فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
11
نفر 486
69% این مطلب را پسندیده اند

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) اعتراض داشت

روزى طلبه ای از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) اعتراض داشت

 فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :به آسمان رود و کار آفتاب کند .

 

پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .

 

وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .

 

فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .

 

چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ،

 

شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند

وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟

 


منبع : پایگاه عرفان
  • اهلبیت
  • کرامت
  • ذره
  • گوشه چشمی
  • نیم نگاهی
  • 11
    69% (نفر 486)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:
    [ به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ به ذره گر نظر لطف بوتراب ]     [ به آسمان رود کار آفتاب کند ]     [ شعر کامل به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ به ذره گر نظر بوتراب کند ]     [ به آسمان رود و کار آفتاب کند ]     [ به ذره گر نظر لطف ]     [ به آسمان رودو کار آفتاب کند ]     [ به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند ]     [ شاعر به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ به زره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ داستان شعر به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ ذره بو تراب ]     [ داستان به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ به ذره چون نظر لطف بوتراب کند ]     [ ذره رود بالا آفتاب کند ]     [ به آسمان رود و کار ]     [ به ذره گر نظر ]     [ به اسمان رود و کار ]     [ به ذره اگر نظر لطف بوتراب کند ]     [ ب اسمان رودو کار اسمان کند ]     [ داستان درمورد به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ به آسمان رودوکار آفتاب کند ]     [ گر نظر به بوتراب کند ]     [ به اسمان رودو کار افتاب کنو ]     [ گر به ذره نظر کن بوتراب ]     [ به قطره گر نظر لطف بوتراب کند ]     [ گر ذره ]     [ گر بو تراب به ذره ای نظر کند ]     [ شعر به ذره گر نظر لطف بوتراب کند از کیست ]     [ رود به آسمان و کار آفتاب کن ]     [ ذره بالا رود کار آفتاب کند ]     [ کار آفتاب کند شعر ]     [ به ذرهاگر بوتراب نظر کند ]     [ متن ترانه به ذره گر نظر لطف بو تراب کند. ]     [ داسثان شعر آفتاب كند ]     [ راوی داستان به آسمان رود وکارآفتاب کند ]     [ به ذره گرنظربوتراب ]     [ داستان درباره شعر به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به اسمان رودو کارآفتاب کند ]     [ به ذره گر بو طراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند ]     [ کندر‏ ‏نظر‏ ‏لطف‏ ‏بو‏ ‏تراب‏ ‏کند ]     [ کارآفتاب کند ]     [ به اسمان رود و کار افتاب کند ]     [ به قطره گر نظری ]     [ بر ذره گر نظر لطف بوتراب کند ]    

    آخرین مطالب

    داستان شگفت انگيز مرگ هارون
    داستانى آموزنده‏
    حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
    مى‏خواهد قلبم از هم بشكافد
    داستان جوان مطيع خدا
    دعاى نيمه شب زندانى
    حاجت بزرگ‏
    حکایت سزاى توهين به بلال‏
    چه كسى با من پيمان مى‏بندد
    منفعت عظيم اهل شوق و بحث

    بیشترین بازدید این مجموعه

    خدا از اين بينايى‏ها به ما هم عنايت كند
    حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
    حكايت ابراهيم ادهم‏
    حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏
    حكايت گرگان و كرمان‏
    گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
    داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
    داستانى آموزنده‏
    حاجت بزرگ‏
    حکایت خدمت به پدر و مادر

     
    نظرات کاربر

    پاسخ به دلیل وجود تجملات در حرم
    پاسخت طولانیست اما خواهش می کنم وقت بگذار و بخوان. آن زمان قدیم شرایط فرق داشت. اولا این تجملات نوعی ابراز وجود شیعه در مقابل قصرهای سلاطین بود. نوعی مبارزه سیاسی بود. مردم می گفتند سلطنت و حکومت مال معصوم است. برای همین می گفتند السلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام یا می گفتند اعلیحضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه. . ثانیا:این تاسیسات برای رفاه مردم بود و هیچ کدام بی دلیل نبود. در واقع اگر به ساختمان خود حرم های ائمه دقت کنید می بینید که آنچه صحن نامیده می شود در واقع نیست مگر طرح یک کاروانسرا. تمام صحن عتیق امام رضا علیه السلام فقط یک کاروانسرا چسبیده به حرم بوده است و اسماعیل طلایی هم فقط چاه وسط کاروانسرا. و آن جمال طلا و آینه کاری هم نبوده است مگر برای تامین حداکثر نور وو روشنایی و مشخص بودن محل حرم در شب برای زائران. فکر می کتید صنعت آینه کاری از کجا آمد؟ در ابتدا مردم آینه های بزرگ را وقف حرم می کردند - که مثلا در موزه آستان قدس این آینه ها را می توانید ببینید- تا شبها در کنار در و دیوار گذاشته شود تا حداکثر نور لازم را در محوطه ای که با تعدادی چراغ پیه سوز یا شمع روشن می شد تامین کند. اما اشکال این آینه ها آن بود که مردم تصویر خود را در آن می دیدند و حواسشان پرت می شد. لهذا به جای آینه بزرگ از چیدن آینه های کوچک استفاده کردند و به طرز زیبایی زیر سقف ها را با آنها پوشاندند تا محوطه زیر سقف برای عبادت کنندگان و زیارت کنندگان کاملا روشن باشد بی آنکه حواسشان پرت شود. چرا از طلا بر روی گنبدها استفاده کردند؟ چون طلا به خوبی صیقلی می شود و کمترین نوری را به خوبی تا فواصل دور منعکس می کند. در ضمن زنگ نمی زند - بر خلاف نقره و مس- و لهذا می بینید که دلیل طلایی کردن گنبد حرمها چه بوده است. کاروانهایی که از دور می آمدند به آسانی حرم را در شب تشخیص می دادند. ولی به عنوان مثال نیازی به طلایی کردن ضریح نبود لهذا تا صد سال گذشته همواره از ضریح فولادی و یا چوبی استفاده می شد و در واقع ضریح فعلی امام رضا(ع) دومین ضریحی است که با طلا و نقره ساخته شده است. چرا سنگ مرمر استفاده کردند؟ سنگ مرمر استفاده می کردند تا به آسانی و فوریت قابل تطهیر باشد. در قدیم ابراز سیم برش الماسه برای انواع سنگها وجود نداشت و سنگ مرمر ساده تر از هر سنگ دیگری صیقلی و سمباده خور می شد و پای زائران را ادیت نمی کرد. آری. مردم کم کم یادشان رفت دلیل اینکه از طلا و آینه کاری یا سنگ مرمر در حرمها استفاده می کردند. حالا شما فکر می کنید همه اینها تجملات بی دلیل و اسراف بوده است! کاشیکاری از کحا آمد؟ کاشی برای آن بود که خاک دیوارها نریزد. ضمنا با کاشی دعا و قرآن و چاووش می نوشتند.اما نوشته ای که با حوهر روی دیوار باشد پاک می شود. لهذا سرامیک و کاشی را اختراع کردند. البته ترکها به جای اینکار گچبری می کردند.
    پاسخ
    0     0
    7 آذر 1401 ساعت 6:35 بعد از ظهر
    ناشناس
    با سلام یه اشکالی که خیلی ها می کنند مخصوصا وهابیت که فقط ایجاد شبهه در دل شیعیان و جوانان بشود همین اشکال است که مردم گرسنه باشند و یک بارگاه مثل بارگاه امیر المومنین مثلا چند لوستر قیمتی یا غیر آن داشته باشد چند جواب که در ذهن بنده موجود است را بیان می کنم: 1- این بارگاه با پول ثروتمندان جمع نشده گر چه بعضی از آنها از جان و دل کمک می کنند ولی فقرا سهم عمده در این بناها دارند که ما شاهد مشارکت فقراء که بیشترین سهم را در ساخت دارند بودیم و هیچ شیعه ای (مگر عده ای که واقعا در فشار باشند که در ذهنشان خطور می کند) اجازه نمی دهند حرم اهل بیت محدود یا بوی غریبی بدهد 2- خیلی از این بناها با نذر و گرفتن حاجت جمع می شود نذر می کنند قبول می شود به عهد خودشان وفا می کنند 3- کسی که به حرم اهل بیت کمک کند به فقرا و نیاز مندان هم کمک می کند و کسی قبول ندارد از کمک او به مستمندان هم خبری نیست چون فقط به فکر خودش است 4- اگر کسی مادی هم فکر کند می داند بار اقتصادی هم دارد گرچه مردیدان امام رضا با عشق به حضورش می رسند ولی برای ایران توریست زیادی از کشورهای مختلف ارز می آورند اگر کسی بگوید آثار باستانی کشورهای دنیا مثل انگلیس و امثالهم که میلیاردها سود دارند بفروشیم بین فقرا تقسیم کنیم زیر بار می روند 5- اون هایی که این شبهات را مطرح می کنند مثل سعودیهای خبث خود کاخهایی سراسر جهان دارند که میلیارها دلار قیمت دارند بیشتر مردم دنیا در رنجند حاضر نیستند کوچکترین خرجی برای فقرای جهان کنند فقط در این مورد که محل پناه شیعیان است این اشکال وارد می شود 6- من فقیرم اوضاعم روبراه نیست حاضرم جانم را برای امیر المومنین بدهم این که مال است پس دنیا پرستان خود را کنار بکشند از درک این چیزها عاجزند
    پاسخ
    7     1
    25 ارديبهشت 1399 ساعت 6:04 بعد از ظهر
    حسین
    با سلام دلیل اصلی اینکه من این مطلب رو خوندم این بود که می خواستم بدونم آیا حدیثی یا حداقل داستانی در مورد اینکه دلیل طلا کاری و زینت دادن افراطی به حرم ائمه چی هست وجود داره یا نه. حالا اگر کسی جواب این سوال رو داره لطفا بگه. آیا شایسته کسی مثل امیرالمومنین که زندگی و خانه اش چه قبل از خلافت و چه بعد از خلافت همانند فقیرترین افراد جامعه بوده هست که زیارتگاهش به انواع زیور و اموال دنیایی(که دنیا یعنی جایی دون و پست است) توسط مایی که ادعای تشیع و پیروی از او را داریم زینت شود؟ آیا خود معصوم از کار و عمل ما راضی است؟
    پاسخ
    10     0
    25 فروردين 1399 ساعت 07:29 صبح
    ناشناس
    یکی از دلایل عقب افتادگی مسلمانان نقل همین داستان های احساسی ست که معلوم نیست واقعیت داره یا نه !!! به طوری که اکثر سخنرانی هیئت ها عامه پسند رو همین داستان ها و خواب ها تشکیل میده به جای اینکه علمی به معرفت خداوند برسیم میخواهیم با داستان و قصه و تخیلات و وهمیات به خدا و ائمه خیالی که تو ذهن مون ساختیم برسیم پیامبر فرمودند: ای ابوذر؛ فضیلت علم از فضیلت عبادت بیشتر است و بدان اگر آن قدر نماز بخوانید که مانند کمان خمیده شوید و آن قدر روزه بگیرید که مانند تیرها لاغر شوید به شما سودی نمی رساند جز با ورع (پرهیز از گناه) آنان که اهل ورع و زهد در دنیا هستند بحق اولیای خداوند هستند
    پاسخ
    18     32
    18 ارديبهشت 1398 ساعت 02:26 صبح
    مصیب مهر آشیان
    ّذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان چو رود کار آفتاب کند و ان تاجر هندی نبوده و حاج ملا هادی اسرار سبزواری بوده که گفته هرکس مصراع مناسب را بگوید هزار درهم که برابر با یک دیه کامل است له او میدهم وقتی طلبه شعرش را می خواند او هیچ نمیگوید و گوش میکند تا پنج بار میخواند و بعد میگوید چرا پاسخ مرا نمیدهی فیلسوف شرق میگوید به همانکسی که این مصراع را بتو داده اگر صدبار میخواندی صد برابر میدادم و افسوس به خودت ضرر زدی و پنج بار از من جایزه میگیری
    پاسخ
    11     3
    22 بهمن 1396 ساعت 07:35 صبح
    امیر عبدالله
    سلام قبول این داستان مقداری دور از ذهن است؛ حضرت احتمالا طلبه فارسی زبان حوزه نجف را به هندوستان حواله می دهد. شخص متمکن در حیدر آباد هندوستان؟؟!!!! من شخصا مصرع اول این بیت را مدتها به عنوان یادآوری عظمت مولا زمزمه می کردم و در زندگی شخصی ام نتایج زیادی از توسل به حضرت داشته ام البته نه از این بیت؛ لذا صحت این داستان هنوز برایم قابل قبول نیست. بیان بعضی از این داستانها تنها برای بیان عظمت ائمه معصومین نتنها کمکی به موضوع نمی کند بلکه به مرور این شبهه را ایجاد میکند که خدای ناکرده از تعبد بندگان خدا سواستفاده می نمایند.
    پاسخ
    11     12
    30 شهريور 1395 ساعت 8:54 بعد از ظهر
    حمزه یی
    جانم فدای امیر المومنین
    پاسخ
    28     1
    6 تير 1395 ساعت 6:55 بعد از ظهر
    ط - ب
    شاهی که وصی بود و ولی بود علی بود سلطان سخاو کرم و جود علی بود آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس در خوان جهان پنجه نیالود علی بود
    پاسخ
    28     0
    9 ارديبهشت 1395 ساعت 08:14 صبح
    پاسخ : بسمه تعالی بسیار عالی؛ از سلیقه شما. متشکر
    فرشاد شریفی
    به ذرّه گر نظر لطف ابوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند شعایی زره ز گرد در سرای علیست *** و گر نه زرا کجا کار آفتاب کند به ساکنان سماوات فخر کن رومی *** اگر تورا ز سگانی درش حساب کند
    پاسخ
    10     2
    7 آذر 1394 ساعت 9:37 بعد از ظهر
    جواد
    قربان نامت یاعلی جانم فدایت یا علی
    پاسخ
    98     5
    25 مهر 1394 ساعت 9:27 بعد از ظهر
    محمد حنیفه نژاد
    سلام دوستان ساختن چنین افسانه هایی در شان امیر مومنان نیست ، من یک شاعرم ، و این بیت را از دیدگاه فنی مورد بررسی قرار می دهم ، در ادبیات فارسی ذره و آفتاب با هم دیگر تناسب دارند ، هرکس در شعرش ذره را بسازد حتما می خواهد آفتاب را هم بیاورد به این ابیات توچه کنید : گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات علم است دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی کم تر از ذره نیی پس مشو مهر بورز تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان و صد ها از این مثال که شما می توانید با جستجو پیدا کنید اگر کسی مصرع اول این شعر را بسازد که : به ذره گر نظر لطف بوتراب کند در واقع آفتاب به دو دلیل باید در مصرع دوم بیاید ، اولا این که ذره در مصرع اول آمده دوم این که قافیه است بنا براین فقط چند کلمه ساده باقی می ماند و این به ذهن هر شاعری می رسد ، یعنی کسی که مختصر با ادبیات فارسی و فن شعر کار کرده باشد می تواند مصرع دوم آن را بسازد و خیلی ساده می تواند بگوید به آسمان رود و کار آفتاب کند تازه برویم به این که یک طلبه که پول تو جیبی ندارد راهی هندوستان می شود در هندوستان یک آدم ثروتمند یک مصرع شعر می گوید و نصف ثروتش را با کسی که مصرع دوم را بسازد تقسیم می کند این گونه داستان ها حتی توهین به امام است اگر بفهمیم امام فراتر از آن بود که به این داستان های بچه گانه نیاز داشته باشد تو رو خدا بس کنید این حرف ها رو
    پاسخ
    24     23
    19 تير 1394 ساعت 02:37 صبح
    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^