قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

جرعه اي از زلال زيارت عاشورا

قديمي ترين متني كه زيارت عاشورا را آورده ، كتاب كامل الزيارات ابي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي است كه متوفاي 368 يا 369 هـ - به اختلاف نقل ها ـ ومدفون در شهر كاظمين عراق است .

عاشورا، ياد آور بلندترين فرياد مظلومانة تاريخ و تذكرة غلبه خون برشمشيراست .

عاشورا، تابلويي است كه با هنرمندي تمام از يك طرف زيباترين چهره هاي لطافت و شكيبايي ، ايثار و از خودگذشتگي و بالاترين پرواز انسان هاي سيراب از معرفت ناب توحيد و ولايت را به تصوير كشيده و از جانب ديگر، نهايت پستي و پليدي را در اين زيستگاه طبيعي انسان .

عنصر اصلي در هر دو طرف ، اختيار، گزينش و انتخاب آزادانه است : يك انتخاب ،پاي انتخابگر را بر فرق فرقدان نهاده و انتخاب ديگر، انتخابگر را چونان خسي بي مقداريا پاره زباله اي عفن همراه با آواي مستمر لعن و نفرت و نفرين خدا و بندگان صالح وشايسته او به گداخته ترين طبقات دوزخ در جمع و جاي گاه ناپاكان بدان تاريخ مي فرستد.

و هيچ تابلويي اين چنين هنرمندانه ، زشت و زيبايي خلقت انسان راانعكاس نداده .

در اين بين زيارت عاشورا معرفي نامه يا منشور تبليغاتي يا انگشت اشارتي است كه همواره توجه خواننده و بيننده را بدان تابلو منعطف و متوجه مي كند و عمق و وسعت ماجرا و آثار تاريخي ، تربيتي سياسي آن را براعت استهلال مي نمايد.

از اين جهت ، زيارت عاشورا براي عاشوراييان ، متني مقدس و داراي نقشي بي بديل است .

اميد است تأمل و گفتن و نوشتن از اين زيارت ، هر چند در حدي اندك و متناسب بابضاعت مزجاة نگارنده ، در ازدياد معرفت و توجه بيشتر به جاي گاه سندي و رجالي و ابعادو عمق فرازها و محتواي متن عرشي و بلند آن ، مفيد و موثر افتد و بهره و بصيرت افزايد وعنايت ثارالله و آقاي شهيدان عالم را نصيب كند.

با اين تصور و ذهنيّت ، اين سطور در سال عزت و افتخار حسيني به همايش سراسري امام حسين (ع) ارائه و تقديم مي گردد.

سابقه نقل و رجال سند

قديمي ترين متني كه زيارت عاشورا را آورده ، كتاب كامل الزيارات ابي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي است كه متوفاي 368 يا 369 هـ - به اختلاف نقل ها ـ ومدفون در شهر كاظمين عراق است .

متن زيارت را با پنج واسطه از حضرت باقر العلوم (ع) نقل كرده ، سپس كتاب «مصباح المتهجد» ابي جعفر محمد بن حسن الطوسي متوفاي . 460 ه . و مدفون در شهرنجف اشرف است .

اين روايت داراي صدر و ذيل است . صدر روايت بر اساس نقل «كامل الزيارات » كه اصلي ترين و قديمي ترين است توسط دو نفر به معصوم مي رسد: يكي علقمة بن محمدحضرمي و ديگري ، مالك بن اعين جهني است .

در هر دو طريق ، صالح بن عقبة از آنان نقل كرده ، منتها در يكي همراه سيف بن عميره است و در ديگري به تنهايي ، به اين صورت :

حكيم بن داود بن حكيم از محمد بن موسي از محمد بن خالد از سيف بن عميرة و صالح بن عقبه از علقمه از امام باقر(ع) و محمد بن اسماعيل از صالح بن عقبه از مالك الجهني از امام باقر(ع) گرچه نقل «مصباح المتهجد» اندكي متفاوت است : محمد بن اسماعيل بن بزيع از صالح بن عقبه از پدرش يعني عقبه بن قيس كوفي از امام باقر(ع) .

ذيل روايت در هر دو كتاب مشترك است : صالح بن عقبه و سيف بن عميرة ازعلقمه از امام باقر(ع) . بررسي اجمالي راويان و رجال سند و سپس نكاتي در متن ومحتواي اين زيارت ، مورد نظر اين نوشتار است .

راويان زيارت عاشورا

اگر مبناي مرحوم آية الله العظمي خوئي را در مقدمة كتاب ارزشمند ـ معجم رجال الحديث ـ بپذيريم و از جمله رجال سندهاي كتاب شريف كامل الزيارات را موثق بدانيم سند اين روايت جز در يك مورد - به توضيحي كه خواهد آمد - هيچ اشكال فني ، نخواهدداشت .

بر اين مبنأ تمام رجال سند، توثيق شده هستند، تنها محمد بن موسي بن عيسي الهمداني است كه توسط نجاشي و ابن الغضائري ، و صدوق و ديگران تضعيف شده ، گر چه به تعبير آية الله خوئي توثيق ابن قولويه و قولش در رجال كامل الزيارات ، معارض آن تضعيف است و اين تعارض تضعيف و توثيق به تساقط هر دو مي انجامد و در نتيجه محمد بن موسي ، از نظر رجالي مجهول الحال مي شود.

اما اگر كسي مبناي توثيق عامي مرحوم آية الله خوئي را بپذيرد، جاي دقت و توجه بيشتري در سلسلة سند هست كه در حد مقدور و توان بدان پرداخته مي شود:

1- حكيم بن داود بن حكيم : در كتب رجالي ، ظاهراً توثيقي ندارد. تهذيب از اونقل حديث كرده و با توثيق و تضعيفي همراه نيست . محدث نوري هم در مستدرك به عنوان يكي از مشايخ ابن قولويه ، از او ياد مي كند.

همين كه توثيق عام او با تضعيفي معارض نيست ، در اعتبار او كافي است .

2- محمد بن موسي الهمداني : مجهول الحال بودن وي در بيان علامه خوئي اشاره شد.

3- محمد بن خالد الطيالسي : علي رغم اين كه برخي رجالي ها، وي را از مجاهيل شمرده اند، ولي علامه نوري در مستدرك پس از ذكر مقدماتي مي نويسد: «و يظهر من جميع ذلك انّه من اجلّاء الرواة و الثقاة الاثبات ». از راويان گران قدر و از موثقان و اهل دقت بسيار در ثبت و ضبط احاديث است . سپس اظهار تعجب مي كند از كساني كه وي رااز مجاهيل شمرده اند.

4- محمد بن اسماعيل بن بزيع : شيخ طوسي او را توثيق بليغ فرموده است ابن قولويه در كامل الزيارات لااقل 55 مورد از طريق او نقل حديث دارد و اين كميّت بالا دليل وثاقت بالاي ابن بزيع است مضافاً كه در كتب اربعه و ساير كتاب ها، حدود 230 روايت ازطريق او نقل شده .

ابن بزيع ظاهراً از وزراي ابي جعفر منصور، خليفه عباسي است و موقعيتي شبيه علي بن يقطين در حكومت هارون داشته ، رجال نجاشي بياناتي را از حضرت ابي الحسن الرضا(ع) در مدح و ستايش محمد بن بزيع نقل كرده كه بيانگر اين معنا و جاي گاه بسياروالاي اوست . به تناسب نام ايشان ، روايت ذيل مفيد به نظر مي رسد:

محمد بن علي بن بلال كه به تعبير علامة خويي خود از موثقين است . در محل دفن اين بزيع مي گويد: از صاحب اين قبر شنيدم كه از ابو جعفر(ع) ـ ظاهراًحضرت جواد(ع) مورد نظر است ـ شنيده كه فرمود: هر كس در زيارت قبر برادر مؤمن خودنزد قبر بنشيند رو به قبله و دست بر قبر گذارد و هفت بار سوره مباركه قدر را بخواند ازبزرگ ترين هراس كه قيامت باشد ايمن خواهد بود.

حاصل آن كه ابن بزيع از ثقات و بزرگان شيعه است . او از صالح بن عقبه نقل كرده وثاقت وي را در قسمت بعدي خواهيم گرفت .

5- عقبة بن قيس كوفي : پدر صالح از اصحاب امام صادق (ع) است . و ظاهراًتوثيق و تضعيفي ندارد و از مجاهيل به شمار مي رود. عقبه هم صدر روايت را ازحضرت باقر(ع) نقل كرده است .

در طريق دوم چنان كه گفته شد، نقل كننده از امام (ع) مالك الجهني است كه همان مالك بن اعين الجهني و از اصحاب حضرت باقر(ع) و به تعبير شيخ مفيد ممدوح آن بزرگوار است . علامه خوئي پس از مطالبي در ارتباط با ايشان نتيجه گرفته : «لايبتغي الشك في كونة شيعياً امامياً حسن العقيده و هو ثقه ...» در حسن عقيده و امامي بودن ووثاقت او ترديدي نيست .

فراز اصلي روايت

اصل زيارت عاشوراي معروف ، ذيل اين روايت است و در هر دو منبع پيش گفته ،يكسان نقل شده ، صالح بن عقبه و سيف بن عميرة از علقمه از حضرت باقر(ع) .

6- صالح بن عقبه : در كامل الزيارات ، واسطة 27 نقل حديث است علامه خوئي پس از مقدماتي مي نويسد: «...فالرجل من الثقات ».

محدث نوري هم فرموده : «...ذكر نا الامارات الدالة علي مدحه بل وثاقتة ».نشانه هاي وثاقت او را آورده ايم .

7- سيف بن عميرة : در كامل الزيارات ، واسطة بيش از 10 نقل حديث است .

علامه خوئي پس از مقدماتي ، نقل شهيد ثاني در تضعيف او را آورده و فرموده :تضعيف نا موجهي است كه منشأ آن ، توهم واقفي بودن سيف است و از نظر زماني نمي تواند، صحيح باشد، علاوه كه وقف ، منافاتي با وثاقت ندارد بر فرض ، واقفي هم باشد،وثاقتش ثابت است .

8- علقمه بن محمد الحضرمي :

از اصحاب حضرت باقر و ناقل ، متن اصلي زيارت عاشورا است . ظاهراً تنها روايتي كه از او در كتب روايي ما، در دست است ، همين روايت زيارت عاشورا است و جز آن روايت ديگري راوياً و مروياً در دست نيست .

البته برادرش ابوبكر بن محمد الحضرمي كه او هم از رجال كامل الزيارات است ولااقل پنج مورد نقل روايت در آن كتاب دارد، در مجموع منابع روايي ما متجاوز از 124روايت از وي نقل شده ، اما از خود علقمه جز اين يك مورد، روايت ديگري در دست نيست ، محدث نوري فرموده : «يظهر من الكشي في ترجمة اخيه مدحه ».

از شرح حال برادرش كه در رجال كشي آمده ، ستايش خود علقمه هم فهميده مي شود. و ظاهراً اين سخن اشاره باشد به برخورد علقمه و برادرش ابوبكر از يك سو وجناب زيد بن علي بن الحسين (ع) از سوي ديگر و اينك نقل اين برخورد:

بكار بن ابي بكر حضرمي فرزند همان ابوبكر پيش گفته نقل مي كند كه پدرم وعمويم علقمه وارد شدند بر زيد بن علي (ع) و عمويم علقمه از پدرم بزرگ تر بود، در دوطرف زيد نشستند، اين ملاقات پس از آن بود كه شنيده بودند جناب زيد اعلام كرده : از مااهل بيت كسي كه قيام مسلحانه نكند، امام نيست .

پدرم ابوبكر كه جري تر و جسورتر بود، از زيد پرسيد: اي ابا الحسين ! به من بگو آياعلي بن ابي طالب در دروان سكوت و خانه نشيني خود، امام بود، يا نبود مگر وقتي كه قيام به سيف نموده و حكومت را به دست گرفت ؟

زيد پاسخ نداد تا سه مرتبه سؤال را تكرار كرد و زيد هم پاسخي نمي داد. ابوبكرگفت : اگر در آن مدت ، علي (ع) امام بود(يعني امامت حضرت به نصب الهي بوده ، نه صرفاًبه انتخاب و اقبال مردم ) پس از او هم ، ممكن است كسي امام باشد، گرچه قيام به سيف نكرده باشد و مردم به او روي نياورده باشند ـ اشاره به امام باقر(ع) ـ و اگر در آن مدت امام نبوده و نص و نصبي در كار نبوده ، پس چه چيزي شما را به اين جا كشانده كه زمينة قيام رافراهم كنيد و چه چيزي شما فرزندان علي (ع) را بر غير خودتان فضيلت مي دهد.

«بكار» مي گويد، سخن پدرم كه به اين جا رسيد و با اين لحن تند، با «زيد» سخن گفت . عمويم علقمه از پدرم خواست كه صحبت را تمام و معاتبة زيد را رها نمايد و پدرم ساكت شد.

اين نقل في الجمله متضمن مدح علقمه هست ، هم چنان كه محدث نوري گفت .

نتيجه اين بخش

حاصل و نتيجه نهايي اين است كه به فرض ، مبناي مرحوم آية الله خوئي ؛ وتوثيقات عام ايشان را نپذيريم ، روايت زيارت عاشورا، ضعيف نيست و هيچ تضعيفي درهيچ كدام از رجال سند ديده نمي شود. نهايت اين است كه افرادي ، مانند محمد بن موسي و علقمه توثيق مشخصي ندارند.

همين عدم تضعيف ، كافي است كه نقل بزرگاني همچون ابن قولويه و شيخ طوسي از آنان را نوعي توثيق و اعتماد به حساب آوريم .

از اين گذشته اقبال بزرگان و اولياي دين به اين زيارت و تقيد و التزام به خواندن آن و توصيه به مريدان و پيروان خود آشكارا جبران كننده است .

برخي عدم توثيق ها موردي است . اشاره به نمونه هايي از اين اقبال و التزام وتوصيه ها مناسب به نظر مي رسد:

تقريباً تمامي بزرگان شيعه داراي چنين سيره اي (مداومت بر زيارت عاشورا)بوده اند، هر چند انعكاس زيادي نداشته و ندارد. چرا كه معمولاً در چنين مواردي ، انگيزه براخفا و كتمان است ، نه افشا و اظهار، اما موارد آموزنده اي را مي توان سراغ گرفت :

1- مرحوم ميرزا ابراهيم محلاتي كه ميرزاي شيرازي دوم (ميرزا محمد تقي ) او رااستوانة فقه ناميده و در مرگ او گريسته اند، در سي سال آخر عمر، زيارت عاشورا را ترك نكرده و هر روز كه به سبب بيماري يا امري ديگر نمي توانست بخواند، نايب مي گرفت .

2- علامة طباطبائي صاحب تفسير الميزان ، در تمام ماه محرم و صفر، به زيارت عاشورا و توسل به امام حسين (ع) مقيد بود و از نسخه مرحوم قاضي ، استاد خود استفاده مي كرده كه كلمه «بك » در «اكرمني بك » را حذف مي كرده و به جاي «امام هدي » «امام مهدي » مي فرموده است .

مرحوم شهيد قدوسي هم كه ناقل اين فراز است ، خود به زيارت عاشورا مقيدبوده .

3- بنيان گذار حوزه علمية قم مرحوم حاج شيخ «عبدالكريم حائري » يزدي فرموده كه به دنبال مرض وبا و طاعون ، در شهر «سامراء» عراق استادمان مرحوم ميرزامحمد تقي شيرازي ، به عده اي از اهل علم ، توصيه و تاكيد نمودند كه براي دفع اين بلا به شيعيان ساكن شهر بگوييد همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثوابش را به روح نرجس خاتون ، والده ماجدة امام عصر هديه كنند. از آن به بعد، تلف شدن شيعه متوقف شد و تنها عده اي از عامه مي مردند. برخي از آنها از فاميل شيعه خود، علت اين پديده شگفت را پرسيدند: گفتند به خاطر زيارت عاشورا آنها هم خواندند و بلا، از آنها برطرف گرديد.

4- امام خميني بنيان گذار نظام اسلامي ايران ، در دهه عاشورا، هر روز زيارت عاشوراي معروف را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن مي خواندند.

نيم نگاهي به محتوا

نگاهي كلي و گذرا به متن و محتواي زيارت عاشورا، به خصوص ابراز انزجار و لعن و نفرين به كساني كه زمينه ساز فاجعه كربلا و شهادت و اسارت اولياي خدا بوده اند، انسان را با اين پرسش اساسي ، مواجه مي كند كه آيا بحث و نشر و اهتمام به اين زيارت نامه ، باوحدت امت اسلامي و هم سويي فرقه هاي مختلف كه به ويژه پس از انقلاب مورد تأكيد وتوصيه نظام جمهوري اسلامي و عقلاي قوم از هر دو طرف بوده و هست ، در تنافي نيست ؟

در پاسخ اين پرسش نكاتي روشنگر است :

1- جايگاه امامت معصومين در فرهنگ تشيع

امامت ، بسيار فراتر از يك مسئله تاريخي ، سياسي و حكومتي است . امام محورعالم هستي است و بقاي نظام آفرينش الهي به بركت انسان كامل و پيشواي معصوم درهر زماني است ؟

در نوشته هاي فلسفي و عرفاني هم ، انسان كامل را عامل بقاي نظام هستي مي دانند.

بنابراين ، اهميت امامت در فرهنگ شيعه تنها از رهگذر حكومت و سياست تاريخي نبوده و نيست .

2- اهميت بعد سياسي و تاريخي امامت

يعني اگر تنها از همين زاويه و با قطع نظر از جاي گاه رفيع معنوي آن ، به امامت وولايت شيعي نگريسته شود، باز هم بسيار پراهميت است .

بدين بيان ، شكي نيست كه انتقال و جاي گزيني يك فرهنگ نياز به تدريج زمان و ظرافت ها و حساسيت هاي اجرايي و عملي دارد. چنين انتقالي اگر بخواهد ماندگار وريشه دار باشد، هيچ گاه دفعي و معجزه وار، صورت نمي گيرد و اين را شايد بتوان جزءسنت هاي تاريخي و تغييرناپذير خداوندي دانست .

در حيات رسول اكرم جاي گزيني فرهنگ اسلام به جاي فرهنگ جهل و شرك وكفر، با توجه به رحلت زودرس حضرت و وجود موانع جدي كار فرهنگي و ضرورت برنامه ريزي و برخورد مناسب با آنها، مستلزم يك طرح تشريعي جامع بود، تا انتقال فرهنگ ، دريك فرايند صحيح و مطمئن و در ظرف زماني لازم ، به انجام برسد.

اين طرح همان روح و فلسفه اصلي امامت شيعه است كه در زيارت عاشورا، به خوبي منعكس شده ، دوازده نفر پس از رحلت رسول (ص) كه عصمت و صحت انديشه وعلمشان ، همانند خود رسول (ص) از جانب خدا تضمين شده است و با تمام خصوصيات وابعاد وجودي و نيازهاي انسان ، آشنايند، در نظر گرفته شده و معرفي شده اند.

به طور طبيعي دوازده نسل با تعليم ها و برنامه هاي ويژة آنها، تربيت مي شدند و درطول زمان و به تدريج ، تمام رسوبات فرهنگ جاهليت و شرك ، زدوده مي شد و توحيدجاي گزين مي گشت و بشر به رشد و اعتلاي روحي و فكري و عقلي مي رسيد كه به فرض اگر پس از آن ، ولي معصومي هم در ميان آنان نبود، قادر به راه يابي و نيل به اهداف ومقاصد اصلي آفرينش مي بودند گرچه ـ چنان كه اشارت رفت ، ـ هيچ زماني ، از وجودحجت معصوم خدا خالي نخواهد بود.

البته فلسفه اصلي عدد دوازده براي ما روشن نيست و قطعاً خصوصيتي دارد كه بي اطلاعيم . قدر مسلم ، اين طرح تشريعي ، براي هدايت و تربيت انسان ها، كاملاً با موازين عرفي و عقلي منطبق است .

به تعبير زيباي فرازي از همين زيارت عاشورا، مرتبة وجودي ائمه معصومين :حتي به لحاظ تشريعي ، از جانب خداوند، معين شده است : «... لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التي رتبكم الله فيها؛

نفرين خدا بر آنان كه شما اهل بيت را از مقامتان بر كنار نموده و از مرتبه و شأن وموقعيت خدايي ، زائل و دور كردند و امت اسلامي و بشريت را از بركات وجودي شمامحروم نمودند».

اگر تصور و ذهنيت ما از امامت ، اين گونه باشد، در صد خسارت ها و ضايعات عميق و وسيعي كه نه تنها امت اسلام ، بلكه تمام بشريت از آن انحراف اوليه متحمل شده وهنوز هم ابعاد زشت و منفي آن در هر جا و مكاني ، به چشم مي خورد، برايمان آشكار ومحسوس تر خواهد بود.

بدين جهت ، اين نقطه انحراف را، سياه ترين نقطه و اين مقطع را ظلماني ترين ونفرت بارترين مقطع تاريخ اسلام خواهيم دانست ، حادثه كوچكي نبوده كه بتوان آن را،ناديده گرفت و يا از تلخي و زشتي آن كاست .

از اين رو، در عين حال كه بايد در مشتركات با برادران اهل سنت همكاري كنيم ودر برابر كساني كه در پي براندازي اساس اسلام و دست نشاندگي ملت هاي اسلامي اند،به حكم عقل ، بايد وحدت و همكاري و همراهي در عرصه هاي گوناگون داشته باشيم ، ولي آن اصول اساسي و مباني اعتقادي خودمان را نبايد كوچك شماريم و لازم است ، حدود وحساسيت هاي خود را حفظ كنيم . البته در شكل و قالب هاي معقول و منطقي ، نه شكل هاي افراطي و گاهي مبتذل كه نه شرعاً قابل دفاع است و نه به لحاظ عرف و عقل ،به مصلحت ، تا آن زمان كه حكم و قضاي رب العالمين ، با امضاي ظهور و فرج حضرت ولي عصر(ع) صادر شده و تكاليف را يك سره كند و به انتظارها پايان دهد. انشاءالله.

نكته هاي پاياني

1- زيارت عاشورا، با اين محتواي بي مانند كه نقطه اصلي انحراف و بستر رويش مظالم و مفاسد بزرگ بعدي را مورد توجه قرار داده ـ چنان كه گذشت ، ـ از حضرت باقر(ع)است .

زيارت نامه اي كه در لحن و بيان حقايق تاريخي و تولا و تبراي شيعي ، بي نظيراست .

اين متن به ريشه اصلي بيگانگي بشر و به ويژه امت اسلامي از حقيقت اسلام وبروز اين همه ضعف و كاستي و دريوزه گي اشاره و راه درمان و علاج آن ، كه بازگشت وتمسك به فرهنگ اهل بيت است را يادآوري نموده ؛ همان واقعيتي است كه همين امام همام (ع) در بياني ديگر هم اشاره كرده و فرموده : «بليّة الناس علينا عظيمة ان دعوناهم لم يستجيبوا لنا و ان تركنا هم لم يهتدوا بغيرنا؛.

ابتلا و آزمون و سختي هاي مردم بر ما گران و سنگين است ، چرا كه نه دعوت ما رابراي هدايت مي پذيرند و نه جز از طريق و توسط ما، امكان هدايت دارند».

انتساب اين زيارت ، به باقرالعلوم (ع) و تبليغ منفي و خورده گيري هاي احتمالي ، ازآن حضرت در اين خصوص ، از ناحيه بدخواهان و ظاهرگرايان و سطحي نگرها و قشريون برخي فرقه ها، و يا دوستاني كه به بهانة وحدت ، خواهان كنار نهادن پاره اي اعتقادها وناديده گرفتن بخشي از حقايق مسلم تاريخي هستند. شايد يكي از علل توجه ويژه وانحصاري امام خميني در وصيت نامة سياسي الهي خود، به حضرت باقر(ع) است ؛ آن جاكه در كنار افتخار به پيروي از قرآن و نهج البلاغه و صحيفه هاي سجاديه و فاطميه ومذهب جعفري و ائمه ، به معصومين : از حضرت باقرالعلوم (ع) به طور جداگانه و به عنوان بالاترين شخصيت تاريخ ، نام مي برد:

«ما مفتخريم كه باقرالعلوم بالاترين شخصيت تاريخ و كسي كه جز خداي تعالي ورسول (ص) و ائمه معصومين : مقام او را درك نكرده و نتواند كرد، از ماست ».

2- فرازهاي پاياني زيارت عاشورا و صد مرتبه لعن و سلام ، آيا به همان صورت طولاني بايد تكرار شود، يا تنها همان جمله و فراز آخر؛ يعني : «اللهم العنهم جميعاً» و«السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اصحاب الحسين » كافي است ؟

در مقدمة كه آقاي سيد محمد رضا نوري نجفي ، بر مفاتيح الجنان معرّب كه مترجم به عربي ، خود ايشان است اكتفا به همان جمله آخر را مورد تاكيد و تقويت قرار داده است . استنتاج و سخن ايشان را در كنار تسامح در ادله سنن و مستحبات اگر در نظرگيريم ؛ پذيرش آسانتري خواهد يافت . گرچه سيره و روش بزرگاني مانند مرحوم سيدمحمد كاظم يزدي (صاحب عروة ) و مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري (مؤسس )و...طبق نقل ، خواندن و تكرار همان صد مرتبه لعن و سلام طولاني و كامل بوده است .

خداوند به شيعيان امت و محبّان اهل بيت توفيق شكر نعمت والاي ولايت و به تمام انسان ها نعمت پذيرش و تمكين هدايت هاديان و واليان الهي و نهايتاً حكومت عدل جهاني حضرت صاحب الامر ـ ارواحنا فداه ـ را عنايت فرمايد.

نویسنده:حسين مقيسه

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه