کبک را در مأمن امنش عجب چندان نبود
بود اگر از عدل وی در خوابگاه باز جا
ملجأ حجاج دوران آنکه در دورش کند
آهوان در منزل شیر دژم دایم چرا
زائران را درگه این سوی طوبی رهنمون
واردین را سده ی او در جنان بین رهنما
دایم آنجا قدسیان را جا پس کسب شرف
نه چو دربانان پی دربانیش دارند جا
زان بلند ایوان که رشک آسمان آمد مگر
در زمین کربلا از نو سپهری شد بپا
مه کند کسب ضیاء از قبه ایوان اوی
چون بجوید چهره مرآت بی صیقل جلا
با نکویی صفه از صفه ی این خلد بین
و از لطافت گرد این درگاه چون آب بقا
طالع میمون بانی این که خلدآسا چنین
زیب دید از امر او این بارگاه عرش سا
دور اگر از آن شده اما مدام آن را بدل
زائری زین آستان بین چاکری ز آل عبا
هر که رو آورده آنجا کام او حاصل شود
هر کسی آمد بآن در دایم امیدش روا
طائفان مرقدش آسوده دان ز آمال دهر
زائران در گهش ایمن به بین از هر بلا
چون بحکم بانیش بنیاد معمار قدر
کرده این دلکش بنای دلگشای جانفزا
زد رقم کلک «سحاب» از بهر آن این قطعه را
از عدد مصراعی از این منتهی سال بنا
منبع : راسخون