دلش درياي صدها كهكشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گريه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزينب، صبر خسته
صدايش رنگ و بويي آشنا داشت
طنين ِموج آيات خدا داشت
زبانش ذوالفقاري صيقلي بود
صدا، آيينهي صوت علي بود
چه گوشي ميكند باور شنيدن؟
خروشي اين چنين مردانه از زن
به اين پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر انديشهي اهل تناسخ:
حلول روح او، در جسم زينب
علي ديگري با اسم زينب
زني عاشق، زني اينگونه عاشق
زني، پيغمبر ِقرآن ناطق
زني، خون خدايي را پيامبر
زن و پيغمبري؟ الله اكبر!
منبع : مرحوم قيصر امينپور در روز دهم محرم سال 1381 در حسينيه مجمع منتظران