فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 12
67% این مطلب را پسندیده اند

شنيدم كه وقتى سحرگاه عيد ...

 

قديم‌ها كه در خانه‌ها حمام نبود، مردم به حمام‌هاى عمومى مى‌رفتند. پيش از سال نو، مردم لباس‌هاى نوشان را به حمام مى‌بردند و بعد از اينكه خودشان را مى‌شستند، مى‌آمدند آرام آرام لباس مى‌پوشيدند. به هر حال، حمام و رختكن گرم بود و عرق مى‌كردند. بعد كه كمى عرقشان خشك مى‌شد، مى‌رفتند خانه و منتظر مهمان مى‌شدند و ديد و بازديدها شروع مى‌شد. نقل است كه روزى بايزيد بسطامى‌ ، عارف و صوفى معروف، به حمام رفته بود و لباس‌هاى نوى عيد را پوشيده بود و در حال برگشت به خانه بود:

شنيدم كه وقتى سحرگاه عيد

 

ز گرمابه آمد برون بايزيد

يكى تشت خاكسترش بى خبر

 

فرو ريختش از سرايى به سر

     

مردم هم از سحر بلند شده بودند و مشغول تميز كردن خانه‌هاشان شده بودند. از قضا، يكى اتاق‌هايش را جارو كرده بود و خاكروبه و زباله و خاكستر خانه‌اش را در تشتى ريخته بود. بعد از اتمام كار، او لب پنجره منزل ايستاد تا محتويات تشت را در كوچه خالى كند، اما نگاه نكرد ببيند كسى از كوچه رد مى‌شود يا نه!

عجله كار شيطان است. از طرفى، انسان عاقل تشت خاكروبه را در كوچه خالى نمى‌كند. اما اگر هم مى‌خواهد اين كار را بكند، چرا عجله مى‌كند؟ آيا نبايد نگاه كند ببيند كسى رفت و آمد مى‌كند يا نه؟ به هر حال، او تشت خاكروبه را ناگاه در كوچه ريخت، آن هم درست روى سر و روى بايزيد!

بايزيد هم انسان پر نفوذ و باقدرتى بود و اگر اول طلوع آفتاب به مردم بسطام مى‌گفت كه من از كنار اين خانه رد شدم و صاحب خانه خاكستر و خاك و آشغال منزلش را بر سر من ريخت، معلوم نبود مردم چه بر سر صاحب خانه مى‌آوردند. اما به گفته سعدى اين مرد در عوض:

همى گفت شوليده دستار و موى‌

 

كف دست شكرانه مالان به روى.

     

لباس‌هاى بايزيد همه كثيف شده بود و خاكروبه داخل گردنش رفته بود و تمام صورتش را خاك و خاكستر گرفته بود، اما به جاى اينكه به صاحب خانه حرفى بزند، كنارى ايستاد و با خود گفت:

كه اى نفس من در خور آتشم‌

 

به خاكسترى روى درهم كشم؟

     

اگر در قيامت بخواهند به حساب اعمال من برسند، لياقت دوزخ را خواهم داشت. پس چرا از ريختن خاكستر و خاكروبه‌اى بر رويم ناراحت باشم؟ نهايت امر اين است كه مى‌روم خانه، لباس ديگرى بر مى‌دارم و دوباره مى‌روم حمام. اينكه ديگر تلخى و عصبانيت ندارد! به واقع، اگر انسان بتواند اين قدر متواضع و اهل فكر باشد، چقدر راحت زندگى خواهد كرد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • حمام
  • سحرگاه
  • عید
  • حمامهای عمومی
  • عارفو صوفی
  • 0
    67% (نفر 12)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه


     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^