قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سرخ‌ترین ستاره

شعری از حسن احمد زاده عطائی تقدیم نگاه مخاطبان می گردد.

ای تشنه لبی که آب شرمنده توست 

هر قطره زهر سحاب شرمنده توست  

با سوز عطش گذشتی از آب فرات 

والله که انتخاب شرمنده‌ ی توست  

آب آینه‌ دار جود دستان تو بود 

مجنون به وفا ز زیردستان تو بود 

ز آندم که بدست خصم دست تو فتاد 

صد همچو «عطا» هزاردستان تو بود 

کس همچو تو سقای جگر تشنه ندید 

شرمنده ‌ی تو آب شد و آه کشید 

آندم که شفق ز روی ماه تو دمید 

از داغ تو پشت عشق ناگاه خمید  

تا دست تو در علقمه بر خاک افتاد  

بس غلغله در گنبد افلاک افتاد 

دست تو که بی ‌گمان همان دست خداست 

بر حلقه ‌ی دار عشق پیچاک افتاد 

ای آب فرات تشنه ‌ی احسانت 

دین زنده شد از حماسه‌ ی دستانت  

دست تو برید خصم و گرید زبون 

از سطوت عزم و صولت دندانت  

روزی که به یک اشاره پیمان بستی 

با سرخ‌ ترین ستاره پیمان بستی  

زخم تنت از ستاره ‌ها افزون بود 

با سینه ‌ی پاره پاره پیمان بستی  


منبع : راسخون
  • امام حسین
  • شعر عاشورایی
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه


    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه