کوه هم جای تو می بود ،فرو می افتاد
مثل افتادن ناگاه سبو، می افتاد
جای چشم تو که چون رود به هرسو می ریخت
چشم خورشید اگر بود ز سو می افتاد!
فکر صد فاجعه در ذهن زمین می چرخید
و زمان؛ باز در اندیشه شومی افتاد
نونهال از عطش و داغ به خود می پیچید
داس می آمد ...
حج تان باطل اگردر عرفاتم ننشینید
تشنه لب در وزش شط فراتم ننشیند
سید آینه پوشانم ازین سمت بیایید
چه کسی گفت به کشتی نجاتم ننشینید
محو در جذبه ی پیغمبری ام پنجره تان کو
بی وضو در ملکوت کلماتم ننشینید
هان خود کعبه منم کیست زمن قبله نما تر
چه کسی ...
کاش می گشتم فدای دست تو تا نمی دیدم عزای دست توخیمه های ظهر عاشورا، هنوز تکیه دارد بر عصای دست تواز درخت سبز باغ مصطفی تافتاده شاخه های دست تواشک می ریزد ز چشم اهل دل در عزای غم فزای دست تویک چمن گل های سرخ نینوا سبز می گردد به پای ...
ای شفای دردهای من حسین
ای کلید هر دعای من حسین
ای تمام آسمانها مال تو
ای تمام کهکشان ، دنبال تو
ای دو ابرویت مرا محراب عشق
ای جمالت ، مطلع مهتاب عشق
ای به عرش حق تو را در زمزمه
هم محمد ، هم علی ، هم فاطمه
ای نگاهت آیة محکم ، مرا
تا تو هستی کی عزا و غم ...
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوی بهشتبه به از این تربت مینو سرشت ماه اینجا واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غمها به پاست گویی از آن خیمههای نیم ...
یا ابا عبداله الحسین
غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند
بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا زروضه مبادا جدا کند
مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند
باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه ...
من از جان بندهی جان آفرینم
مدیحت گوی خیر المرسلینم
بود مهر علی، مهر پیمبر
مرام و مسلک و آئین و دینم
به مدح حضرت عباس ریزد
گهر از طبع معنی آفرینم
به هنگام غزا فرمود با خصم
که فرزند امیرالمؤمنیم
ابوالفضلم، ز حیدر ...
دست خالی ٬ در امتداد نیاز ٬ سمت شش گوشه ی مطهر رفت
در کشاکش میان گریه و بغض ٬ دل به دریا زد و به کوثر رفت
می چکید از دو چشم ابیاتی ٬ مثنوی وار ٬ گرم و شور انگیز
می کشید از صمیم دل آهی ... که به اقلیم عشق بی سر رفت
به چه تشبیه می توان کرد این التماس دو چشم ...
ای از ازل تا ابد در گستره خلقت، ساری و جاری!تو آفریده شدی از نور و روشنایی و منتشر شدی در عمق ذهن زمان، تا ظلمات را برچینی و طومار تاریکی را در هم پیچی. آهنگ موزون قدمهایت میپیچد در عرش و ذرات کائنات را به سماعی عاشقانه بر میانگیزد که وجود تو شمع ...
گر کشم خاک پای تو در چشم
خاک را با نظر کند زر، چشم
گر بپای تو ریخت گوهر اشک
تحفه از این نداشت بهتر، چشم
اشک، گل کرد و خاک را گل کرد
خاک را کرد، آب بر سر، چشم
آب، کی داده خاک را بر باد؟
با من این کار کرد، آخر چشم!
گر چه تر دامنم، ...
ای سبز سرخ رفته که در خون شناوریآماج زخم های عمیق و مکرریخونی که از گلوی عزیز تو می چکدمی زد به آسمان و زمین رنگ دیگریدستی که بوی کینه از او می وزید آه...درهم شکست قامت سبز صنوبریشیری کنار علقمه لب تشنه جان سپردشیری که داد می زد از این نابرابریبرگشت ...
شمعها از پای تا سر سوختهمـانده یک پروانه ی پر سوخته نـام آن پـروانه عبـدالله بـود اختری تـابندهتر از مـاه بود کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تـار مـویش عالمی را سلسله صـورتش مـانند بابا ...
این حسین کیست که عالَم همه دیوانۀ اوست؟!این چه شمعیست که جانها همه پروانۀ اوست؟!---------------------------------------------------------
شعر یا مرثیه((شهید کربلا))((The Martyr of Karbala))
قصیده ای انگلیسی در عزای امام حسین(علیه السّلام)سروده ی شاعر زبان آور انگلیسی زبان:
"Justice A. D. ...
نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالتسر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر؟ دمیده بین تنور آفتاب اقبالت ؟ هنوز خون بهار از نگاه من جاری است به یاد تک تک مرثیه های گودالت چه کرد با جگرت ماتم علی اکبر که شد کنار تنش مثل محتضر حالت و ...
چكيده
خطبه حضرت زينب در اجتماع مردم كوفه با حمد و ستايش خدا و معرفي خود به عنوان دختر پيامبر شروع مي شود و با توبيخ و سرزنش مردم كوفه ادامه و با همين مضمون خاتمه مي يابد. از اين رو، سياق كلي خطبه ي توبيخ كوفيان است.حضرت زينب(س) گريه ي ظاهري مردم را زير ...
شب قدر همه ی اهل ولا عاشوراست
اوج احیای گلستان بلا عاشوراست
آسمان بر عطش آینه ها می بارد
آسمان در عطش آینه ها عاشوراست
سفره ی روضه پر از شیون و اندوه و غم است
سوره ی خستگی اهل صفا عاشوراست
اختیارم بدهم گر ملک الموت به مرگ
گویمش فاش که مطلوب دعا ...
با آسمان قسمت بکن بال وپرت رابردار از روی زمین چشم ترت رااین تکه های گمشده راز رشیدی ستیعنی تصور کن علی اکبرت راشیون مکن لیلای مجنون،این بیابانباید بنوشد خون پاک همسرت راگهواره را آرام تر از خود رها کنتا نشکند بغضی گلوی اصغرت راآتش توان سوختن اینجا ...
دارد دوباره حال و هوا فرق می کند
حتی عبور ثانیه ها فرق می کند
این روزها که بغض، دلم را گرفته است
با روزهای قبل چرا فرق می کند؟
این پرچم سیاه همین بیرق و علم
حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند
دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند
حتی سروده ی شعرا فرق می ...