فارسی
شنبه 08 دى 1403 - السبت 25 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صاحب لوا

شعری از محمد علامه‏ تقدیم نگاه مخاطبان می گردد.
صاحب لوا

در کنار علقمه سر وی ز پا افتاده است 

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است  

در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه 

ناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است  

از نوای جانگداز ساقی لب تشنه گان 

لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است  

ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمین 

دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است  

تا کنار نهر علقم بوی عباسش کشید 

دید بر خاک سیه صاحب لوا افتاده است  

دست خود را بر کمر بگرفت و آهی برکشید 

گفت پشت من ز هجرانت دو تا افتاده است  

خیز بر پا کن لوا آبی رسان اندر حرم 

از چه رو بر خاک این قد رسا افتاده است  

بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار 

از عطش شوری نگر در خیمه ها افتاده است  

هر چه شه نالید عباسش ز لب، لب بر نداشت 

دید مرغ روح او سوی سما افتاده است  

گفت پس جسم برادر را برم در خیمه گاه 

دید هر عضوی ز اعضایش سوا افتاده است  

حال زینب را مگو «علامه» از شه چون شنید 

دست عباس علمدارش جدا افتاده است


منبع : راسخون
  • کربلا
  • عاشورا
  • امام حسین
  • حضرت ابالفضل
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    گفتند ماهی‌ها که آب آورده‌ای سقا از قاسم صرافان
    صف محشر از محمدرضا سروری
    صاحب لوا
    متن ادبی از ارمغان بهداروند
    ابری آمد و ناگهان خون بارید ازعبدالرحیم سعیدی راد
    دست خدا ازسعید سلیمان پور ارومی
    شب بود و من به مطبخ آن خانه آمدم
    خوشا از دل نم اشکی فشاندن از قیصر امین پور
    به این دلیل که می زد پیامبر بوسه از مهدی رحیمی ...
    احد صالح تبریزی‏ سقای لب ‏تشنه‏

    بیشترین بازدید این مجموعه

    صاحب لوا
    ابری آمد و ناگهان خون بارید ازعبدالرحیم سعیدی راد
    گفتند ماهی‌ها که آب آورده‌ای سقا از قاسم صرافان
    صف محشر از محمدرضا سروری
    متن ادبی از ارمغان بهداروند

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^