دلتنگی های امام رضا (ع) برای شیعیان
حسینیه همدانیهاحکایت مهمان شدن اسماعیل بزنطی در منزل امام هشتم
امام رضا:دلمان برای شیعیانمان تنگ می شود!
بمناسبت دهه کرامت
متن کلیپ:
اسماعیل بزنطی میگوید: من یک مسئله داشتم آمدم خانۀ حضرت در مرو و در زدم، دیدم خود حضرت آمد در را باز کرد، گفتم: یابن رسولالله من یک مطلبی دارم دم در بپرسم از شما جوابش را بگیرم و بروم. ایشان فرمود: دم در نمیشود بیا داخل. حضرت من را برد داخل، مسئله را پرسیدم و امام جواب داد.
من گفتم: به من اجازۀ مرخصی میدهید؟ فرمود: نه، من دلم میخواهد امشب خانۀ من بمانی. ما برای شیعیان مؤمن دلمان تنگ میشود و غربت میکشیم اگر شیعه بلند شود از پیش ما برود، تنها میمانیم،
گفتم: امرتان را اطاعت میکنم. شام آوردند نه در دو تا ظرف در یک ظرف فرمودند: دوست دارم با من هم کاسه باشی. چه دستی میرفته لقمه برمیداشته و اسماعیل لقمه آمیخته با چه دستی را میخورد؟
غذا تمام شد، خادم را صدا کرد فرمودند من از مدینه که آمدم مرو یک تشک و یک متکا و یک روانداز مخصوص خودم برای خودم آوردم، آن را امشب برای اسماعیل پهن کن.
اسماعیل گفت: رختخواب مخصوص خودشان را انداختند، من رفتم در رختخواب و آمد به ذهنم بزند که عجب احترامی امام هشتم به من کرد، فقط آمد به ذهنم بزند که من هستم که در این رختخواب جایم دادند، ناگهان حضرت در اتاق را باز کرد و فرمود: مواظب باش مغرور نشوی، شیعۀ ما غرور ندارد، منم ندارد، شیعۀ ما میداند هر چه دارد از خدا دارد، اگر نماز میخواند به توفیق خداست، اگر مشهد میآید به توفیق خداست، اگر روضه میآید به توفیق خداست، کسی از پیش خودش کاری نمیکند، پس به خودت نبند.