ای جهانی نثار دستانت
عالمی سوگوار دستانت
در شگفتم هلا چها کرده است
قدرت ذوالفقار دستانت
پی یاری برادر تو هنوز
مانده در انتظار دستانت
کودکان را به بین که می گریند
در یمین و یسار دستانت
سرو آزاد نیست جز شبحی
سبزگون از تبار دستانت
جنگلی از درختهای عروج
هست آیینه دار دستانت
هست آب فرات از آزرم
تا ابد وامدار دستانت
شعر من نیست آبدار دریغ
تا بگویم نثار دستانت
منبع : راسخون