قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شهاب یزدی‏ نماز عشق‏

چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است 

جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است  

 

گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش 

پر ز خوناب بود چشم من از آب تهی است  

 

به روی آب قیامم، به روی آب سجود 

این نماز ره عشق است ز آداب تهی است  

 

جان من می برد آن آب کز این مشک چکد 

کشتی ام غرقه در آبی که ز گرداب تهی است  

 

هر چه بخت من سر گشته به خواب است، حسین 

دیده ی اصغر لب تشنه ات از خواب تهی است  

 

دست و مشک و علمی لازمه ی هر سقاست 

دست عباس تو از این همه اسباب تهی است  

 

شعر آن است «شهابا» که ز دل برخیزد 

گیرم از قافیه و صنعت و القاب تهی است  


منبع : راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه