فارسی
شنبه 22 ارديبهشت 1403 - السبت 2 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
100% این مطلب را پسندیده اند

قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش

شعری از حمیدرضا برقعی تقدیم نگاه مخاظبان می گردد.
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش

قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌ اند

«آیینه ‌ایی که آه نسازد مکدّرش» 

واحیرتا! که این دو جوانان زینب‌ اند

یا ایستاده تیغ دوسر در برابرش 

با جان و دل دو پاره جگر وقف می‌کند

یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش 

یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم‌هایش

مشغول عطر و شانه‌زدن دست دیگرش 

چون تکیه‌ گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت، ولی زیر معجرش 

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا که خدا نکرده مبادا برادرش... 

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است

زینب که در مدینه قرق بود معبرش 

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده ‌است

از بس که رفته این‌همه این زن به مادرش 

زینب همان که زینت بابای خویش بود

در کربلا شدند پسرهاش زیورش 

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

وقتی گذشته ‌بود دگر آب از سرش

  • کربلا
  • حضرت زینب
  • حمیدرضا برقعی
  • شعر عاشورایی
  • 0
    100% (نفر 2)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    سفر سرخ
    عاشورا از جواد محدثی
    بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
    تجلي عاشورا و انقلاب حسيني در شعر شيعه(2)
    موج عطش‏ سید رضا موید خراسانی
    صد شکر دارد گریه آقا بر غم تو از علی الواریان
    وصايا
    صف محشر از محمدرضا سروری
    تحليل ادبی خطبه حضرت زينب(س) در كوفه
    این عطش چیست در آیینه ی رود افتاده ست از محمد حسین ...

    بیشترین بازدید این مجموعه

    سفر سرخ
    بند نهم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
    موج عطش‏ سید رضا موید خراسانی
    تجلي عاشورا و انقلاب حسيني در شعر شيعه(2)
    وصايا
    عاشورا از جواد محدثی
    صد شکر دارد گریه آقا بر غم تو از علی الواریان

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^