قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ابـن حـسـام در رثـای شـهـدای کـربـلا

قندیل آفتاب ـ کزو عرش راضیاست 
تاب شعاع روضه مظلوم کربلاست 

انوار لامعات مصابیح مرقدش 
چون پرتو لوامع مشکات کبریاست 

از نکْهَت عمامه عنبر شمامه اش 
باد بهشت، لَخلَخه آمیز و عطرساست 

دعوت بر آستان مزارش، اجابت ست 
کان همچو آسمان به صفت قبله دعاست 

کرب و بلای پرده نشینان اهل بیت 
در کربلا بجوی، که هم کرب و هم بلاست 

بر نرگس پر آب و لب تشنه حسین 
دریا و کوه و انجم و افلاک، در عزاست 

جایی که سنگ خاره، بر او ناله می کند 
آب فرات ناله کنان گر رَوَد، رواست 

لب تشنگان، چو دست تظلّم برآورند 
ترسم که آب، خون شود از شرم بازخواست 

روز قضا، که باب تو دعویِّ خون کند 
یک تار موی جعد تو را روضه، خونبهاست 

ابن حسام اگر چه به حسّان نمی رسد 
حسّان صفّت به مدحت تو، منقبت سراست 

شاید که بر کتابه فردوس برکشند 
رمزی که، در کتابت این نظم دلگشاست**زیرنویس=دیوان محمّد بن حسام خوسفی، ص 225 تا 227.


منبع : راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه