قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

امام(ع) در پي آب

«الاخبار الطوال»: حسين (ع) تشنه شد و كاسه آبي خواست. هنگامي كه آن را به دهان برد، حصين بن نمير، ‌تيري به سوي او انداخت كه به دهانش فرو رفت و ميان او و آب نوشيدن، مانع شد و حسين (ع)، كاسه را از دست، فرو گذاشت.
هنگامي كه ديد دشمنان از او پس مي‌كشند برخاست و بر تل و سيل بند كنار فرات، به سوي آب رفت كه جلويش را گرفتند و او به همان جا كه بود، بازگشت.

«منيرالاحزان»: سپس، نبرد را متوجه حسين (ع) كردند و او را از فراواني زخم‌ها و ضربه‌ها، مانند تكه گوشتي كردند. امام (ع)، آبي براي نوشيدن مي‌جوييد و نمي‌يافت و 72 زخم، ‌برداشته بود.

«بستان الواعظين»: حسين (ع) به هنگام شهادتش آبي طلبيد، اما از او باز داشتند و تشنه به شهادت رسيد و بر خدا وارد شد تا از شراب بهشتي، سيرابش كند.

«الملهوف»: نبرد را متوجه او كردند و او بر آنان، و آنان بر او حمله مي‌بردند و او با وجود آن، آبي براي نوشيدن مي‌جوييد و نمي‌يافت.

«الفتوح»: دشمنان بر او حمله بردند و پيوسته، او بر آنان و آنان بر او حمله مي‌بردند و او در اين ميان، آبي مي‌جست تا از آن بنوشد و هر بار كه به تنهايي به سوي فرات، يورش مي‌برد، به او حمله مي‌كردند تا او را از آب، باز دارند.

«الارشاد»: هنگامي كه شمر بن ذي الجوشن، شجاعت حسين (ع) را ديد سواران را فرا خواند و در پشت پيادگان قرار گرفتند و به تيراندازان فرمان تير داد. آنان، او را تير باران كردند و از فراواني تيرها، مانند خارپشت شده بود. امام (ع) عقب كشيد و آنان در برابر موضع گرفتند.

«مثيرالاحزان»: هنگامي كه حسين (ع) از شدت جراحات زمين‌گير شد و ديگر توان حركت نداشت. شمر، فرمان داد كه او را تير باران كنند.

«الفتوح»: تير‌ها را از هر سو به طرف حسين (ع) مي‌آمدند و به گلو و سينه او مي‌خوردند. و او مي‌فرمود: «اي امت بدكار جه بد جانشيناني براي محمد، در ميان امت و خاندانش بوديد. هان! شما از من، ديگر از كشتن هيچ بنده‌اي از بندگان خدا، هراس نخواهيد داشت؛ بلكه چون مرا كشتيد كشتن هر كس ديگري بر شما، گران نخواهد بود و ـ به خدا سوگند‌ ـ مرا با خواري شما، گرامي بدارد و انتقام مرا از شما، به گونه‌اي كه نمي‌دانيد، بگيرد.»

«تاريخ الطبري» به نقل از سعد بن عبيده: حسين (ع) جلو آمد و با نمايندگان ابن زياد، گفت‌وگو كرد. گويي اكنون به رداي خط دار او مي‌نگرم، هنگامي كه با آنان، سخن گفت، بازگشت. مردي از قبيله بني تميم ـ كه به او عمر طُهَوي مي‌گفتند ـ تيري به سوي او انداخت گويي اكنون آن تير را مي‌بينم كه ميان شانه‌هايش به راديش آويخته است.


منبع : تابناک
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه