قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ساقی لب ‏تشنگان‏ از سید تقی قریشی «فراز»

عباس آنکه در محنش آسمان گریست 

دل در عزاش خون شد و با چشم جان گریست  

 

آنجا که دیدگان فلک بارد اشک و خون 

در خورد ماتم و غم او کی توان گریست  

 

چون پاره گشت مشک ز تیر جفای خصم 

بر آب رفته ساقی لب تشنگان گریست  

 

دستش جدا ز پیکر و چشمش نشان تیر 

دور از فغان و العطش کودکان گریست  

 

از دیدن سکینه چو شرم حضور داشت 

پیچید رخ ز خیمه گه و آن زمان گریست  

 

مرگ از خدای طلب چون بریخت آب 

خم شد ز ناامیدی و از سوز جان گریست  

 

بی دست سرنگون به زمین شد ز صدر زین 

زین غصه همنوای زمین، آسمان گریست  

 

آمد حسین و آن سر خونین به بر گرفت 

با قامتی خمیده تر از هر کمان گریست  

 

باب الحوائج است ابوالفضل، ای «فراز» 

باید که خالصانه بر آن قهرمان گریست  


منبع : راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه