از كسى مثل يزيد اين غريزه جوانى بعيد نبود! جوانى كه مكه و مدينه را - كه مادر كشور بود - ويران مى كند و شهرى را كه مورد توجهات دستجات اسلامى و مركز تاسيس قانون الهى و محيط وحى سبحانى بود مورد هتك حرمت قرار داد؛ بطورى كه در سال شصت و سه هجرى مدينه حضرت رسول اكرم را به باد غارت داد تا سگان و گرگان به شهر و به مسجد در آمدند و بر منبر پيغمبر بول كردند و مكه معظمه را منجنيق بسته ويران كرد و محراب مصلى را آتش زد!
جوانى كه در قبال اين فجايع هميشه به اين دو شعر دلخوش بود و غالبا با آنها ترنم مى كرد.
شميسه كرم برجها قعر دنها
و مشرقها الساقى و مغربها فمى
اذا نزلت من دنها فى زجاجه
حكت نفرا بين الحطيم و زمزم
در بيت اولى شراب را به خورشيد تشبيه كرده و ته خمره شراب را برج آن قرار داده و مشرق آن را دست ساقى مى داند، زيرا به وسيله دست ساقى از خمره بروز ظهور مى كند و مغرب آن هم دهان خود مى خواند چون در آنجا غايب مى شود.
در بيت دوم حاجى ها را به حباب هاى شراب كه در وقت ريختن از ظرفى به ظرف ديگر پيدا مى شوند تشبيه مى كند. حاصل دو بيت را چنين مى توان خلاصه كرد كه خورشيد شراب كه از مشرق دست ساقى طلوع مى كند و به مغرب دهان من غروب مى كند براى شرق و غرب كشور كافى است.
اگر در مكه چند نفر از هروله باز مانند اينجا هزاران حباب است كه در وقت غلل و ريختن شراب به پياله پايين و بالا مى دوند و مى جهند. اينجا صد هزار حاجى هستند كه به هروله مى جهند. او با اين هزل نه تنها دين و آيين را مسخره كرده . بلكه كشور و كشوردار را هم مسخره مى كرد. از چنين جوان سگ باز و ميمون بازى ارتكاب هر عمل قبيح و رسوائى عجيب نيست.
منبع : تبیان