فارسی
چهارشنبه 14 آذر 1403 - الاربعاء 1 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 6 از دعای 54 ( اشتیاقی مانند اشتیاق عاشقان درگاه الهی )

اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِي مَسَائِلِهِمْ ، وَ رَهْبَتِي مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي مَرْضَاتِكَ عَمَلًا لَا أَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئاً مِنْ دِينِكَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ .
خدايا رغبت مرا در مسئلتم مانند رغبت دوستانت در مسئلتهاشان، و ترسم را مانند ترس اوليائت قرار ده، و مرا در خشنودى خود چنان بكار دار كه با وجود آن چيزى از دين تو را به علت ترس از آفريده‌اى ترك نكنم.

خوف و خشيت از خدا، نه از بنده خدا

واژه «خوف» و «خشيت» در معنا با اندكى تفاوت نزديك به هم هستند.

خشيت: ترس توأم با تعظيم وا حترام است.

خوف: متألّم بودن به سبب رسيدن ناخوشى كه تحقّق آن محتمل و يا حقيقى است. ولى در بين عرفا خوف و خشيت به طور كامل با هم متفاوتند.

محقق طوسى رحمه الله مى‌گويد:

خشيت و خوف هر چند در لغت به يك معنى (يا نزديك به يك معنى) مى‌باشند، ولى در عرف صاحبدلان فرق دارد.

خوف: ناراحتى درونى از مجازاتى است كه انسان به خاطر ارتكاب گناهان يا تقصير در طاعات، انتظار آن را دارد، و اين حالت براى بيشتر مردم حاصل مى‌شود هر چند مراتب آن بسيار متفاوت و مرتبه اعلاى آن جز براى گروه اندكى، حاصل نمى‌شود.

امّا خشيت: حالتى است كه به هنگام درك عظمت خداوند و هيبت او و ترس از مهجور ماندن از انوار فيض او، براى انسان حاصل مى‌شود و اين حالتى است كه جز براى كسانى كه آگاه به عظمت ذات پاك و مقام كبريايى او هستند و لذّت قرب او را چشيده‌اند حاصل نمى‌گردد، به خاطر همين در قرآن اين حالت را مخصوص بندگان عالم و آگاه شمرده و مى‌فرمايد:

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمآءُ﴾«1»

از بندگان خدا فقط دانشمندان از او مى‌ترسند«2»

آرى، خوف از حق، مراقب و ديده‌بان قلب است، كه خائف با اين بال ايمانى متوجّه رضوان الهى است و به وسيله آن پرواز مى‌كند.

خائف، وعيدهاى الهى را مى‌بيند و در اعمال از هوا و هوس پرهيز مى‌نمايد.

كسى كه خدا را بندگى كند بر ميزان خوف، گمراه نشود و به مقصود برسد، چگونه نترسد در حالى كه داناى به عاقبت كار خود نيست و نامه اعمالش را نمى‌داند سبك است يا سنگين.

خوف اگر خوف واقعى شد، نفس را مى‌ميراند و خائف بين دو خوف از گذشته و آينده‌اش مى‌باشد، وقتى كه نفس او از هوس‌ها بميرد، قلبش حيات پيدا كرده و به استقامت مى‌رسد و ثبات در آن موجب آمدن رجاى در دل مى‌شود.


مراتب خوف‌

خوف مراتبى دارد كه در بعضى تفاسير بدان اشاره شده است:

1- خوف از مقام پروردگار به معنى خوف از مواقف قيامت و حضور در پيشگاه او براى حساب.

2- خوف از مقام علمى خداوند و مراقبت دائمى او نسبت به همه انسان‌ها كه اين تفسير، مناسب چيزى است كه در آيه 33 سوره رعد آمده كه مى‌فرمايد:

﴿أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ﴾«3»

آيا كسى كه بر همه نفوس [جهانيان‌] با آنچه به دست آورده‌اند، مسلّط و حاكم و نگهبان است.

3- خوف به اين معنا كه ترس از خدا نه به خاطر آتش دوزخ و طمع در نعيم بهشت، بلكه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال او خائف است.

4- منظور [خوف‌] از مقام پروردگار مقام عدالت اوست، چرا كه ذات مقدّس او مايه خوف نيست، بلكه خوف از عدالت اوست و خوف از عدالت نيز بازگشت به خوف از اعمال خود انسان مى‌كند؛ زيرا كسى كه پاك است از محاسبه چه باك دارد.

مجرمان هنگامى كه از كنار محكمه و دادگاه و زندان مى‌گذرند ترسانند، اما براى پاكان فرق نمى‌كند كه آنجا دادگاه است يا هر مكان ديگر.

البته خوف از پروردگار سرچشمه‌هاى مختلفى دارد:

گاه همان اعمال ناپاك و افكار آلوده است.

گاه مقرّبان، به خاطر قرب به ذات پاكش، كمترين ترك اولى و غفلت، مايه وحشت آنها است.

و گاه بدون همه اينها، هنگامى كه تصوّر آن ذات نامحدود و عظمت بى‌انتها را طى مى‌كنند، در مقابل او احساس حقارت كرده و حالت خوف به آنها دست مى‌دهد و اين خوفى است كه از نهايت معرفت پروردگار حاصل مى‌شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست.«4»

بنابراين خوفى كه امام سجّاد (عليه السلام) در دعا بيان مى‌كند، اين خوف به خاطر تصوّر ذات نامحدود و عظمت بى‌انتهاى بارى تعالى است، نه چيز ديگر، ولى ما بندگان ضعيف هستيم كه بايد از اعمال خود در آن دنيا بترسيم كه اين خود توفيق الهى را مى‌طلبد كه انسان را از غفلت‌ها بيدار كرده تا نسبت به آينده و آخرت خود انديشه كند.


تفسيرى از جهنّم‌

وقتى كه اين آيه:

﴿وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ﴾«5»

و مسلماً دوزخ، وعده‌گاه همگى آنان است.* براى آن هفت در است، براى هر درى گروهى از پيروان شيطان تقسيم شده‌اند.

بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) نازل شد، چنان گريه مى‌كرد كه اصحاب از گريه او به گريه افتادند و كسى نمى‌دانست جبرئيل با خود چه وحى كرده است كه پيامبر اين چنين گريان شده است:

يكى از اصحاب به در خانه دختر پيامبر رفت و داستان نزول وحى و گريه پيامبر (صلى الله عليه و آله) را شرح داد. فاطمه عليها السلام از جاى حركت كرد. چادر كهنه‌اى كه دوازده جاى‌ آن به وسيله برگ خرما دوخته شده بود، بر سر نمود و از منزل خارج شد.

چشم سلمان فارسى به آن چادر افتاد و در گريه شد و با خود گفت: پادشاهان روم و ايران لباس‌هاى ابريشمين و ديباى زربافت مى‌پوشند، ولى دختر پيامبر چادرى چنين دارد و در شگفت شد!

وقتى فاطمه عليها السلام به نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله) آمد، حضرتش به سلمان فرمود: دخترم از آن دسته‌اى است كه در بندگى، بسيار پيشى و سبقت گرفته است.

آنگاه فاطمه عليها السلام عرض كرد: بابا چه چيز شما را محزون كرده است؟ فرمود:

آيه‌اى را كه جبرئيل آورده. سپس آن آيه را براى دخترش خواند:

فاطمه از شنيدن جهنّم و آتش عذاب چنان ناراحت شد كه زانويش قدرت ايستادن را از دست داد و بر زمين افتاد و مى‌گفت: واى بر كسى كه داخل آتش شود.

سلمان گفت: اى كاش گوسفند بودم و مرا مى‌خوردند و پوستم را مى‌دريدند و اسم آتش جهنّم را نمى‌شنيدم.

ابوذر مى‌گفت: اى كاش مادر مرا نزاييده بود كه اسم آتش جهنّم را بشنوم.

مقداد مى‌گفت: كاش پرنده‌اى در بيابان بودم و مرا حساب و عقابى نبود و نام آتش جهنّم را نمى‌شنيدم.

امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: كاش حيوانات درّنده پاره پاره‌ام مى‌كردند و مادر مرا نزاييده بود و نام آتش جهنّم را نمى‌شنيدم.

آنگاه دست خود را بر روى سر گذاشته و شروع به گريه نمود و فرمود:

آه، چه دور است سفر قيامت، واى از كمى توشه، در اين سفر قيامت، آنها را به سوى آتش مى‌برند، مريضانى كه در بند اسارتند و جراحت آنان مداوا نمى‌شود، كسى بندهايشان را نمى‌گشايد، آب و غذاى آنها از آتش است و در جايگاه‌هاى مختلف جهنّم زير و رو مى‌شوند.«6»


خوف و خشيت در روايات‌

رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

قالَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى‌: وَ عِزَّتى‌ وَ جَلالى‌ لا اجْمَعُ عَلى‌ عَبْدى‌ خَوْفَيْنِ وَ لا اجْمَعُ لَهُ أَمْنَيْنِ، فَاذا أَمِنَنِى فِى الدُّنْيا أَخَفْتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اذا خافَنى‌ فِى الدُّنْيا آمَنْتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ.«7»

خداوند متعال در حديث قدسى فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، كه براى بنده‌ام دو ترس و دو امنيّت با هم فراهم نمى‌آورم. پس اگر در دنيا خود را از من ايمن بداند در روز رستاخيز او را هراسان كنم و اگر در دنيا از من بترسد در روز قيامت او را ايمن گردانم.

و در روايتى ديگر مى‌فرمايد:

ما سَلَّطَ اللَّهُ عَلى‌ ابْنِ آدَمَ الَّا مَنْ خافَهُ ابْنُ آدَمَ، وَ لَوْ انَّ ابنَ آدَمَ لَمْ‌يَخَفْ الَّا اللَّهَ ما سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ غَيْرَهُ وَ لا وُكِلَ ابْنُ آدَمَ الَّا مَنْ رَجاهُ، وَ لَوْ انَّ ابْنَ آدَمَ لَمْ يَرْجُ الَّا اللَّهَ ما وُكِلَ الى‌ غَيْرِه‌.«8»

خداوند بر فرزند آدم مسلّط نكرد، مگر كسى را كه فرزند آدم از او مى‌ترسد.اگر فرزند آدم از كسى جز خدا نمى‌ترسيد، خداوند جز خود كسى را بر او مسلّط نمى‌كرد و فرزند آدم واگذار نشد مگر به كسى كه به او اميد بسته باشد. اگر فرزند آدم جز به خدا اميد نمى‌بست، به غير خدا واگذار نمى‌شد.

به پاى دوست رسد گر سر ارادت من‌

به ماه طعنه زند اختر سعادت من‌

به ياد چشم تو بيمار بسترى شده‌ام‌

بدين اميد كه آيى پى عيادت من‌

از آن به سوى تو روى آورم به وقت نماز

كه ابروى تو بود قبله عبادت من‌

نهادم از سر تحقيق پا به وادى عشق‌

خدا كند نشود گفتگوش عادت من‌

شهيد آرزوى وصلت اى پرى شده‌ام‌

بود به وادى هجرت اگر شهادت من‌

به راه دوست گرم بگسلند بند از بند

زبون خصم نخواهد شدن رشادت من‌

زبان به نام تو زان تا دم اجل گوياست‌

كه گوشزد شده اين نام در ولادت من‌

سزد به چرخ بسايم سر از شرف‌رنجى‌

به پاى دوست رسد گر سر ارادت من‌

(رنجى)

______________________________

(1)- فاطر (35): 28.

(2)- مجمع البحرين: واژه خوف و خشيت.

(3)- رعد (13): 33.

(4)- تفسير نمونه: 23/ 161- 162، ذيل آيه 46 سوره الرحمن.

(5)- حجر (15): 43- 44.

(6)- بحار الأنوار: 8/ 303، باب 24، حديث 62.

(7)- بحار الأنوار: 67/ 379، باب 59، حديث 28؛ الخصال: 1/ 79، حديث 127.

(8)- كنز العمال: 3/ 148، حديث 5909؛ الجامع الصغير: 1/ 399، حديث 2609.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^