در غم آل رسول با کربلا بگریستیم /کوه و هامون در نمازو در دعا بگریستیمدر همین غم با همه ارض خدا بگریستیم /با ملایک از زمین تا بر سما بگریستیماهل عالم از ثریا تا سرا بگریستهدر زمین کربلا خون شهیدان شد علم/ داغ داغان از عذابِ طفلکان پرالمآب صحرا در غم آن ...
4.كلمه و كلام در شعر عاشورايي و زبان و ساختار اين شعر
كلمه و واژه در فرهنگ وحي، نه يك واحد زباني صرف كه مظهر تجلي اسماء و صفات الهي و واسطه ي اتصال عالم اصغر با عالم اكبر، آينه ي منعكس كننده ي دوام فيض الهي و تداوم سريان زندگي و عشق در همه ي پديده ها و ...
باز شد ماه محرّم، کربلا را بنگرید حجّ عاشورای خون، سعی و صفا را بنگرید وعدهگاه وصل جانان، قبلهگاه اهل دل کوی هفتادودو قربانی، منا را بنگرید در عبور کاروانِ پیشگامان عروج جنب و جوش هجرت از خود تا خدا را بنگرید آمده خون حسینی باز در رگها به جوش ...
جز تو ای داغ غمات بر دل زهرا ماندهکیست در خانه خود اینهمه تنها مانده ماه در پیش تو حیرانی زانوزدهایستچشم در چشم تو را غرق تماشا مانده نقش سرخ جگرت ریخته بر صفحه طشتیادگاریست که از غربت مولا ماندهاین چه رازیست که در بارش باران بلا روح سرشار ...
اینجا محیط سوز و اشک و آه و ناله است *** اینجا زیارتگاه زهرای سه ساله است
اینجا دمشقی ها گلی پژمرده دارند *** در زیر گل مهمان سیلی خورده دارند
اینجا دل شب کودکی هجران کشیده *** گلبوسه بگرفته زرگهای بریده
اینجا بهشت دسته گلهای مدینه ...
ماهی از برج هاشم آمده رخشان
همچو مه چارده به چارم شعبان
مطلع آن ذیل پاک امبنین است
مبدأ آن صلب شیر بیشهی یزدان
حضرت عباس شیر بیشهی صولت
حضرت عباس میر کشور امکان
زادهی حیدر علی عالی اعلا
یار برادر حسین، مظهر ...
هنوز می چکد از چشم آسمان آتشزمین و هر چه در آن می کشد فغان آتشصدای طبل عزا بین کوچه می پیچدو باز سنج و دهل بسته بر زبان آتشصدای شیون شمشیر می رسد برگوشمیان معرکه برپاست بیگمان آتشچه شعله ها که به پاهای کودکان پیچیدچه زخمها که چنین می زند به جان ...
رب الارباب همه اربابها
قبله گاه گوشه محرابها
با توام اي بهترين پيغامها
با تو اي بالاترين نامها
با تو اي زيباترين زيباآفرين
اي بهشت مطلق روي زمين
با تو اي يکتا سحاب آرزو
با تو اي پهناي ناب آرزو
با توي اي مهتاب شام خستگي
زندگي عشق، عشق زندگي
با ...
حـتی خـدا مـیان حسـینیهء غمـشسوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلت اندامّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش
امروز نه، غروب همان سال شصت و یکمـا را گـره زدنـد به نخـهای پـرچمش
این دستمال گـریه پر از نـور می شودوقتی به دست روضـهء خورشید ...
نگیر از شب من آفتاب فردا را
نبند روی من آن چشم های زبیا را
تو گاهواره ی ماه و ستاره ها هستی
خدا به نام تو کرده ست آسمان ها را
تو در ادامه ی هاجر به خاک آمده ای
که باز سجده کنی امتحان عظما را
خدا سپرده به دستت چهار اسماعیل
که چشمه چشمه گلستان کنند ...
یا ابا عبداله الحسین
ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم
این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم
اذن ورود ما به بهشت خداست اشک
ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم
اشک غم حسین بود خود بهشت ساز
ما بعد روضه زندگی از سر گرفته ایم
آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک ...
سرود سوگ تو آخر ندارد
غزل این نوحه را باور ندارد
قرین خاطرم شه بیت حزن است
تغزلهای شعر تر ندارد
هوایی میشود جان کلامم
دریغا واژه بال و پر ندارد
قلم را سوختن از سرگذشته ست
که تاب شعله ای دیگر ندارد
ندیدم آه سردی را که آتش
هزاران زیر خاکستر ...
خیره در خون خدا ظهر محرم بارید
ابر با سرخ ترین حادثه توأم بارید
ماه ماتم زده ی تعزیه گردانی عشق
آسمان با جگر تشنه دمادم بارید
از غمش صبح ازل دستخوش توفان شد
عرفات است عزا خانه ی آدم بارید
سر به خون می زند از پنجره عرش مسیح
تا سیه پوش عزا حضرت مریم ...
تشنهترین لبان با سبز مویهها لبهای نوحهریز عاشقان حسین (ع) است. و سبزترین عاشقانه را با گلافشان سرشك، سوگواران حسین میخوانند. و عاطفهترین عطش، عطش شبنم ایمان حسین است - در بلوغ سپیدهای به خورشید جمال حق. هنوز، در وادی اشك و محبت دل ...
از آستین قدرت، دستی دگر برآید
بر دست شیر یزدان، شمشیر دیگر آید
ای عاشقان بجوشید، جآم طرب بنوشید
عشاق را دوباره، در عشق رهبر آید
از طلعت اباالفضل، عالم گرفته رونق
خورشید کربلا را، ماه منور آید
امالبنین به دامن، یک دسته گل گرفته
کز ...
کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده ...