«مقتلالحسين» خوارزمي: حسين (ع) كه بر اثر نبرد، كمتوان شده بود، ايستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام كه ايستاده بود، سنگي آمد و به پيشانياش خورد.
خون از پيشانياش، سرازير شد. پارچهاي را گرفت تا خون از پيشانياش پاك كند كه تيري با پيكان سه شاخه آهنين و مسموم آمد و در قلبش نشست.
حسين (ع) گفت: «به نام خدا و ياري خدا، و بر دين پيامبر خدا.»
آن گاه، سرش را به سوي آسمان، بالا برد و گفت: «خداي من! تو ميداني كه آنان، مردي را ميكشند كه جز او، فرزندي پيامبري بر روي زمين نيست.»
سپس، تير را گرفت و آنان را از پشت خود، بيرون كشيد. خون، مانند ناودان، از آن سرازير شد. حسين (ع) دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پر شد، آنان را به آسمان پاشيد. قطرهاي از آن بازنگشت ... دوباره، دستش را به زخم نهاد و چون از خون پر شد، بر سر و محاسنش كشيد و فرمود: «به خدا سوگند، اين گونه خواهم بود تا جدم محمد (ص) را با خضاب خون، ديدار كنم و بگويم اي پيامبر خدا! فاني و فلاني، مرا كشتند.»
منبع : تابناک