ العالَمينَ وَ هِىَ الْمُخْتَصَرُ مِنَ اللُّوحِ المَحْفُوظِ وَ هِىَ الشاهِدَةُ عَلى‌ كُلِّ غائبٍ وَ هِىَ الْحُجَّةُ عَلَى كُلِّ جاحِدٍ وَ هِىَ الطَّريقُ الْمُسْتَقِيمُ إلى كُلِّ خَيْرٍ وَ هِىَ الجِسْرُ الْمَمْدُودُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ.«3»

چهره انسان كه بزرگ‌ترين حجّت خداوند بر آفريدگان اوست همان كتابى است كه با دست جلال و جمالش نگاشته است و پيكر تناورى است كه بر اساس حكمتش بنا نهاده و چهره هر دو جهان است كه داراى غيب و شهود و مادّه و معناست. چكيده‌اى از لوح محفوظ و گوهرى كه گواه هر نهان است. و دليل ناروايى سخن هر ناشناخته و نپذيرنده است. و او راه راست به سوى هر نيكى و پل ارتباطى بين بهشت و دوزخ است.


آفرينش آدم در كلام ملاهادى سبزوارى‌

حكيم و فيلسوف بزرگ حاج ملاهادى سبزوارى درباره آفرينش رحمانى آدم، از عارفى نقل مى‌كند:

«خداوند اراده نمود كه ذاتش را در صورت جامع نمايان كند. پس خود را در صورت انسان قرار داد. و اراده نمود كه اسما و صفات و افعالش را در صورت كامل ظاهر سازد آنها را در صورت عالم قرار داد، پس او در دو آينه نمايان مى‌شود«4»

محاسن جمع حسن به معناى جمال و نيكويى است. اگر مقصود از خَلق، مخلوق خداوند باشد يعنى خداوند بهترين زيبايى آفرينش را در يك وجودى به نام آدم اختيار كرد كه قامتش ايستاده و چهره‌اى نيكو و سر او به سوى آسمان و اعضايى رها شده دارد. و يا در وجود پاك معصومان (عليهم السلام) كه آنان مثال و آينه و نماينده حق در ظاهر و باطن هستند. پس خداوند زيبايى‌هاى ظاهرى و باطنى را به انسان عطا كرده است.

گاهى مراد هيئت ادراكى و حواس است چون انسان اشرف مخلوقات است. پس خداوند در كامل‌ترين صورت خلق نموده است.


محاسن بدنى مخلوقات‌

محاسن بدنى سه گونه است:

الف) صورت نيكو كه در آيه:

﴿وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ﴾«5»

و شما را صورتگرى كرد و صورت‌هايتان را نيكو گردانيد.

به آن اشاره شده است.

ب) قامت نيكو و مناسب كه در آيات:

﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾«6»

كه ما انسان را در نيكوترين نظم و اعتدال و ارزش آفريديم.

﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾«7»

سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.

آمده است.

ج) حالت‌هاى گوناگون مانند: نشستن و ايستادن و خوابيدن و فعّاليّت و ...

و اگر مراد از حسن خُلق، همان صفات نيك باطنى اخلاقى باشد، پس حق تعالى انسان را با تركيب‌هاى مختلف روحى و جسمى و عقل و احساس آفريده كه مانند عالمى كوچك است، چون مى‌خورد و مى‌آشامد و حركت و احساس مى‌كند؛ مانند گياهان است و چون حقيقت اشيا را درك مى‌كند؛ مانند حيوان است و چون جامع معانى فوق است همانند فرشته است.

خداوند براى او بهترين اخلاق را خواسته است و خُلق در اين جا هيئت راسخ در نفس است كه افعال بدون فكر و روش به راحتى صادر مى‌شود.

خَلق و خُلق دو كلمه‌اند كه با هم استعمال مى‌شوند، وقتى گفته مى‌شود: فلانى‌ حسن خلق دارد يعنى ظاهر و باطنش نيكوست. پس از خَلق اراده ظاهر و از خُلق اراده باطن مى‌شود.«8»

از امام حسن (عليه السلام) به سندى كه راويان آن حسن هستند نقل شده كه فرمود:

انَّ احْسَنَ الحَسَنِ الْخُلْقُ الحَسَنُ.«9»

همانا نيكوترين نيكى‌ها اخلاق نيك است.

اين موضوع به قدرى اهميت دارد كه امام على (عليه السلام) فرمود:

عُنْوانُ صَحيفةَ المُؤْمِنِ حُسْنُ خُلْقِهِ.«10»

سرلوحه نامه مؤمن خوش خويى است.


تفسير طيّبات الرزق‌

اين فراز دعا برگرفته از آيات سوره غافر است كه مى‌فرمايد:

﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾«11»

خداست كه زمين را براى شما جايگاه امن و آسايش آفريد و آسمان را بنايى [محكم و استوار] ساخت و شما را صورتگرى كرد و صورت‌هايتان را نيكو گردانيد و از چيزهاى پاكيزه [اى كه با طبيعت شما هماهنگ است‌] به شما روزى داد. اين است خدا پروردگار شما، پربركت است خدا پروردگار جهانيان.

خدا پس از آن كه ما را آفريد و از روح خود در ما دميد به برآوردن نيازهاى ما پرداخت، تا آرزوهايمان را كه هر يك فكر و روح ما را به خود مشغول مى‌دارد و خاطرمان را پريشان مى‌سازد، برآورد.

از اين رو؛ روزى‌هاى پاك و پاكيزه را به سوى ما روان ساخت.

خداوند متعال مى‌فرمايد:

﴿وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ ۖ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾«12»

و از آسمان، آبى [مانند برف و باران‌] نازل كرد و به وسيله آن از ميوه‌هاى گوناگون، رزق و روزى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا شريكان و همتايانى قرار ندهيد در حالى كه مى‌دانيد [براى خدا در آفريدن و روزى دادن، شريك و همتايى وجود ندارد].


معانى رزق‌

معناى رزق را هر موجودى به درك فطرى خود با آن آشناست.

يكى از معانى رزق بخشش است؛ مانند آن كه مى‌گويند پادشاه به لشكريانش رزق مى‌دهد مقصود مواد غذايى و خوراك است. دامنه معناى رزق با گذشت زمان گسترده شده و هر گونه مواد غذايى را كه به آدمى مى‌دهند، خواه دهنده آن شناخته شده باشد يا نه، شامل مى‌شود.

رزق، بخششى است كه به ميزان تلاش آدمى مى‌رسد هر چند دهنده آن ناشناخته باشد، سپس معناى آن گسترده‌تر شده و به معناى هر سودى است كه به آدمى مى‌رسد. اگر چه خوراك آدمى نباشد براى همين همه سرمايه‌هاى زندگى‌ مانند: مال و مقام و خويشاوندان و ياران و فرزندان و زيبايى و دانش و آگاهى و نظير اينها، رزق هستند.

رزق به آن مقدار روزى گفته مى‌شود كه مورد استفاده روزى خوران قرار مى‌گيرد خواه خوراكى باشد يا معنوى، مانند آفريدن، مشيّت و تدبير و مانند اينها كه مخصوص خداست.

آنچه را انسان از راه حلال به دست مى‌آورد رزق خداوند است. بنابراين ابزارهاى نامشروع و گناه‌ساز، رزق خداوند نيست چرا كه خداوند هيچ گاه گناه بندگانش را به خود نسبت نمى‌دهد.

آيه شريفه:

﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى‌ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾«13»

و آنان كه چون كار زشتى مرتكب شوند يا بر خود ستم ورزند، خدا را ياد كنند و براى گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه كسى جز خدا گناهان را مى‌آمرزد؟

و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتكب شده‌اند، پا فشارى نمى‌كنند.

اشاره به همين نكته است.

رزق طيّب همان رزق حلال است و طبيعت سالم آدمى، پاكيزه آن را مى‌پسندد و ملاك حلال بودن شرعى نيز همين است كه در سوره اعراف فرمود:

﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾«14»

و پاكيزه‌ها را بر آنان حلال مى‌نمايد و ناپاك‌ها را بر آنان حرام مى‌كند.

حلال شرعى تابع حلال فطرى است؛ زيرا دين خداوند بر طبيعت فطرت‌هاى‌ آدميان است. خداوند آدمى را به ابزارهاى تغذيه كارآمد و ظريف مجهّز كرده است و موجوداتى از زمينيان مانند حيوانات و گياهان را با ماندگارى زندگى سازگار كرده است.

طبيعت سالم آدمى نيز بدون نفرتى به سوى آنها كشش دارد و به همين دليل هر چيزى كه طيّب است از نظر شرع حلال است.

همان طور كه جسم آدمى براى بقاى خود نياز به خوراك و غذا دارد، روح او نيز براى رشد حيات طيّبه معنوى خود حتى بعد از دنيا به روزى معنوى نياز دارد از اين رو حق تعالى درباره شهيدان فرمود:

﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾«15»

و هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده‌اند، بلكه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

پس رزق، محدود به روزى مادّى نيست بلكه كمالات معنوى نيز خوراك انسان و ضرورى او براى استمرار زندگى معنوى در دنيا و آخرت است. و چون انسان مشتمل بر مادّه و روح است، هنگامى كه انسان از خداوند متعال درخواست گشايش در روزى مى‌كند بايد گشايش در روزى مادّى و معنوى را به طور جمعى مورد توجّه قرار دهد.


رزق هميشگى‌

اميرمؤمنان (عليه السلام) در بيان ملكوتى خود تداوم در توجّه به حق را رزق هميشگى جان‌ها برشمرده است:

مُداوَمَةُ الذِّكْرِ قُوْتُ الأَرْواحِ وَمِفْتاحُ الصلاح.«16»

مداومت بر ذكر، خوراك روح و كليد صلاح و پاكى است.

انسان در خواهش روزى معنوى هيچ محدوديّت ندارد؛ زيرا ظرف وجود انسان از جهت روح و باطن مجرّد است و مى‌تواند سير معنوى بى‌پايان داشته باشد. پس روزى معنوى او نيز مى‌تواند نامحدود باشد.

خداوند حكيم رزق مادّى بندگانش را بر پايه حكمت تنظيم نموده است و به هر كس به فراخور حالش روزى مى‌دهد و در روزى معنوى نيز اين چنين تقدير نموده كه بنده مؤمن در راه قرب و وصالش به اندازه توان، موانع را كنار زده و ظرف وجود خود را گسترش دهد و قابليّت خود را براى پذيرش حق و روزى معنوى بيشتر نمايد.

واقعيّت روزى گسترده اين است كه در دعا بخواند:

خدايا! به من گشايش بده تا نيازمند نباشم نه آن كه افزون‌تر از نيازم باشد.

ولى گستردگى در روزى معنوى بى‌پايان است، چرا كه خداوند متعال حقيقت بى‌پايان است و روزى بى‌پايان نمى‌تواند چيزى جز رسيدن به آن حقيقت باشد.

انسان در سير معنوى خود به جايى مى‌رسد كه حق، خوراكش مى‌شود و چيزى جز حق نمى‌تواند او را سير كند.


معانى طيّبات در كلام بزرگان‌

مراد از طيّبات، آنچه را پاك باشد گويند، مگر در كتاب و حديث دليلى بر حرمت باشد.

برخى گفته‌اند:

هر چه كه لذيذ و خوش طبع و مناسب اهل جوانمردان و اخلاق پسنديده باشد.

برخى گفته‌اند:

آنچه را كه طبع سالم خبيث نداند و متنفّر از آن نباشد.

و آيه شريفه مى‌فرمايد:

﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾«17»

و پاكيزه‌ها را بر آنان حلال مى‌نمايد و ناپاك‌ها را بر آنان حرام مى‌كند.


رزق از ديدگاه اشاعره و معتزله‌

رزق در لغت، عطا و سهمى است كه بخشيده شود.

اشاعره گويند: آنچه را زنده نفع ببرد چه تغذيه باشد يا غيره، مباح باشد يا حرام.

و برخى گفته‌اند:

مواد پرورشى حيوانات از غذا و مشروبات است.

معتزله معتقدند:

آنچه را كه حيوان انتفاع ببرد و كسى را منع از آن نيست. پس حرام رزق نيست كه از آيه:

﴿مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾«18»

از آنچه به آنان روزى داده‌ايم، انفاق مى‌كنند.

استفاده كرده‌اند كه: استناد رزق به نفس اشاره به حلال و طيّب و دائم است و حرام مدحى ندارد.

به اتفاق نظر معتزله و اشاعره، رزق اعم از غذاست و سود بردن كنونى هم در آن‌ شرط نشده است.

رزق در دعا اعم از جسمانى و روحانى است. انسان از بدن و روح است. همان طور كه بدن محتاج به كمال و نيرومند شدن است؛ روح هم نيازمند به نيرويى مناسب است كه به كمال برسد و آن علم و معرفت مى‌باشد كه با تابش نور بر وجود هر كسى بر اساس شناخت آيات و نشانه‌هاى عقل او را نصيبى مى‌رسد.


غذاى روحانى‌

اطلاق طعام بر غذاى روحانى هم معنايى شايع است.

رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود:

أَبِيتُ عِنْدَ رَبِّى يُطْعِمُنى وَ يَسْقِينى.«19»

من نزد پروردگارم با غذا و نوشيدنى شب را مى‌گذرانم.

بدون شك اين شراب معرفت و محبّت و نورانيّت از انوار عالم غيب است.

اولين رزقى كه خداوند روزى بنده مى‌كند، نفس‌هاى معيّن است و حق اين نعمت اين است كه در بالاترين امور صرف كند و در بهترين راه انفاق كند كه تقرّب به خداست.

تفسير قمى از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده: امام در تفسير آيه‌﴿رَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ‌﴾ فرمود:

وَ الرِّزْقُ الطَيِّبُ الْعِلْمُ.«20»

روزى پاكيزه، علم است.

احمد بن ابى نصر مى‌گويد: به امام رضا (عليه السلام) عرض كردم:

جُعِلْتُ فِداكَ ادْعُواللّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْ يَرْزُقَنِى الحَلالَ، فَقالَ: اتَدْرِى مَا الحَلالُ؟فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداك، أَمَّا الَّذى عِنْدَنَا فَالكَسْبُ الطَيِّب، فَقالَ: كانَ عَلىُّ بن الحسين (عليه السلام) يَقُول: الْحَلالُ قُوْتُ الْمُصْطَفِينَ وَلكن قُلْ: اسْأَلُكَ مِنْ رِزْقِكَ الوَاسِعِ.«21»

فدايت شوم، من دعا مى‌كنم خداى عزوجل روزى حلال به من دهد. حضرت فرمود: مى‌دانى روزى حلال چيست؟ عرض كردم، فدايت شوم تا جايى كه مى‌دانيم كاسبى پاك است. حضرت فرمود: امام سجاد (عليه السلام) هميشه مى‌فرمود:روزى حلال رزق برگزيدگان (خداوند) است. اما تو در دعاى خود بگو:خدايا! من از روزى گسترده‌ات درخواست مى‌كنم.

______________________________

(1)- عيون أخبار الرضا (عليه السلام): 2/ 110، حديث 12؛ كنز العمال: 1/ 227، حديث 1148.

(2)- عوالى اللآلى: 1/ 52، حديث 76.

(3)- شرح الأسماء الحُسنى: 1/ 12.

(4)- مجموعه رسائل: 308.

(5)- غافر (40): 64.

(6)- تين (95): 4.

(7)- مؤمنون (23): 14.

(8)- المحجة البيضاء: 5/ 95.

(9)- بحار الأنوار: 68/ 382، باب 92، حديث 30؛ الخصال: 1/ 29، باب 1، حديث 2.

(10)- بحار الأنوار: 68/ 392، باب 92، حديث 59؛ جامع الأخبار: 107؛ كشف الغمة: 2/ 347.

(11)- غافر (40): 64.

(12)- بقره (2): 22.

(13)- آل عمران (3): 135.

(14)- اعراف (7): 157.

(15)- آل عمران (3): 169.

(16)- غرر الحكم: 189، حديث 3661؛ عيون الحكم والمواعظ: 487.

(17)- اعراف (7): 157.

(18)- بقره (2): 3.

(19)- بحار الأنوار: 6/ 208، باب 8؛ عوالى اللآلى: 2/ 233، حديث 1.

(20)- تفسير قمى: 2/ 22؛ ذيل آيه 70 سوره اسراء.

(21)- الكافى: 5/ 89، حديث 1.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - سید احمد فهری - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد تقی خلجی - محمد علي مدرسی چهاردهی - ابراهیم سبزواری - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^