قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ماه هاشمی‏ از علی باقرزاده «بقا»

کردم طواف، تربت پاک امام را 

قربانگه حسین، علیه السلام را 

 

سودم بر آستان جلالش سر نیاز 

دیدم به چشم قبله گه خاص و عام را 

 

شستم به آب روشن سرچشمه فرات 

از جسم و جان تیره غبار ظلام را 

 

هشتم سر نیاز به درگاه بی نیاز 

کو، ره نمود بر در سلطان، غلام را 

 

در پیشگاه دوست فکندم به پشت سر 

اندیشه های باطل و سودای خام را 

 

از بهر پاسداری اطفال بی پناه 

آورده ام به همرهی خویش مام را 

 

تا دجله ها ز دیده نماید نثار دوست 

بنمودمش مزار شه تشنه کام را 

 

با چشم پر سرشک زبان بر دعا گشود 

بنهاد چون که در حرم قدس گام را 

 

تا سر خط امان دهدم شحنه ی نجف 

از پادشاه طوس رساندم سلام را 

 

در کاظمین و سامره بوسیدم از ادب 

درگاه آستانه ی چندین امام را 

 

در بابل و مدائن و بغداد و کوفه بود 

آثار خیر، امت خیرالانام را 

 

رفتیم سوی بارگه ماه هاشمی 

تا بنگریم جلوه ی ماه تمام را 

 

دیدیم در عزای شهیدان برنگ خون 

هر صبح و شام گنبد فیروزه فام را 

 

آموختم ز مکتب سالار کربلا 

آئین جان سپاری و رسم قیام را 

 

بد بیرقی به تارک بامش برنگ سرخ

یعنی بخون خویش بیان کن پیام را 

 

در پیشگاه ظالم و بر دستگاه ظلم 

باید قیام کرد و گرفت انتقام را 

 

منت خدای را که ز سرچشمه ی «بقا» 

جانم چشیده لذت شرب مدام را 


منبع : راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه