قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شاهد همت‏ از آزرم خراسانی‏

تا ابد، برخی آن تشنه شهیدم، که فرات 

شاهد همت سیراب و، لب تشنه اوست  

 

آن جوانمرد، که لب تشنه، ز دریا بگذشت 

زانکه دریا ببر همت او، کم از جوست  

 

غرق آتش، که مگر آب رساند به حرم 

خونفشان از سرو، از بازوی آویزه بپوست  

 

دل دشمن، شده از این رجز او، در بیم 

گوش طفلان حرم خرسند، از بانگ عموست  

 

بخدا، دست ز دامان امامم نکشم 

گرچه دست ببرند و، بر آرندم پوست  

 

بمثل، دوست، بود به ز برادر، اما 

جان بقربان برادر، که چنین باشد، دوست  

 

هر خروشی که بگوش آید از امواج فرات 

عقده ی ماتم عباسش، گویی به گلوست  

 

ای صبا، هر سحر از جانب من بوسه بزن 

بر زمینی که ز خون شهدا غالیه بوست  

 

هر کجا پرچم افراشته ای دیدی، سرخ 

بیقین دان که سراپرده ی عباس، هموست  


منبع : راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه