شيخ مرتضى انصارى از نيكان روزگار، از بزرگان علماى شيعه، و در تقوا و زهد و كرامت سرآمد علماى بزرگ بود. نقل كردهاند كه شخصى شيطان را در خواب ديد در حالى كه انبارش پر از زنجير و طناب و ميخهاى بزرگ بود و دو زنجير سنگين و درشت نيز از اطاقش آويزان كرده بود. به او گفت: اين زنجيرها براى چيست؟ گفت: اينها را به گردن مردم مىاندازم و آنها را به گناه مىكشانم. پرسيد: اين دو زنجير كه حلقههاى درشت دارند براى به گناه كشاندن كيست؟ گفت: اينها براى به دام انداختن شيخ مرتضى انصارى است، چراكه قدرتش اين قدر در برابر وسوسههاى من قوى است كه با ريسمانهاى عادى نمىتوان او را به گناه كشيد. گفت: تاكنون اين زنجير را گردن شيخ انداختهاى؟ گفت: دو دفعه! گفت: او را تا كجا بردى؟ گفت: يك قدم هم نتوانستم بكشم، چون تا آمدم آن را بكشم، تكانى به خود داد و زنجيرها را پاره كرد و خود را رها ساخت. زورم به او نمىرسد.
چنين انسان بزرگى به شاگردش مرحوم حاج شيخ فضل اللَّه وحيد نورى مىگويد: وقتى به ايران رفتى، اگر مجتهد يا شخص باسواد يا عالم بزرگوارى از تو دعوت كرد كه درس بدهى، فكر كن و ببين امروز كه مىخواهى روى كرسى درس بنشينى و پانصد طلبه مسجد را پر كنند، آيا براى خدا درس مىدهى يا براى خوشآمد مردم؟ اما چه براى ريا و چه براى خدا دَرسَت را بده، زيرا پس از مدتى هوست تمام مىشود و خدايى مىشوى.
منبع : پایگاه عرفان