قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ذكر مصيبت و روضه خوانی در بیانات مقام معظم رهبری(3)

عاشورا و ماجراى حسين بن على بايد در منبر، به شكل سنّتى روضه خوانى شود؛ امّا نه براى سنّت گرايى، بلكه از طريق واقعه خوانى. يعنى اين كه، شب عاشورا اين طور شد، روز عاشورا اين طور شد، صبح عاشورا اين طور شد. شما ببينيد يك حادثه بزرگ، به مرور از بين مى رود؛ امّا حادثه عاشورا، به بركت همين خواندنها، با جزئّياتش باقى مانده است. فلان كس اين طورى آمد با امام حسين وداع كرد؛ اين طورى رفت به ميدان، اين طورى جنگيد؛ اين طورى شهيد شد و اين كلمات را بر زبان جارى كرد.
   
واقعه خوانى، تا حدّ ممكن، بايد متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابن طاووس و «ارشادِ» مفيد و امثال اينها - نه چيزهاى من درآوردى - واقعه خوانى و روضه خوانى شود.
    
در خلال روضه خوانى، سخنرانى، مدّاحى، شعرهاى مصيبت، خواندن نوحه سينه زنى و در خلال سخنرانيهاى آموزنده، ماجرا و هدف امام حسين عليه الصّلاةوالسّلام. يعنى همان هدفى كه در كلمات خود آن بزرگوار هست كه: «وانى لم اخرجِ اشراً و لابطرا و لا ظالماً و لا مفسداً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى»، بيان شود. اين، يك سرفصل است. عباراتى از قبيل «ايها النّاس، انّ رسول اللَّه، صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم، قال: من رأى سلطاناً جائراً، مستحلاً لحرم اللَّه، ناكثاً لعهد اللَّه...، فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول، كان حقاً على اللَّه ان يدخله مدخله» و «من كان بادلاً فينامهجته و موطّناً على لقاءاللَّه نفسه فليرحل معنا»، هر كدامْ يك درس و سرفصلند.
   
بحثِ لقاءاللَّه و ملاقات با خداست. هدف آفرينش بشر و هدفِ «انّك كادحٌ الى ربّك كدحاً» - همه اين تلاشها و زحمتها - همين است كه «فملاقيه»: ملاقات كند. اگر كسى موطّن در لقاءاللَّه است و بر لقاءاللَّه توطين نفس كرده است، «فليرح معنا»: بايد با حسين راه بيفتد. نمى شود توى خانه نشست. نمى شود به دنيا و تمتّعات دنيا چسبيد و از راه حسين غافل شد. بايد راه بيفتيم. اين راه افتادن از درون و از نفس ما، با تهذيب نفس شروع مى شود و به سطح جامعه و جهان مى كشد.
   
اينها بايد بيان شود. اينها هدفهاى امام حسين است. اينها خلاصه گيريها و جمعبنديهاى نهضت حسينى است. جمعبندى نهضت حسينى عليه السّلام اين است كه يك روز امام حسين عليه السّلام در حالى كه همه دنيا در زير سيطره ظلمات ظلم و جور پوشيده و محكوم بود و هيچ كس جرأت نداشت حقيقت را بيان كند - فضا، زمين و زمان سياه و ظلمانى بود - قيام كرد. شما نگاه كنيد، ببينيد: «ابن عبّاس» با امام حسين نيامد. «عبداللَّه بن جعفر» با امام حسين نيامد.
   
عزيزان من! معناى اين، چيست؟ اين نشان نمى دهد كه دنيا در چه وضعى بود؟ در چنين وضعيتى، امام حسين تك و تنها بود. البته چند ده نفرى دور و بر آن حضرت ماندند؛ اما اگر نمى ماندند هم، آن حضرت مى ايستاد. مگر غير از اين است؟! فرض كنيم شب عاشورا، وقتى حضرت فرمود كه «من بيعتم را برداشتم؛ برويد.» همه مى رفتند. ابوالفضل و على اكبر هم مى رفتند و حضرت تنها مى ماند. روز عاشورا چه مى شد؟ حضرت برمى گشت، يا مى ايستاد و مى جنگيد؟ در زمان ما، يك نفر پيدا شد كه گفت «اگر من تنها بمانم و همه دنيا در مقابل من باشند، از راهم برنمى گردم.» آن شخص، امام ما بود كه عمل كرد و راست گفت. «صدقوا ما عاهدوا اللَّه عليه.» لقلقه زبان را كه - خوب همه داريم. ديديد، يك انسان حسينى و عاشورايى چه كرد؟ خوب؛ اگر همه ما عاشورايى باشيم، حركت دنيا به سمت صلاح، سريع، و زمينه ظهور ولى مطلقِ حق، فراهم خواهد شد. بايد اين مفاد براى مردم بيان شود. فراموش نكنيد كه هدف امام حسين بيان شود. حالا ممكن است انسان يك حديث اخلاقى اى هم - به فرض - بخواند، يا سياست كشور يا دنيا را تشريح كند. اينها لازم است؛ امّا در خلال سخن، حتماً طورى صحبت شود كه تصريحاً، تلويحاً، مستقّلاً و ضمناً، ماجراى عاشورا تبيين شود و مكتوم و مخفى نماند.
  
در ديدار روحانيون و وعاّظ، در آستانه ماه محرم 3/3/1374


منبع : منبع: مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی - پایگاه اطلاع‏رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمی سيدعلی خامنه ای(مدظله العالی).
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه