مـوقـعـی که حسین علیه السلام سرگرم جنگ با دشمن و خود را به قلب لشکر زده و از هر سو با دشمـن مـى جنگید، اراذل کوفه به منظور سست کردن حضرت ابى عبدالله علیه السلام و انصراف از حمله به دشمن جمعى را بسیج کردند و به طرف خیمه گاه حسینى هجوم آوردند تا خیمه گاه و البسه زنان و کودکان را غارت کنند!
حسین به آنان فریاد زد:
یا شیعه آل ابى سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم و ارجعوا الى احسابکم ان کنتم عربا کما تزعمون.
((اى شیعیان آل ابوسفیان اگر دین ندارید و از عذاب آخرت نمى ترسید اقلا در دنیا آزاد مرد باشید، و به کیان خود بازگردید اگر عرب هستید چنانکه گمان مى کنید.))
نکته : امام که اینان را به پیروى از آل ابى سفیان نسبت مى دهد مى خواهد آنها را از اسلام و مـسلمین جدا کند که اگر مسلمان بودید با پسر دختر پیامبر نمى جنگیدید و اگر خود را عـرب مـى دانید غـیرت عـربیت تـان چـه شده که مـزاحم زنان و اطفال مى شوید. در این میان شمر ملعون صدا زد: پسر فاطمه چه مى گوئى ؟
امام فرمود:انا الّذى اقاتلکم و تقاتلوننى والنّساء لیس علیهنّ جناح .
((من با شما مى جنگم و شما با من جنگ دارید زنان گناهى ندارند))
سرکشان خود را از تعرض به حرمم باز دارید.
شمر فریاد زد برگردید کار حسین را بسازید که او مرد کریمى است اهانت به حرمش را تـحمل نمى کند، جمعیت حسین را احاطه کردند گروهى با شمشیر و عده اى با نیزه جراحات کثیرى بر حضرت وارد کردند از آن جراحات خون مانند فواره فوران مى کرد.(۱)
پی نوشت:
۱-حیاه الحسین ۳/۲۸۰ - بحار ج ۴۵/ص ۵۱ - طبرى ۷/۳۶۲ - کامل ۳/۳۹۶.
منبع : کتاب آنچه در کربلا گذشت