زان سبب عباس در میدان کین
چون مجاهد بود پرچمدار دین
کرد بر آن قوم بی ایمان خطاب
کای سپاه کفر خو از شیخ و شاب
پیش از آن کز امر حی لا یموت
مرگتان بر لب نهد مهر سکوت
گوش بگشائید و پندم بشنوید
بلکه از کردار خود نادم شوید
زانکه نبود بر رسول، الا بلاغ
این بلاغ آمد هدایت را چراغ
من رسولم از حسین بن علی
بر شما گویم به آواز جلی
آن حسینی کش خداوند مجید
سید و فرد و مکرم آفرید
آن حسینی کاین جهان از صدر و ذیل
نیست غیر از هستی او را طفیل
آن حسینی را که جبریل امین
مهد جنبان بوده در روی زمین
آنکه گر فرمان دهد یکدم به باد
میکند بنیادتان چون قوم عاد
آنکه گر خواهد، به یک ایما، ز جان
بر شما گردد فرات آتش فشان
آنکه با قهرش جهان گردد تباه
آنکه با عفوش نمی ماند گناه
ذوالکرم شاهنشه دنیا و دین
حجت الله زمان، روی زمین
آنکه بر عالم امام و پیشواست
آنکه در این دشت، مهمان شماست
آنکه میداند شما بیچارگان
خورده اید از هر جهت گول سران
آنکه را دانید دلبند بتول
آنکه را خوانید فرزند رسول
گر به قرآن و محمد قائلید
از چه بر آزار آلش مایلید؟
حرز جان قرآن صامت می کنید
تیغ بر قرآن ناطق می زنید
آیه ای ننموده از قرآن عمل
کرده یکسر گفته شیطان عمل
وای بر احول آنان کز کجی
بر شما گفتند ما را خارجی
خارجی باشد اگر سبط رسول
پس مسلمان کیست ای قوم جهول؟
کیست اندر حضرت خیر البشر
از حسین بن علی نزدیکتر؟
از مسلمانی، به اسمی قانعید
از صفای جان، به جسمی قانعید
تا یزید جهل مغرور از شماست
پس حسین عقل هم دور از شماست
حق برای کوفیان و شامیان
خوب، پیش آورد روز امتحان
خوب، دم از کفر و از طغیان زدید
خوب، پشت پای بر ایمان زدید
خوب، سر از امر یزدان تافتید
خوب، تار و پود عصیان بافتید
خوب، رایات نفاق افراشتید
خوب، حق را زیر پا بگذاشتید
خوب، با آل علی بستید عهد
خوب، بربستید و بشکستید عهد
خوب، از ما احترامی داشتید
خوب، مهمان را گرامی داشتید
در کدامین مذهب آیا میزبان
بسیه راه آب را بر میهمان
دشمنی کردن به فرنزد رسول
دشمنی با حق بود ای خلق گول
هر که ز اول کرد با حق دشمنی
از حوادث نیست او را ایمنی
جز که برگردد به راه توبه زود
بر در عفو خداوند و دود
با وجود این همه ظلم و ستم
با تمام کینه های دمبدم
وقت تا نگذشته در این کهنه دشت
بر شما باز است راه بازگشت
به که از کردار خود نادم شوید
رو به سوی مظهر حق آورید
من یقین دارم که شاهنشاه دین
بود هز اول رحمة للعالمین
گر شویدش عذر خواه از صدق دل
او نمی خواهد شما را منفعل
چون بود او مظهر لطف خدا
می پذید توبه شاه و گدا
رحمتش افزونتر است از خشم خلق
او به عالم ننگرد با چشم خلق
در دل او ره ندارد کینه ای
کی گذارد دست رد بر سینه ای؟
گر چه حرف حق شما را هست مر
عبرتی گیرید از برگشت حر
کان خداوند شجاعت، ز ابتدا
بود مجرم، لیک محرم شد به ما
منبع : راسخون