قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا در آیینه شعر مولوی

کجائید اى شهیدان خدائى
 بلاجویان دشت کربلائى
 کجائید اى سبکروحان عاشق
 پرنده تر زمرغان هوائى
 کجائید اى شهان آسمانى
 بدانسته فلک را در گشائى
 کجائید اى ز جان وجان رهیده
 کسى مر عقل را گوید: کجائى؟
 کجائید، اى در زندان شکسته
بداده وامداران را رهائى
کجائید اى در مخزن گشاده
کجائید اى نواى بى نوائى (۱)
دنباله اشعار مولوى درباره حضرت امام حسین(ع):
تا چه کین دارند دائم دیو و غول
چون یزید و شمر با آل رسول
گفت دانم کز تجوع وزخلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا (۲)
 آن غریب شهر سربالا طلب
گفت مى خسپم درین مسجد به شب
مسجدا، گر کربلاى من شوى
کعبه حاجت رواى من شوى (۳)
مولوى در دفتر پنجم مثنوى خود درباره ابتداى خلقت جسم آدم(ع) و وقتى که به فرستادن اسرافیل رسیده،این ابیات را هم سروده است:
در دمى از صور یک بانک عظیم
پرشود محشر خلائق را رمیم
در دمى در صور گوئى الصلا
بر جهیداى کشتگان کربلا
اى هلاکت دیدگان از تیغ مرگ
بر زنید از خاک، سر شاخ وبرگ (۴)
و درباره عزادارى اهل حلب در ایام عاشورا گوید:
به تعزیت داشتن شیعه، اهل حلب هر سالى در ایام عاشورا به دروازه انطاکیه ورسیدن غریب شاعر از سفر و پرسیدن که این غریو چه تعزیه است؟
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر، تا به شب گرد آید مرد و زن، جمعى عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم ناله و نوحه کنند اندر بکا شیعه عاشورا براى کربلا بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان نعره هاشان مى رود در ویل ودشت پر همى گردد همه صحرا و دشت یک غریبى شاعرى از ره رسید روز عاشورا و آن افغان شنید شهر را بگذاشت و آن سو راى کرد قصد جست و جوى آن هیهاى کرد پرس پرسان مى شداندر افتقاد (۵) چیست این غم، بر که این ماتم فتاد نام او و القاب او، شرحم دهید که غریبم من، شما اهل ده اید چیست نام و پیشه و اوصاف او تا بگویم مرثیه زالطاف او مرثیه سازم که مرد شاعرم تا از اینجا برگ و لا لنگى برم آن یکى گفتش که هى دیوانه اى تو نه اى شیعه، عدوى خانه اى روز عاشورا نمى دانى که هست ماتم جانى که از قرنى به است؟ پیش مؤمن کى بود این غصه، خوار قدر عشق گوش، عشق گوشوار پیش مؤمن ماتم آن پاک روح شهره تر باشد ز صد طوفان نوح (۶)

پی نوشت ها:

۱-  کلیات دیوان شمس، تصحیح محمد عباسى، ص ۱۰۱۷ – غزلیات شمس، ص ۵۲۳٫
۲- مثنوى، محمد مولوى، به اهتمام رینولد نیکلسون، دفتر سوم، تهران، ۱۳۵۳،بیت ۷۲٫
۳-  همان منبع، بیتهاى ۴۲۱۳ و ۴۲۱۴٫
۴- همان منبع، دفتر پنجم، ص ۹۰۴٫
۵-  افتقاد در بیت هشتم، یعنى گم کردن و از دست دادن چیزى، جستن گم شده مهربانى، دلجوئى تفقد (فرهنگ معین، ج ۱، ص ۳۱۲).
۶-  همان، دفتر ششم.


منبع : محمد قاسم هاشمى، فصلنامه مکتب اسلام، شماره ۸
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه