لطفا منتظر باشید

شب اول پنجشنبه (30-5-1399)

(تهران حسینیه حضرت ابوالفضل (ع))
محرم1442 ه.ق - شهریور1399 ه.ش
21.78 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

ارزش شب جمعه در روایات

در روایات ما آمده که شب جمعه، مانند لیلةالقدر است؛ ممکن است کسی بگوید شب جمعه با شب‌های دیگر چه فرقی می‌کند؟ جوابش این است که خداوند به این شب ارزش عنایت کرده است. 

-خانۀ کعبه، باارزش‌ترین خانه در جهان

از زمان‌های خیلی قدیم(ما زمانش را نمی‌دانیم) تا الآن، هزاران کاخ ساخته شد؛ ولی شما می‌بینید که در محاصرهٔ چند کوه، خانه‌ای با مصالحی ساده‌ مثل چوب، سنگ، گچ و سیمان بنا شده است. چرا قبله است؟! خدا آن را قبله قرار داده و همین که پروردگار عالم آنجا را قبله قرار داده، دیگر هیچ خانه‌ای در عالم ارزش آنجا را ندارد. جالب این است که در قرآن مجید هم این خانه را با «ی» متکلم به خودش نسبت می‌دهد که فارسی‌اش «خانه‌ام» می‌شود. همین اتصال این خانهٔ معمولی به پروردگار، آن را از همهٔ خانه‌ها در همهٔ جهان باارزش‌تر کرده و قبله شده است. 

 

-شرافت و عظمت ماه رمضان

ماه رمضان با ماه‌های دیگر از نظر زمان، ماهیت، شب و روز چه فرقی می‌کند؟ چرا این‌قدر عظمت دارد؟ «وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ» این کار خداست و در دعا هم می‌خوانیم: تو به این ماه، عظمت، شرافت و کرامت دادی. 

 

-پاداش مضاعف عبادت در شب و روز جمعه

پس مسئله در ذهن ما حل شده که چرا شب جمعه این‌قدر ارزش دارد. شما اگر روایات مربوط به شب و روز جمعه را ببینید، شاید پنج صفحه بیشتر است و در روایاتمان داریم که پاداش عبادت در شب و روز جمعه، دو برابر است. من همان نمازی که پنجشنبه می‌خوانم، شب جمعه هم می‌خوانم و رکعت اضافه که نمی‌خوانم؛ ولی به‌خاطر ارزش این شب و روز، پاداش آن دو برابر است. ائمهٔ ما می‌فرمایند: اگر مؤمنی در این 24 ساعت، یعنی در شب و روز جمعه بمیرد، آمرزیده ازدنیا رفته و پرونده‌اش از گناه پاک می‌شود. چه کسی پرونده‌اش را پاک می‌کند؟ خدا پرونده‌اش را پاک می‌کند.

 

مقدمۀ بحث

به مناسبت شب جمعه، من سه آیهٔ قرآن از سورهٔ انعام، آل‌عمران و اعراف برایتان می‌خوانم؛ البته من باید اول «آل‌عمران» را می‌گفتم، ولی از نظر رده‌بندیِ عظمتی، درست است که اول انعام، بعد اعراف و بعد آل‌عمران را بگویم. یک روایت مهم هم برایتان می‌خوانم که راوی‌اش پاک‌ترین، درست‌ترین و باعظمت‌ترین راوی است. نام راوی، «سلمان فارسی» است. ایشان روایتی از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که حالا وقتی بشنوید، می‌بینید چه روایت کم‌نظیری است! 

 

-تأکید خداوند بر رحمتش در آیات قرآن

اما یک مقدمه قبل از آن سه‌ آیه و روایت برایتان بگویم؛ از اول سورهٔ بقره تا «مِنَ الْجِنّة وَ النّاس» که 114 سوره است، پروردگار عالم مسئلهٔ رحمت خودش را بی‌استثنا 276 بار مطرح کرده است. این عدد کمی نیست! کافی بود که اول قرآن «بِسْمِ اللّه الرَّحْمٰنِ الرَّحیم» بگوید و دیگر تا آخر قرآن از رحمتش سخن به‌میان نیاورد؛ ولی چقدر رحمت الهی، عظیم، بی‌نهایت و مهم است که پروردگار عالم 276 بار از رحمت خودش سخن به‌میان آورد! آیا این 276 بار برای بندگانش دل‌گرمی نیست؟ آیا نمی‌خواهد بگوید که حق ناامید شدن از من را نداری؟ نه اینکه ناامید نشوی، بلکه حق ندارید ناامید شوید! آیا نمی‌خواهد بندگانش را تشویق کند که هر کس و هرچه هستی، رحمت من تو را علاج و درمان می‌کند؟ 

 

-روایتی شنیدنی از رحمت پروردگار به بندگان

من روایت عجیبی دیده‌ام که آن روایت بحثمان در آخر مطلب می‌آید. در محضر حضرت رضا(ع) از جنگ جمل سخن گفته شد؛ جنگ جمل دو طرف داشت: یک‌طرف امیرالمؤمنین(ع) و مؤمنین، یک‌طرف هم منافقین و مشرکین بودند. وقتی سخن از جنگ جمل شنید، شیعه‌ای به قول ما از کوره در رفت و گفت: خدا از اول تا آخرتان را لعنت کند! امام هشتم فرمودند: برای چه از خدا برای همه لعنت خواستی؟ گفت: آقا، چطوری باید می‌گفتم؟ فرمودند: می‌گفتی خدا لعنت کند اینهایی که به جنگ امیرالمؤمنین(ع) آمدند، الّا آنهایی که توبه کردند. مرد گفت: یابن رسول‌الله! مگر جنگ با امیرالمؤمنین(ع) هم توبه دارد؟ فرمودند: بله توبه دارد. این رحمت و مهربانی وجود مقدس پروردگار است. 

 

-شروع آفرینش با رحمت خداوند

این عدد کلمهٔ رحمت و مشتقاتش در قرآن بود؛ اما اگر به ذهن کسی بیاید که آفرینش چگونه شروع شد؟ آفرینش با رحمت‌الله شروع شد؛ یعنی خلقت را به اقتضای رحمتش پدید آورد. این خیلی مهم است! بر این حساب، اگر شما ظاهر و پنهان هستی را نگاه کنید، رحمت موج می‌زند و در و دیوار عالم متکی به رحمت است. شروعش با رحمت و تداومش با رحمت است. حالا پروردگار عالم در قرآن مجید تذکراتی هم دراین‌زمینه داده است؛ مثلاً از باران به رحمت تعبیر کرده که همهٔ شما هم فکر کنم بدانید، من هم که بچه بودم، از گذشتگانم زیاد می‌شنیدم؛ تا باران می‌گرفت، می‌گفتند: رحمت خدا نازل می‌شود. این ریشهٔ قرآنی دارد. برپا شدن قیامت هم براساس رحمت پروردگار است؛ حالا با این همه بت‌پرست، مشرک، بی‌دین و لاییکی که توبه هم نکرده و مرده‌اند، امام صادق(ع) می‌فرمایند: وقتی قیامت برپا شده و شعاع رحمت خدا گسترده می‌شود، ابلیس به رحمت خدا طمع می‌کند؛ یعنی حالت اطمینانی برای او می‌آید که من هم با این مسئلهٔ رحمت در معرض بخشیده شدن هستم، چرا بترسم؟! بایستم تا رحمت شامل حال من هم بشود. 

 

سخن خداوند با رسول خدا(ص) دربارۀ کل مردم 

-جایگاه ویژۀ رسول خدا(ص) نزد خداوند

آیه را بگویم که در سورهٔ مبارکهٔ انعام آمده و همین اوایل سوره هم هست؛ خیلی آیهٔ عجیبی است! در این آیه، وجود مقدس حق با پیغمبر(ص) صحبت می‌کند. وقتی خدا با پیغمبر(ص) صحبت می‌کند، یعنی با همهٔ امت صحبت می‌کند؛ چون آن یک نفر، کل و جمیع است. «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری» وقتی می‌خواهیم نسبت به پیغمبر اکرم(ص) تعریف کنیم، همیشه باید بگوییم: «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست»؛ ما وقتی می‌گوییم صد، از یک تا 99 را در این صد داریم و وقتی می‌گوییم رسول خدا، یعنی همهٔ انبیا و ائمه. امام هشتم می‌فرمایند: جایگاه ما دوازده نفر در وجود پیغمبر(ص) است و به این آیه هم استشهاد می‌کنند: «فَلاٰ أُقْسِمُ بِمَوٰاقِعِ اَلنُّجُومِ»(سورهٔ واقعه، آیهٔ 75)؛ حضرت می‌فرمایند: مواقع و جایگاه‌ها، باطن پیغمبر(ص) است و نجوم هم ما هستیم. البته ظاهر آیه هم از معجزات قرآن کریم است.

 

-سفارش خداوند به رسول خدا(ص) در خصوص مشرکین

خدا با پیغمبر(ص)دربارهٔ کل مردم، یعنی مرد و زن، پیر و جوان، صحبت می‌کند: «وَ إِذٰا جٰاءَک اَلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِآیٰاتِنٰا»(سورهٔ انعام، آیهٔ 54) زمانی که ایمان‌داران پیش تو آمدند، البته ما آیات دیگر هم دربارهٔ غیرمؤمنان داریم که لطایف خیلی زیادی در آنها هم هست؛ مثلاً خدا در سورهٔ توبه به پیغمبر(ص) می‌فرماید: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُشْرِکینَ اِسْتَجٰارَک فَأَجِرْهُ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 6) اگر بت‌پرستی از مکه، بیابان‌ها و چادرنشین‌ها به تو پناه آورد، او را پناهش بده و رد نکن، به سینه‌اش نزن «حَتّٰی یسْمَعَ کلاٰمَ اَللّٰهِ» تا کلام خدا را از زبان تو بشنود. اگر مؤمن شد، جزء شما می‌شود؛ اما اگر مؤمن نشد و گفت که من می‌خواهم به محل خود‌مان برگردم، او را با امنیت به محل خود برسان. این رحمت الهی است! اصلاً آدم وقتی مسائل رحمت را در قرآن یا روایات یا عالم می‌بیند، شگفت‌زده می‌شود و تعجب می‌کند که چه خبر است! هر کس از رحمت خدا خبردار بشود، حاضر نیست به هیچ قیمتی از خدا دست بردارد.

 

-معرفت شهدای تاریخ به رحمت الهی

کل شهیدان تاریخ به رحمت‌الله معرفت داشتند؛ لذا با جنگ، حمله‌ها، نیزه‌ها، شمشیرها و خنجرها دست برنداشتند. این معرفت خیلی مایهٔ عجیبی است! آدم وقتی او را بشناسد، عاشق می‌شود و او معشوق می‌شود؛ عاشقی که گرم عشق است، نمی‌تواند از معشوق دست بردارد. در عشق‌های مجازی که همین‌طور است! مادر گریه می‌کند، پدر ناله می‌زند، برادر نصیحت می‌کند که این به درد خانوادهٔ ما نمی‌خورد، می‌گوید من همین را می‌خواهم؛ نه نالهٔ مادر، نه فریاد پدر، نه خیرخواهی برادر و دوستان، اثر ندارد. این عشق است؛ حالا اگر این عشق جهت صحیح پیدا کرد و انسان با معشوق حقیقی ارتباط پیدا کرد، دیگر نمی‌تواند از او دست بردارد. 

 

-وعدۀ امنیت خداوند به بندگان

حالا خدا به پیغمبرش می‌فرماید: «وَ إِذٰا جٰاءَک اَلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِآیٰاتِنٰا»(سورهٔ أنعام، آیهٔ 54) هرگاه آنهایی که به آیات من ایمان آوردند(حالا آیات چندجور است: یکی قرآن، یکی پیغمبر، یکی انبیا و یکی معجزات است) و در هر شکلش دل‌بسته شدند، وقتی پیش تو آمدند، «فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَیکمْ» این خیلی عجیب است! «فَقُلْ» امر واجب است، «قُلْ» یعنی بگو که فعل امر است؛ به آنها بگو که من از جانب خدا به شما وعدهٔ امنیت می‌دهم. سلام در اینجا سلام لفظی نیست؛ اصلاً سلام به‌معنی امنیت است. خدا می‌فرماید: حبیب من، به آنها بگو که من از جانب خدا به شما وعدهٔ امنیت قطعی در دنیا و آخرت می‌دهم. 

این 72 نفر در روز عاشورا کاملاً امنیت داشتند؛ بدن آنها امنیت نداشت، ولی روح، قلب، عقل، ایمان، عبادت و ارزش‌هایشان امنیت داشت که دیگر نمی‌شد اینها را با شمشیر قطعه‌قطعه کنند یا با خنجر و نیزه بزنند. بلای بدن، عمومی است و خوب و بد هم این بلا را می‌بینند؛ مگر خوبان عالم مریض نمی‌شوند؟ مگر بدهای عالم مریض نمی‌شوند؟ مگر خوبان عالم نمی‌میرند؟ مگر بدهای عالم نمی‌میرند؟ مگر خوبان عالم گاهی گرسنه نمی‌مانند مگر بدهای عالم گاهی گرسنه نمی‌مانند؟ شما اصلاً عوارض بدن را به حساب نیاور، هیچ‌چیز نیست؛ تمام ارزش‌های اینها در امنیت بود. 

 

-هزینه کردن رحمت الهی از سوی خداوند بر بندگان

خدا می‌فرماید: از طرف من به اینها وعدهٔ امنیت در دنیا و آخرت بده؛ «فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَیکمْ» این کار توست. بعد مرا به آنها معرفی کن و بگو: «کتَبَ رَبُّکمْ عَلیٰ نَفْسِهِ اَلرَّحْمَةَ» پروردگار شما رحمت را بر خودش واجب کرده که هزینهٔ شما کند. «کتَبَ» در اینجا به‌معنی نوشتن نیست و مثل آیهٔ ماه رمضان است که می‌فرماید: «کُتِبَ عَلَیکمُ اَلصِّیٰامُ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 183) روزه بر شما واجب شده است. به آنها بگو که «رَبُّکمْ»، نمی‌گوید «أللّه»، آن‌که مالک و همه‌کارهٔ شماست، با شما پیوند دارد و حیات و مرگ شما در دست اوست، هزینه کردن مهربانی‌اش را برای شما بر خودش واجب کرده است. امشب می‌خواهم کاملاً با دلِ خوش و باور از این جلسه بروید؛ یعنی خدا را در جلوهٔ رحمتش، باورکرده، بااطمینان و آرامش بروید. 

 

-رحمت الهی به بندگان تائب و اصلاح‌گر

پروردگار، مالک و همه‌کارهٔ شما مهربانی را بر خودش واجب کرده که هزینهٔ شما کند؛ حبیب من! به اینها بگو که من می‌دانم در دورهٔ عمرتان، در خلوت و آشکار، در شهر و سفر، گناهانی مرتکب شده‌اید و آن‌وقتی هم که گناه می‌کردید، بی‌خبر از من گناه می‌کردید؛ به آنها بگو که من هزینه کردن رحمتم به شما را بر خودم واجب کرده‌ام، «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکمْ سُوءاً بِجَهٰالَةٍ»(سورهٔ أنعام، آیهٔ 54) هرکدام از شما که در بی‌خبری و هیجانِ شهوات، آگاهی‌تان خاموش می‌شود و در آن هیجان گناه کردید، «ثُمَّ تٰابَ مِنْ بَعْدِهِ» و بعد از ارتکاب گناه، توبه کرده، پشیمان و ناراحت شدید و از من عذرخواهی کردید، «وَ أَصْلَحَ» و بعد خودتان را اصلاح کردید. خدا دو برنامه را در اینجا می‌گوید: توبه و اصلاح‌گری؛ اکنون که توبه کردی، اگر مال مردم به‌ناحق پیش تو بود، مال خود را اصلاح کن و آن را پس‌ بده؛ اگر غیبتی از مردم کردی، اما اکنون نمی‌شود که به او بگویی، چون ممکن است با تو ترک رابطه کند، از من برای غیبت‌شده آمرزش بخواه، من غیبت تو را می‌بخشم؛ خدا می‌فرماید: به اینها بگو که اگر بدزبانی، گناه بدنی یا گناه قلبی کرده‌اید، هر گناهی که کرده‌اید، «ثُمَّ تٰابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ»، توبه یعنی قطع رابطهٔ با گناه، پشت کردن به گناه و رو کردن به خدا؛ اصلاح یعنی گناهان را از پرونده بیرون ریختن و پاک شدن. 

 

-دائمی و یکی بودن آمرزش و رحمت با ذات خداوند

«ثُمَّ تٰابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ، فَإنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» به‌طور یقین، پروردگار شما غفور و رحیم است؛ شما نگران گناهان‌ خودتان نباشید، من بسیار آمرزنده‌ و مهربان هستم. دانشمندان علم لغتِ عرب می‌گویند که «غفور» صفت مشبهه است؛ یعنی آمرزش با ذات خدا یکی و مثل خودش دائمی است. «رحیم» یعنی من مهربان هستم و با شما قهر نمی‌کنم؛ شما با من قهر می‌کنید، اما من با شما قهر نیستم؛ شما از پیش من می‌روید، ولی من با شما هستم؛ خودش می‌فرماید: «أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ»(سورهٔ ق، آیهٔ 16) من از رگ گردن به شما نزدیک‌تر هستم؛ شما فرار می‌کنید، ولی من از شما فرار نمی‌کنم و روی برنمی‌گردانم. این معنی رحیم است.

 

طلوع بی‌نهایت رحمت الهی در وجود رسول خدا(ص)

این یک آیه که گفتم، اما آیهٔ سورهٔ آل‌عمران؛ حالا چرا آیهٔ سورهٔ اعراف را نمی‌خوانم، چون این آیه در دنبالهٔ روایتی از سلمان است و مجبورم بعد از آن روایت، آیهٔ سورهٔ اعراف را بخوانم. آیهٔ سورهٔ آل‌عمران راجع‌به مهربانی و محبت پیغمبر(ص) با امت حرف می‌زند و می‌گوید: ببینید که معلم‌، پیغمبر، خیرخواه‌ و دلسوزتان چه کسی است! آیه می‌فرماید: «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 159) به‌خاطر رحمتی که از جانب خدا در تو تجلی کرد؛ یعنی حبیب من، تو افق طلوع رحمت من هستی. چه مقدار رحمت؟ «وَ مٰا أَرْسَلْنٰاک إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ»(سورهٔ أنبیاء، آیهٔ 107) به‌اندازه‌ای که به جهانیان از رحمت خود هزینه کنی. به تو رحمت دادم که برای جهانیان، ملائکه، جن و اِنس، از آن هزینه کنی؛ یعنی تو معدن رحمت‌الله هستی که اگر کل مخلوقات بخواهند از این معدن استفاده کنند، می‌توانند. پیغمبر(ص) چه ظرفیتی دارد! این رحمتی که از سوی من در تو طلوع کرده، باعث شده که «لِنْتَ لَهُمْ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 159) آدم نرمی نسبت به همهٔ مردم بشوی؛ یعنی از کوره در نمی‌روی، عصبانی و تند نمی‌شوی، نرم و آرام هستی. 

 

-محبت و مهربانی پیامبر(ص) نسبت به مردم

حضرت در جایی به‌تنهایی می‌رفتند، یکی از این عرب‌های زمخت و قوی‌هیکل به پیغمبر(ص) یک پشت پا زد و پیغمبر(ص) با پشت بر روی زمین افتاد. آن مرد روی سینهٔ پیغمبر(ص) نشست و گفت: چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ زیر بدن سنگین این عرب، خیلی آرام فرمودند: پروردگارم مرا نجات می‌دهد. بعد به قول کشتی‌گیرها، یک بندی را زیر بدن این عرب به‌کار بردند که عرب از روی سینهٔ پیغمبر(ص) تخت زمین شد، اما پیغمبر(ص) روی سینه‌اش ننشستند، فقط زانویشان را گذاشتند و گفتند: حالا چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ عرب گفت: آقایی، محبت و مهربانی تو. حضرت با شنیدن این حرف بلند شدند. 

 

-جذب مردم به‌سبب اخلاق خوب و مهربانی

چه کسی تو را نجات می‌دهد؟ او بت‌پرست بود و خدا را نمی‌شناخت؛ خدا می‌فرماید: به خاطر این رحمت من که از افق وجود تو تجلی کرده، نسبت به مردم نرم هستی. «وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ» اگر سنگدل و خشن بودی، «لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک » این چهارتایی هم که آمده بودند، تو را رها می‌کردند و می‌رفتند. اصلاً اخلاقت باعث آمدن مردم به‌سوی تو و مسلمان شدن آنها بود. ببینید چه درس مهمی به ما می‌دهد؟ خشن و سنگدل نباشید! آدمی نباشید، زن و مردی نباشید که بچه‌هایتان، دامادهایتان، عروس‌هایتان و قوم‌وخویش‌هایتان را بتارانید! شما باید حوزهٔ جاذبه برای همه باشید که به‌طرف شما بیایند، شما را بخواهند و دوست‌تان داشته باشند. وقتی هم دویست‌ نفر آدم را بخواهند، آدم هم با کمک خدا زرنگ باشد، با این دویست‌تا مسجد می‌سازد؛ جیب خودش خالی است، ولی سرمایه‌اش اخلاق، کشش و جاذبه است، حسینیه می‌سازد، کمک مؤمنانه می‌کند، خیلی کارهای دیگری می‌کند؛ یعنی آدم جاذبه‌دار با کمک مجذوبین خودش، چشمهٔ خیر می‌شود.

 

-حکایتی شنیدنی از جذب خوب و چشمۀ خیر شدن

من یک‌بار در شهر سبزوار به منبر می‌رفتم، پیرمرد بالای هفتاد سالی بود که یک دوچرخهٔ کهنه داشت. در دوسه روز اول، حالا مهمانی یا مسجد یا پای منبر بود، من می‌دیدم که وقتی این پیرمرد می‌آید، همه به شکلی به او احترام می‌کنند. من از آن آقایی که دعوتم کرده بود، پرسیدم: ایشان کیست؟ گفت: ایشان در جوانی‌اش ورزشکار بود(این داستانی که می‌گویم، برای هفتاد سال پیش می‌شود) و دو برادر و دو خواهر بودند که وقتی پدرش مُرد، سهم ارث او بیست میلیون تومان شد. خودش یک خانهٔ پانصدمتری و یک مغازه داشت، برای همین گفت که من به این سهم‌الارث نیازی ندارم و درآمد مغازه‌ام خوب است، خانهٔ خوب و زن و بچه هم دارم، تمام این بیست‌میلیون تومان را تا دینار آخر خرج مردم آبرودار کرد و تمام شد. روزی که این بیست‌میلیون تومان تمام شد تا الآن که 73-74 ساله است، هر روز با این دوچرخه از سر سبزوار راه می‌افتد و به درِ مغازه‌ها می‌رود، مغازه‌دارها می‌دانند که برای چه آمده، دوستش دارند و عاشقش هستند، یک‌مشت پول در خورجینش می‌ریزند و دو طرف خورجین دوچرخه پر از اسکناس می‌شود. ساعت چهار بعدازظهر، در محله‌های فقیرنشین سبزوار راه می‌افتد و مشکل آنهایی را حل می‌کند که خرج‌ و دَخلشان یکی نیست. این اخلاق، مهر و محبت، این نرمی، درستکاری، صلاح و سداد است.

 

-مردم، سرمایه‌های انسان مهربان در امور خیر

شما صفت الهی «وَدوُد» را در قرآن یا جوشن‌کبیر خوانده‌اید؛ «وُد» یعنی مهربان و «وَدوُد» یعنی مهربان بی‌نهایت. وقتی آدم «وُد»، یعنی مهر و محبت و نرمی داشته باشد، خیلی نیرو به دور او جمع می‌شود و خیلی کارها می‌تواند بکند. انسان تاجر عجیبی برای قیامتش می‌شود و دیر هم نشده است. همین تعداد خیلی کم و به‌اندازهٔ انگشتان دست از خانم‌ها و آقایان که پای منبر هستید و این مطالب را گوش می‌دهید؛ البته مطالب پخش می‌شود و مردم می‌توانند در همه‌جا گوش بدهند. مردم! بیایید کانون محبت و معدن مهربانی بشوید و جاذبه پیدا کنید، دورتان جمع می‌شوند و شما می‌توانید کار خیر بکنید؛ چون همه سرمایهٔ شما می‌شوند و جیب همه در مقابل دست شما باز می‌شود. این اخلاق پیغمبر(ص) است: «وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک» حبیب من، اگر این‌گونه نبودی، دو نفر هم کنارت نبودند، غریب و تنها بودی و مورد بی‌مهری مردم قرار می‌گرفتی. 

 

-چهار سفارش خداوند به رسول خدا(ص)

حالا حبیب من چهارتا کار بکن: 

«فَاعْفُ عَنْهُمْ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 159) از آزار مردم و بدی‌های مردم گذشت کن و به خودت نگیر؛ می‌توانی یا نمی‌توانی؟ 

«وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ» از من برای این ملت طلب آمرزش کن؛ خیلی عجیب است که کس دیگری گناه کرده، خدا به یک نفر دیگر می‌گوید که دعای تو مستجاب است، از من درخواست مغفرت کن. 

«وَ شٰاوِرْهُمْ فِی اَلْأَمْرِ» در امور زندگی، دنیا و مسائل با اینها مشورت کن. 

«فَإِذٰا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اَللّٰهِ» وقتی تصمیم به انجام کار مثبت و مفیدی گرفتی، به خدا تکیه کن که او در و تخته را به‌هم جور می‌کند تا کاری که بر آن تصمیم گرفته‌ای، به نتیجه برسانی. «إِنَّ اَللّٰهَ یحِبُّ اَلْمُتَوَکلِینَ» همانا خداوند متوکلین را دوست دارد.

 

روایتی بی‌نظیر از رسول خدا(ص) دربارۀ رحمت الهی

-یک رشته از رحمت خداوند در میان زمینیان

دو آیه را گفتم و اما روایت؛ من برای اینکه روایت را دقیق به شما برسانم و هیچ‌چیز آن از قلم نیفتد، باید روایت را با دقت بخوانم. سلمان می‌گوید که رسول خدا(ص) فرموده‌اند: «إنّ اللّهَ تعالى خَلَقَ مِائةَ رَحمَةٍ يَومَ خَلَقَ السماواتِ و الأرضَ» روزی که خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید، صد جلوهٔ رحمت پدید آورد. «كُلُّ رحمةٍ مِنها طِباقُ ما بينَ السماءِ و الأرضِ» هر یک رشتهٔ رحمت از این صد جلوهٔ رحمت، خلأ بین زمین و آسمان را پر کردند. «فَأهبَطَ رَحمَةً مِنها إلى الأرضِ فَبِها تَراحَمَ الخَلقُ» یک رشته‌ از این رحمت را به زمین فرستاد که کل موجودات عالم با آن یک رشته رحمت به همدیگر محبت می‌کنند. «وَ بِهٰا تَعطِفُ الوالِدَةُ على وَلَدِها» با همین یک رشتهٔ محبت، مادران نسبت به بچه‌هایشان کانون محبت هستند. مادری که هنوز شوهر نکرده بود، ساعت نُه صبح به زور از خواب بیدار می‌شد، حالا نصفه‌شب کنار گهوارهٔ بچه چهارروزه یا یک‌ماهه‌اش هست و تا بچه ناله می‌کند، از خواب می‌پرد و می‌گوید: فدایت بشوم، قربانت بروم، جانم، عزیزم؛ او را بلند می‌کند و در اتاق راه می‌برد. کسی که وقتی خانهٔ مادرش بود، یک استکان نمی‌شست! «وَ بِهٰا تَشرَبُ الطيرُ و الوُحوشُ مِن الماءِ» با کمک همان رحمت است که تمام وحشی‌ها و پرندگان آب می‌خورند. «وَ بِهٰا تَعِيشُ الخلائقُ» با همان یک رحمت، کل موجودات زندگی می‌کنند. 

 

-بارش کل رحمت الهی در قیامت بر اهل تقوا

حالا این جالب است: «فَإذا کانَ یَوم القِیامة إنتزَعهَا مِن خَلقه» وقتی قیامت بشود، این یک رحمت را که بین کل موجودات پخش کرده بود، کل آن را از موجودات برمی‌دارد، «ثُمّ افاظَ بِها عَلَی المُتّقین» و همهٔ آن یک رحمت را برای با تقواها قرار می‌دهد. «وَ زادَ تِسعاً وَ تِسعین» این یک رحمتی که در قیامت از همه جمع می‌کند و بر اهل تقوا می‌باراند، 99تا هم به آن اضافه می‌کند؛ حالا شما ببین داستان چه می‌شود! آیا قابل‌درک است؟! 

آن‌وقت پیغمبر(ص) این آیه از سورهٔ اعراف را قرائت کردند: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ فَسَأَکتُبُهٰا لِلَّذِینَ یتَّقُونَ وَ یؤْتُونَ اَلزَّکٰاةَ وَ اَلَّذِینَ هُمْ بِآیٰاتِنٰا یؤْمِنُونَ»(سورهٔ أعراف، آیهٔ 156) صدتای این رحمت در قیامت برای اهل تقوا، دست‌به‌جیب‌ها و آنهایی است که زکات می‌دهند و تمام آیات خدا را قبول دارند. 

 

کلام آخر؛ روضه‌های غریبانه بر مظلوم‌ترین امام 

این مطالب به مناسبت شب جمعه بود؛ همهٔ شما می‌دانید، درست است که شب اول محرم است، اما امشب شب ابی‌عبدالله(ع) است. امشب 124هزار پیغمبر، ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام)، هفتادهزار فرشته و صدیقهٔ کبری(س) در حرم هستند. حسین جان! آن‌وقت‌ها چندهزارتا دور هم جمع می‌شدیم و گریه می‌کردیم؛ اما حالا غریبانه برای تو گریه می‌کنیم و اصلاً گمان نمی‌کردیم که جلساتت مثل خودت غریب بشود. حسین جان! چه حملاتی به بدنت کرده بودند که وقتی خواهرت آمد، سر نداشتی، لباس هم نداشتی و پیراهن کهنه‌ات را برده بودند! با تعجب به بدنت نگاه کرد و سه‌تا سؤال از تو کرد: «أ أنْتَ أخِي» آیا تو برادر من هستی؟ «وَ ابْنَ وٰالِدی» تو پسر علی(ع)، پدر من هستی؟ «وَ ابْنَ أمّی» تو پسر فاطمهٔ زهرا(س)، مادر من هستی؟ ننوشتند و ما نمی‌دانیم که بدن را چطوری شناخت؛ ولی وقتی بدن را شناخت و صورتش را روی گلوی بریده گذاشت.

 

-دعای پایانی

خدایا! گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) و مجالس ابی‌عبدالله(ع) را از ما نگیر. 

خدایا! مرگ ما را در حال گریهٔ بر حسینت قرار بده. 

خدایا! همهٔ گذشتگان ما، ذوی‌الحقوقین ما، آنهایی که در حسینی شدن ما دخالت داشته و ازدنیا رفته‌اند، همه‌شان را غریق رحمت فرما. 

خدایا! از زمانی که ابی‌عبدالله(ع) دفن شده تا امشب، هرچه خوبان عالم کنار آن قبر دعا کرده‌اند، آن دعاها را در حق ما، زن و بچه‌ها و نسل ما مستجاب بگردان. 

خدایا! برای ما ثابت شده هیچ دستی در عالم نیست که مشکلات مردم را کرهٔ زمین را حل کند؛ آن دست حلّال الهی، وجود مقدس امام عصر(عج) را برسان. 

خدایا! این قدم‌های واقعاً ناقابل ما را که به مجالس حسینت می‌آید، در قیامت نلغزان.

 

تهران/ حسینیهٔ حضرت ابوالفضل(ع)/ دههٔ اول محرم/ تابستان1399ه‍.ش./ سخنرانی اول

برچسب ها :