«الملهوف»: هنگامي كه حسين (ع)، شهادت جوانان و محبوبانش را ديد، تصميم گرفت كه خود به ميدان برود و ندا داد: «آيا مدافعي هست كه از حرم پيامبر خدا (ص) دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه در كار ما از خدا بترسد؟ آيا دادرسي هست كه به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آيا باريدهندهاي هست كه به خاطر خدا، ما را ياري دهد؟».
پس صداي نالهزنان برخاست.
«مقتلالحسين(ع)» خوارزمي: آنگاه حسين (ع)، به چپ و راستش نگريست و هيچ مردي را نديد. علي بن الحسين، زينالعابدين(ع) ـ كه سنش از علي [اكبر] شهيد، كمتر و بيمار بود و نسل خاندان محمد (ص) از طريق او استمرار يافت ـ بيرون آمد؛ ولي نميتوانست شمشيرش را حمل كند و ام كلثوم، پشت سر او فرياد ميزد: «اي پسر عزيزم! بازگرد.»
علي گفت: «اي عمه! بگذار پيش روي فرزند پيامبر خدا (ص) بجنگم.»
حسين(ع) فرمود: «اي ام كلثوم! او را بگير و بازگردان تا زمين، از فرزندان خاندان محمد (ص)، تهي نماند».
منبع : تابناک