مفهوم پيام
پيام، امر و دستوري است كه به مخاطباني داده ميشود تا طبق آن عمل كنند. پيام، گاهي صريح و آشكار و منطوق است و گاهي يك عمل براي ديگران داراي پيام است و آنان را به كاري و خصلتي دعوت ميكند.
وقتي سخن از پيامهاي عاشورا است، تنها به اين معني نيست كه امام حسينu و شهداي كربلا به صورت رسمي و مشخص به مردم آن زمان يا زمانهاي آينده چه دستوري دادهاند، بلكه شامل درسهايي هم كه ما از عاشورا ميگيريم ميشود.
آزادگي
آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي حقوقي و اجتماعي است، اما «آزادگي» برتر از آزادي است و نوعي حريت انساني و رهايي انسان از قيد و بندهاي ذلتآور و حقارتبار است.
وقتي كمال و ارزش انسان به روح بلند و همت عالي و خصال نيكوست، خود را به دنيا و شهوات فروختن، نوعي پذيرش حقارت است و خود را ارزان فروختن.
آزادگي در آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارزشهاي انساني ندهد.
اما احرار و آزادگان، گاهي با ايثار جان هم ، بهاي «آزادگي» را ميپردازند و تن به ذلت نميدهند.
امام حسينu فرمود:
«موت في عزّ خير من حياةٍ في ذلّ1 ـ مرگ با عزت بهتر از حيات ذليلانه است».
اين نگرش به زندگي، ويژة آزادگان است. نهضت عاشورا جلوة بارزي از آزادگي در مورد امام حسينu و خاندان و ياران شهيد اوست و اگر آزادگي نبود، امام تن به بيعت ميداد و كشته نميشد. وقتي ميخواستند به زور از آن حضرت بيعت به نفع يزيد بگيرند، منطقش اين بود كه:
«لا والله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا اُقرُّ اقرار العبيد2 ـ نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلت به آنان ميدهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان ميشوم!»
صحنة كربلا نيز جلوة ديگري از اين آزادگي بود كه از ميان دو امر، شمشير يا ذلت، مرگ با افتخار را پذيرفت و به استقبال شمشيرهاي دشمن رفت و فرمود:
«الا و انّ الدّعيّ بن الدّعيّ قدركزني بين اثنيتن: بين السّلّة و الذّلّة و هيهات منّا الذّلّة3ـ
بر ما گمان بردگي زور بردهاند
اي مرگ، همتي! كه نخواهيم اين قيود
در نبرد روز عاشورا نيز، هنگام حمله به صفوف دشمن اين رجز را ميخواند:
الموت اولي من ركوب العار
و العار اولي من دخول النّار4
مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.
روح آزادگي امام، سبب شد حتي در آن حال كه مجروح بر زمين افتاده بود نسبت به تصميم سپاه دشمن براي حمله به خيمههاي زنان و فرزندان برآشوبد و آنان را به آزادگي دعوت كند:
ان لم يكن لكم دينٌ و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احراراً في دنياكم5
گر شما را به جهان بينش و آييني نيست
لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد
ايثار
ايثار، مقدم داشتن ديگري بر خود است، چه در مسايل مالي و چه در موضوع جان، اين صفت نيك يكي از خصلتهاي ارزشمند اخلاقي است.
در صحنة عاشورا، نخستين ايثارگر، سيدالشهداu بود كه حاضر شد فداي دين خدا گردد و رضاي او را بر همه چيز برگزيد و از مردم نيز خواست كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند، با او همسفر كربلا شوند.6
اظهارات ايثارگرانة ياران امامu در شب عاشورا مشهور است؛ يك به يك برخاستند و آمادگي خود را براي جانبازي و ايثار خون در راه امام اظهار كردند. از آن همه سخن، اين نمونه از كلام مسلمبن عوسجه كافي است كه به امام عرض كرد:
هرگز از تو جدا نخواهم شد اگر سلاحي براي جنگ با آنان هم نداشته باشم. با سنگ با آنان خواهم جنگيد تا همراه تو به شهادت برسم.7
آري000 خوني كه در رگ ماست، هديه به رهبر ماست.
پيشواي نهضت، به پشتگرمي حاميان ايثارگر، گام در مراحل دشوار و پرخطر ميگذارد. اگر آمادگي پيروان براي ايثار مال و جان و گذشتن از راحتي و زندگي نباشد، رهبر تنها ميماند و حق، مظلوم و بيياور. در انقلاب كربلا، امام و خانواده و يارانش دست از زندگي شستند، تا دين خدا بماند و كشته و اسير شدند، تا حق زنده بماند و امت، آزاد شوند و اصحاب شهيد امام، تا زنده بودند، اجازه ندادند از بنيهاشم كسي به ميدان رود و كشته شود. بنيهاشم هم تا زنده بودند، جان فدا كردند و در راه و ركاب امام به شهادت رسيدند و حسينبن عليu آخرين شهيد كه وقتي به دشت كربلا نگريست از آنهمه ياران و برادران و اصحاب، كسي نمانده بود.
جلوة ديگري از ايثار، كار زيباي حضرت ابوالفضلu بود: ابتدا امان ابنزياد را كه شمر آورده بود، رد كرد آنگاه در شب عاشورا اظهار كرد كه: هرگز از تو دست نخواهيم كشيد، خدا نياورد زندگي پس از تو را. روز عاشورا نيز وقتي با لب تشنه وارد شريعة فرات شد تا براي امام و كودكان تشنه آب آورد، پس از پركردن مشك، دست زير آب برد تا بنوشد، اما با يادآوري كام تشنة حسينu ايثارگري و وفاي او اجازه نداد كه آب بنوشد و امام حسينu و كودكان تشنه باشند و تشنه كام، گام از فرات بيرون نهاد8 و تشنه لب شهيد شد. باز هم در اوج نياز، آب ننوشيدن و به فكر نياز ديگران بودن.
آب شرمنده ز ايثار علمدار تو شد
كه چرا تشنه از او اين همه بيتاب گذشت
خصلت و صفت عاشورايي را كسي دارد كه حاضر باشد به خاطر خدا در راه ديگري فداكاري كند و ايثارگري نمايد.
عفاف و حجاب
كرامت انساني زن، در ساية عفاف او تأمين ميشود. حجاب نيز يكي از احكام ديني است كه براي حفظ عفت و پاكدامني زن و نيز حفظ جامعه از آلودگيهاي اخلاقي تشريع شده است.
براي زنان، زينب كبري و خاندان امام حسينu الگوي حجاب و عفاف است. اينان در عين مشاركت در حماسة عظيم و اداي رسالت حساس و خطير اجتماعي، متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اسوة همگان شدند. حسينبن عليu به خواهران خويش و به دخترش، فاطمه، توصيه فرمود كه اگر من كشته شوم، گريبان چاك نزنيد، صورت مخراشيد و سخنان ناروا و نكوهيده مگوييد.9
در آخرين لحظات، وقتي آن حضرت صداي گرية بلند دخترانش را شنيد، برادرش عباس و پسرش علياكبرu را فرستاد كه آنان را به صبوري و مراعات آرامش دعوت كنند.10
رفتار توأم با عفاف و رعايت حجاب همسران و دختران شهداي كربلا و حضرت زينب، نمونة عملي متانت بانوي اسلام بود.
به نقل سيدبن طاووس، شب عاشورا امام حسينu در گفتگو با خانوادهاش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتنداري توصيه كرد.11
دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهلبيتپيامبر تا آنجا كه ميشود، حفظ و رعايت شود، ام كلثوم به مأمور بردن اسيران گفت: وقتي ما را وارد شهر دمشق ميكنيد، از دري وارد كنيد كه تماشاچي كمتري داشته باشد و از آنان درخواست كرد كه سرهاي شهدا را از ميان كجاوههاي اهل بيت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسولالله(صلّيالله عليهو آله و سلّم) را را تماشا نكنند و گفت: از بس كه مردم ما را در اين حال تماشا كردند، خوار شديم.!12
ولي در همان حال نيز از سخنرانيهاي افشاگرانه و انجام رسالت و تبيين و دفاع از اهداف شهدا باز نميماندند. حركت اجتماعي سياسي، در عين مراعات حجاب و عفاف. و اين درسي براي بانوان در همة دوران ما و همة شرايط است.
غيرت
حضرت عليu فرموده است: ارزش انسان به قدر همت اوست، صدق او به اندازه جوانمردي اوست، شجاعتش به اندازة پاكدامني اوست و عفت او به قدر غيرت اوست:
«000 و عفته علي قدر غيرته»13
و خداوند نيز بندگان غيرتمند خويش را دوست ميدارد: «انّ الله يحبّ من عباده الغيور»14
بنيهاشم، غيرتمندان روزگار خويش بودند و براي عترت پيامبر حرمتي فوقالعاده قايل بودند. جوانان بنيهاشم نيز پيوسته اهل بيت امام حسينu را در طول سفر به كربلا، محافظت ميكردند.
حضرت سيدالشهداu روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصيه كرد كه پس از شهادتش، گريبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زاري و واويلا سر ندهند و پيش دشمنان صدايشان را به گريه بلند نكنند. در واپسين لحظات هم كه مجروح بر زمين افتاده بود، وقتي شنيد كه گروهي از سپاه دشمن قصد حمله به خيمهها و تعرّض به زنان و كودكان را دارند، بر سرشان فرياد كشيد: «ان لم يكن لكم دينٌ و كنتم لا تخافون المعاد فكونو احراراً في دنيا كم000»15، اي پيروان آل ابوسفيان؛ اگر دين نداريد و از معاد نميترسيد، پس در دنيايتان آزاده باشيد و اگر عربيد، به اصل و تبار خويش برگرديد000 من با شما ميجنگم و شما با من ميجنگيد، به زنان كه نبايد تعرّض كرد، تا وقتي من زندهام. طغيانگرانتان را از تعرّض نسبت به حرم من باز داريد: «فامنعوا عتاتكم عن التعرض لحرمي ما دمت حيا»16
غيرت ديني او و يارانش نيز زمينهساز آن حماسة بزرگ شد. امام، كشته شدن را بر ننگ ذلت و تسليم، ترجيح داد و اين از غيرت و حميت او بود.
اعتراض حضرت زينب(سلامالله عليها) به يزيد در شام كه اهل بيت پيامبر را در معرض ديد تماشاي مردم كوچه و بازار قرار داده17ريشه در غيرت او داشت.
پيروان عاشورا، هم درس عفاف و حجاب را به عنوان «غيرت ناموسي» از كربلا ميآموزند، هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را به عنوان «غيرت ديني» از حماسه آفرينان كربلا الهام ميگيرند.
فتوت و جوانمردي
اباعبدالله الحسينu خود مظهر اعلاي فتوت بود. وي از ياران شهيدش و جوانمرداني از آل محمد كه روز عاشورا به شهادت رسيدند، با همين عنوان ياد ميكند.18و از زندگي پس از شهادت آن عزيزان به خون آرميده ، احساس دلتنگي ميكند. به نقل تواريخ، حتي سر مطهر امام حسينu بر فراز ني آياتي از سوره كهف تلاوت كرد و از ايمان آن جوانمردان(فتيه) ياد نمود.19
عمل مسلمبنعقيل، در خانة هاني مبني بر ترور نكردن ابنزياد را نيز ميتوان از جوانمردي مسلم دانست.
مردانگي و وفاي اباالفضلu نيز در كنار نهر علقمه جلوه كرد. وقتي تشنهكام وارد فرات شد و خواست آب بنوشد با يادآوري عطش برادر و كودكان خيمهها، آب ننوشيد و لب تشنه از شريعة فرات بيرون آمد.20
پايبندي عاشوراييان به اصول انساني و حمايت از مظلوم و بيتفاوت نبودن در برابر جنايت و ستم و ياري رساندن به بيپناهان، از آنان چهرههايي درخشان و ماندگار پديد آورده است كه در نسلهاي بعد هم دليران و آزادگان، رسم جوانمردي را از آنان آموختند.
زندگي، صحنه آزمون
فلسفه آزمايش، روشن ساختن صدق و توانايي و جوهرة ناب و قابليتهاي نهفته در انسانها است. آزمون نيز به وسيله سختيها، شهادتها، فقدانعزيزان، از كف رفتن مال و جان و بستگان يا گذشتن از عزيزترين چيزها انجام ميگيرد. قرآن كريم هشدار ميدهد كه مردم گمان نكنند با گفتن اينكه ايمان آورديم، رها ميشوند، بلكه بايد آزموده شوند، همچون پيشينيان، تا راستگويان از دروغگويان بازشناخته شوند.21
كربلا نيز از شاخصترين ميدانهاي نبرد حق و باطل بود كه صادقان را به حضور و نثار جان ميطلبيد. بسياري از آزمون كربلا مردود شدند. جمعي هم كه به حيات ابدي و فوز عظيم دست يافتند، شهداي كربلا بودند كه نقد جان را در بازار جانان به كف گرفته، با عروس شهادت همآغوش شدند.
امام خميني ميفرمايد:
كارنامة نوراني شهادت و جانبازي عزيزان شما، گواه صادقي بر كسب بالاترين امتيازات و مدارج تحصيلي معنوي آنان است كه با مهر رضايت خدا امضا شده است و كارنامة شما در گرو تلاش و مجاهدت شماست. زندگي در دنياي امروز، زندگي در مدرسة اراده است و سعادت و شقاوت هر انساني به ارادة همان انسان رقم ميخورد.22
ياران امام حسينu كه شب عاشورا خود را ميان ماندن و رفتن مخير ديدند، با انتخاب ماندن و جنگيدن و شهيد شدن در ركاب امام حسينu بالاترين امتياز را در اين آزمون حياتي به دست آوردند. امام نيز صدق و وفاي آنان را ستود و به بيهمتا بودن اصحاب خويش، همان شب شهادت داد. ولي آيا همه انسانها در لحظة انتخاب، ميتوانند از آزمون روسفيد و موفق بيرون آيند؟ شيريني زندگي در انتخابهاي عالي و موفقيتآميز در اين آزمونها است.
ملت زنده و مرده
چه يك فرد، چه يك اجتماع، وقتي زنده است كه «حيات طيبه» داشته باشد و زندگي را تنها نفس كشيدن نداند. حيات طيبه جايي است كه ايمان، عزت، آزادگي، شرافت، وفا و پاكي بر زندگي سايه افكند. به تعبير اميرالمؤمنينu: «الموت في حياتكم مقهورين و الحياة في موتكم قاهرين»23 زندگي ذليلانه و مقهورانه، مرگ است و حيات، در مرگ با عزت و قدرت است.
اين سخن ماندگار امام حسينu تفسير روشنتري از مفهوم زندگي ارائه ميدهد:
«ليس الموت في سبيل العزّ الا حياة خالدة24 ـ مرگ در راه عزت، جز حيات جاويد نيست».
بيتفاوتي يك ملت نسبت به مفاسد و ستمها، نشان مرگ آن جامعه است. جامعهاي كه غيرت ديني و حميت انساني را از دست داده باشد و نسبت به خوب و بد اوضاع، بيتفاوت باشد، مرده است. عاشوراييان با جهاد و شهادت خويش نشان دادند كه زندهاند. عاشورا تزريق خون به پيكر جامعه بود و وارد كردن شوك و برانگيختن حساسيتهاي ديني و انساني.
شرافت و شهادت
قرآن كريم، از كساني كه با فداكاري، جان خود را در راه خدا فدا ميكنند، به عنوان «وفا كنندگان به پيمان» و «صادقان بر سر عهد الهي» ياد ميكند: «من المؤمنين رجال صدقوا ماعاهدواالله عليه»25 اين نيز شرافتي است كه شهيدان از آن برخوردارند و آگاهدلان عمري براي دست يافتن به آن لحظهشماري ميكنند. نمونهاي ديگر از اين باور را در كلام ياران امام ميبينيم. وقتي حضرت از آنان خواست كه هر كه ميخواهد برود، سخن جملگي آنان اين بود:
«الحمداللهالذي اكرمنا بنصرك و شرّفنا بالقتل معك، اولا ترضي ان نكون معك في درجتك يابن رسولالله(صليالله عليه و آله و سلّم)؟»26
خدايي را سپاس كه كرامت ياري تو را به ما عطا كرد و ما را به وسيلة كشته شدن در ركاب تو شرافت بخشيد. اي پسر پيامبر! آيا نميپسندي كه ما نيز در درجه و رتبة تو باشيم.
حرّبن يزيد، نمونة ديگري از اين بصيرت را در صبح عاشورا نشان داد. وقتي برايش قطعي شد كه سپاه عمر سعد با حسينu خواهند جنگيد، خود را در بين بهشت و دوزخ ديد؛ لذا بهشت را برگزيد و تصميم گرفت به امام بپيوندد، هر چند در اين راه، جانش را بدهد.
شهادتطلبي
صحنة عاشورا، شهادتطلبي ياران با ايمان امام حسينu در عمل تجلي يافت. خود آن حضرت نيز پيشتاز و الگوي اين ميدان بود. وقتي امام ميخواست از مكه حركت كند، با خواندن خطبهاي كه از زيبايي مرگ در راه خدا براي جوانمردان سخن ميگفت، از افراد خواست هركس شهادتطلب است و آمادگي بذل جان و خون دارد، همراه ما بيايد:
«من كان باذلاً فينا مُهجَتَهُ فليرحل معنا»27
در ميان راه، وقتي در پي ديدن خوابي، گفت: «انا لله و انا اليه راجعون»، در گفتو گويي كه پسرش علياكبرu با پدر داشت، علياكبرu به او گفت: وقتي ما بر حقيم، پس چه باك از مرگ؟ «اذا لا نبالي بالموت». اين سخن علياكبرu نيز از تفكر شهادتطلبانة فرزند امام حكايت دارد.
تعبير امام حسينu از اينكه اگر ناچار، مرگ براي همگان حتمي است، پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد: «فان تكن الابدان للموت انشأت، فقتل امرءٍ بالسّيف فيالله افضل»28 شاهد ديگري از اين روحيه در امام است.
اگر در اظهارات ياران امام حسينu در شب عاشورا دقت شود، اين روحيه در گفتارشان موج ميزند و هر يك برخاسته، عشق خود را به كشته شدن در راه خدا و در حمايت فرزند پيامبر و مبارزه با ظالمان ابراز ميكردند. با آنكه حضرت بيعت خويش را از آنان برداشت كه هر كه ميخواهد برود، اما سخنان آنها چنين بود:
«الحمدلله الذي اكرمنا بنصرك و شرّفنا بالقتل معك».29 سپاس خدايي را كه با ياري كردن تو ما را گرامي داشت و با كشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشيد.
حتي نوجواني چون حضرت قاسم نيز مرگ را شيرينتر از عسل ميدانست و از آن استقبال ميكرد. امام نيز آنان را همينگونه ميشناخت. وقتي احساس كرد خواهرش زينب در شب عاشورا اندكي ناآرام است و در پايداري ياران ترديد دارد، فرمود: به خدا سوگند آنان را آزموده و امتحان كردهام. اينان شهادتطلباني هستند كه به مرگ انس گرفتهاند، همانگونه كه كودك، به سينة مادرش مأنوس است.30
اين فرهنگ اهل بيت است. در يكي از نيايشهاي امام حسينu در همان روز عاشورا چنين ميخوانيم:
«الهي و سيّدي! وددت ان اقتل و احيي سبعين الف مرّة في طاعتك و محبتك، سيما اذا كان في قتلي نصرة دينك و احياء امرك و حفظ ناموس شرعك000»31
«خدايا! دوست دارم كه كشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار، در راه طاعت و محبت تو. بهخصوص اگر در كشته شدنم نصرت دين تو و زندهشدن فرمانت و حفظ ناموس شريعت تو نهفته باشد.»
شهادتطلبان، تفسير نويني از مرگ و زندگي دارند. مثل امام حسينu كه فرمود: مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است«موت في عز خير من حياة في ذلّ»32 به راحتي حاضرند شرافت شهادت در راه حق را بر زندگي چند روزه و گذرا، اما در ننگ و بدنامي، ترجيح دهند. پيام شهادتطلبي عاشورا را، رزمندگان اسلام و شهيدان انقلاب اسلامي و جبهههاي دفاع مقدس به خوبي دريافتند و از آن در مبارزه با ستم و تجاوز سود بردند. امام خميني(رحمتاللهعليه) بيش از همه در احيا اين فرهنگ در جامعه انقلابي ما نقش داشت و جوانان را حسيني و عاشورايي بار آورد.
در سخنان و پيامهاي حضرت امام، نمونههايي از همان روح حسيني و عاشورايي را ميبينيم. كه مجموعه اين سخنان. خود كتابي مبسوط ميشود. ناگزيريم تنها چند جمله را مرور كنيم:
«مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشستهايم تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند.»33
من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده ساختهام و در انتظار فوز عظيم شهادتم.34
خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علي(عليهماالسلام) است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگوران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است.35
در اين انگيزه است كه همة اولياء شهادت را در راه آن به آغوش ميكشند و مرگ سرخ را «احلي من العسل» ميدانند و جوانان در جبههها جرعهاي از آن را نوشيده و به وجد آمدهاند.36
سوتيترها
3 آزادگي در آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارزشهاي انساني ندهد.
3 در صحنة عاشورا، نخستين ايثارگر، سيدالشهداu بود كه حاضر شد فداي دين خدا گردد و رضاي او را بر همه چيز برگزيد و از مردم نيز خواست كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند، با او همسفر كربلا شوند.
3 در انقلاب كربلا، امام و خانواده و يارانش دست از زندگي شستند، تا دين خدا بماند و كشته و اسير شدند، تا حق زنده بماند و امت، آزاد شوند.
3براي زنان، زينب كبري و خاندان امام حسينu الگوي حجاب و عفاف است. اينان در عين مشاركت در حماسة عظيم و اداي رسالت حساس و خطير اجتماعي، متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اسوة همگان شدند.
3 پيروان عاشورا، هم درس عفاف و حجاب را به عنوان «غيرت ناموسي» از كربلا ميآموزند، هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را به عنوان «غيرت ديني» از حماسه آفرينان كربلا الهام ميگيرند.
3 پايبندي عاشوراييان به اصول انساني و حمايت از مظلوم و بيتفاوت نبودن در برابر جنايت و ستم و ياري رساندن به بيپناهان، از آنان چهرههايي درخشان و ماندگار پديد آورده است كه در نسلهاي بعد هم دليران و آزادگان، رسم جوانمردي را از آنان آموختند.
3 قرآن كريم هشدار ميدهد كه مردم گمان نكنند با گفتن اينكه ايمان آورديم، رها ميشوند، بلكه بايد آزموده شوند، همچون پيشينيان، تا راستگويان از دروغگويان بازشناخته شوند.
3 آيا همه انسانها در لحظة انتخاب، ميتوانند از آزمون روسفيد و موفق بيرون آيند؟ شيريني زندگي در انتخابهاي عالي و موفقيتآميز در اين آزمونها است.
3 عاشورا تزريق خون به پيكر جامعه بود و وارد كردن شوك و برانگيختن حساسيتهاي ديني و انساني.
نویسنده:جواد محدثي
--------------------------------------------------------------------------------
2 . موسوعة كلمات الامام الحسين، ص421.
3 . لهوف، سيدبن طاووس، ص57.
4 . كشف الغمّه، اربلي، ج2، ص32.
5 . بحارالانوار، ج44، ص51.
6 . بحارالانوار، ج44، ص366؛ حياة الامام الحسينبن علي، ج3، ص48.
7 . وقعة الطف، ص198.
8 . مقتلالحسين، مقرم، ص336.
9 . موسوعة كلمات الامام الحسين، ص406.
10 . وقعة الطف، ص206.
11 . الملهوف علي قتلي الطفوف، ص142.
12 . همان، ص142.
13 . نهجالبلاغه، صبحي صالح، حكمت47.
14 . ميزان الحكمة، ج7، ص357.
15 . بحارالانوار، ص51.
16 . همان، در وقعة الطف، ص252، با عبارتي ديگر بيان شده است. «امنعوا رحلي و اهلي من طغاتكم و جهالكم».
17 . حياة الامام حسين، ج3، ص378.
18 . ثم اني قد سئمت الحيوة بعد قتل الاحبة و قتل هولاء الفيتة من آل محمد(موسوعة كلمات الامام الحسين)، ص482).
19 . مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص61.(آيه 13 كهف)
20 . موسوعة كلمات الامام الحسين، ص472.
21 . عنكبوت، آية 1و2.
22 . صحيفة نور. ج21، ص25.
23 . نهجالبلاغه، صبحي صالح، خطبة 51.
24 . اعيان الشيعه، ج1، ص581.
25 . احزاب، آية 23.
26 . كامل، ابن اثير، ج2، ص563.
27 . بحارالانوار، ج44، ص366.
28 . همان، ص374.
29 . موسوعة كلمات الامام الحسين، ص402.
30 . همان، ص407.
31 . معالي السبطين، ج2، ص18.
32 . مناقب. ج4، ص68.
33 . صحيفة نور، ج14، ص266.
34 . همان، ج20، ص113.
35 . صحيفة نور، ج15، ص154.
36 . همان، ج21، ص198.