آنانکه غدیر عشق را می دانند گلگشت سریر عشق را می دانند
در صحنه بی بدیل قلب مومن خوش نقش امیر عشق را می دانند
آن زمان که ندای "من کنت مولاه" و صدای"الله اکبر" در صحرای غدیر پیچید ملائک از شوق به ولوله آمدند و فضای ملکوت را با تاسی از عالم ملک، عنبرین از درود کردند .
"ای رسول ما ! آنچه بر تو نازل آمد ابلاغ نما که اگر چنین نکنی رسالت الهی را ابلاغ نکرده ای ". نهراس ! از دشمنان علی بیم مدار، عالم خاکی را به این نغمه گلستان کن و داعیه بدخواهانت را برانداز که پس از من مولا و اولی بر شما، علی است.
مسلمانان تازه از حج آمده دسته دسته آمدند ، دست در دست علی دادند و تبریک های ملائک را به ترجمان نشستند. از آنکه گفت :"بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه " تا آن مخدراتی که با نهادن دست خود در تشت آب ولایت مولا را موید آمدند.
اهمیت غدیر
جایگاه غدیر در نزد مسلمانان به جهت واقعه آخرین سال حیات رسول خدا(ص) ویژگی خاصی دارد ولی اهمیت این روز از دیرباز مطرح بوده و دیگر انبیای الهی نیز با این روز آشنا و در ارتباط بوده اند . انتخاب یوشع بن نون، شمعون الصفا و آصف بن برخیا به جانشینی حضرت موسی(ع)، عیسی(ع) و سلیمان (ع) نیز در این روز بوده است .
تمامی پیامبران الهی از آدم تا به خاتم دارای وصی بوده اند . نام وصی آدم(ع) ، " هبه الله " بود که به زبان عبرانی،"شیث"خوانده می شود. وصی ابراهیم(ع)"اسماعیل " ، وصی یعقوب (ع) " یوسف " ، و وصی موسی(ع) " یوشع بن نون" می باشد که همسر موسی بر ضد او شورش نمود . وصی عیسی نیز" شمعون " نام داشت.
خاتم الانبـیاء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز پیـامبری نو ظهـور و جدای از پیامبـران پیشیـن نبود تا امت خویـش را بـدون تعییـن "وصی" و" ولی امر" رها سازد . او همان کسی است که جامعه اسلامی کوچک مدینه را به هنگام غیبت خویش ، یک لحظه هم بدون رهبر رها ننمود و هر بار که شهر مدینه را حتی برای مدتی کوتاه ترک می نمود ، شخصی را به جانشینی خویش منصوب می داشت . آری ، محال است که خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) و دیگر رسولان خدا ، جامعه اسلامی را برای همیشه تاریخ رها سازند و "ولی امر" پس از خود را تعیین ننمایند . نه تنها پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رهبر جامعه و وصی خویش را معین نمود ، بلکه از این جهت نیز شباهتهای شگفت انگیزی با پیامبران دیگر دارد .
ویژگی های غدیر
غدیر از ویژگى ها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر در زمینه امامت امیر المومنین(ع)، برتر و شاخص تر کرده است؛ از جمله:
1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کرده اند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تایید نموده اند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
2. گرچه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در فرصت هاى مختلف و موقعیت هاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیه السلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّهالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مى بردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.
3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهم ترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشت ساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مى شود.
4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تاثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راه هاى مختلف از هم جدا مى شد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینى هاى حضرت در سخنانش و سوالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمومنان( علیه السلام) و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تاویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
5. آیه اى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمومنان (علیه السلام) نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانى هاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»(1)
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مى دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى کند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على( علیه السلام) را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مى نماید و در مقابل نگرانى هایى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مى شود.
اما آیه اى که بعد از اعلام ولایت على( علیه السلام) در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دل هاى مومنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً»(2)
امروز کافران از (زوال) دین شما مایوس شدند. بنابراین از آن ها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
6. فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمومنان علیه السلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمومنان( علیه السلام) دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمه اى فراهم شد و على (علیه السلام) در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بیعت نمایند.
غدیر و فاطمه
غدیر از اهرم هایی بود که اهل بیت(علیهم السلام) به خوبی می توانستند با تمسک به آن در مقام دفاع از ولایت برآیند. حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در مواردی به این مهم پرداختند:
1 - ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب اسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابى طالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیها السلام چنین نقل مى کند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا(علیه السلام) از عمّه هایش فاطمه، زینب و امّ کلثوم، دختران امام موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل مى کند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق (علیه السلام)از عمّه اش فاطمه، دختر امام محمدباقر(علیه السلام) و او از عمّه اش فاطمه دختر امام زین العابدین( علیه السلام) نقل مى کند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین( علیه السلام )از عمّه شان امّ کلثوم دختر امیرمومنان( علیه السلام) نقل مى کند که مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر مکرّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خطاب به مردم فرمود:
«انسیتم قول رسول اللّه صلى الله علیه وآله وسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلى الله علیه وآله وسلم: انت منى بمنزله هارون من موسى(3)؛ آیا کلام رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیه السلام مى باشد.»؟!
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت( علیهم السلام) به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونه اى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تامّل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهل بیت (علیهم السلام) و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدت هاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسل هاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم (علیهم السلام) در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمى گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مى ساختند و بار مسوولیت حفظ امانت هاى الهى و یادگارهاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را بر عهده آنان مى گذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانت ها را به نسل هاى بعدى انتقال مى دادند. این حدیث، نمونه اى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونه هاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهل بیت عصمت و طهارت( علیهم السلام) خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
2 - در دوران غربت بعد از پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)، که توام با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مى توانستند با حضرت زهرا(علیها السلام) دیدارى داشته باشند و سوالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا(علیها السلام) ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مى گوید:
پس از وفات رسول اللّه( صلى الله علیه وآله وسلم) فاطمه زهرا(علیها السلام) را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مى ریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سوالى برایم پیش آمده است که مى خواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على (علیه السلام )داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! انسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده اید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مى دانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من اخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفه بعدى، و سبطاى و تسعه من صلب الحسین ائمّه ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامه؛ خدا را شاهد مى گیرم که شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مى دهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على (علیه السلام) سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهراعلیها السلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله وسلم: مثل الامام مثل الکعبه اذ توتى و لا تاتى - او قالت: مثل علىّ - ثمّ قالت: اما واللّه لو ترکوا الحقّ على اهله و اتبعوا عتره نبیّه لما اختلف فى اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من اخّره اللّه و اخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا الحدوا المبعوث و اودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم او لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَهُ»(4)؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»(5) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و اضلّ اعمالهم، اعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مى روند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهراعلیها السلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مى کردند و از عترت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم اطاعت مى نمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمى کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم معرّفى فرمود، از على علیه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مى رسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس راى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مى آفریند و هرچه بخواهد، برمى گزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟
آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشم هاى ظاهر نابینا نمى شود، بلکه دل هایى که در سینه هاست، کور مى شود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوس هاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مى برم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»(6)
3 - «غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهراعلیها السلام در مقابل حمایت هایش از حقّ امیرمومنان علیه السلام گرفته مى شد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمومنان علیه السلام و نگرانى هیئت حاکمه از تاثیر کلام حضرت زهراعلیها السلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینه هاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهراعلیها السلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مى دانستند که خاندان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایه هاى لرزان حکومت جدید، سست تر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژه اى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهراعلیها السلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبه اى که طنین سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را در اذهان مردم به یاد مى آورد، گویى که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر بالاى منبر خطبه مى خواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پرده هاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهراعلیها السلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لابى بکر ما عدلنا بعلىّ احدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مى شنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیه السلام ترجیح نمى دادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک ابى یوم غدیرخم لاحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهراعلیها السلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدهالنّساء لو کان ابوالحسن تکلّم فى هذا الامر و ذکر للنّاس قبل ان یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیه السلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مى گفت و روشنگرى مى نمود، ما از او رویگردان نمى شدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمى کردیم!»
حضرت زهراعلیها السلام فرمود:
«الیک عنّى فما جعل اللّه لاحد بعد غدیرخم من حجّه و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانه اى قرار نداده است.»(7)
-------------------------------------------------------
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. قصص / 68.
5. حجّ / 46.
6. کفایهالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاه، ص 38 - 40.
7. دلائل الامامه، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
8 – پایگاه اطلاع رسانی بسوی ظهور http://zohoor.irib.ir
پایگاه استاد حسین انصاریان