شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد
شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر
شمع مى خندد ومى گرید وشاد است وغمین
نور شادى همه آمیخته با هاله غم
شمع نور ازلى قلب همایون نبى است
این چه رازى است خدایا که محمد امشب
دانى از چیست که احمد شب میلاد حسین
بیند آینده او را چو در آئینه غیب
شاد از این است که آخر ثمر عشق رسید
آمد آن سایه رحمت که پناه همه اوست
آمد آن یکه سوارى که بوقت جولان
آمد آن لاله خونین رخ صحراى بلا
میزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
نور سیناست که مدهوش از او موسى شد
دم عیسى همه در خاک شفا خانه اوست
این حسین است که با اینهمه آیات جمال
این حسین است که از حشمت ثار اللهى
این حسین است که از پیرهنى خون آلود
این حسین است که گیسوى على اکبر او
این حسین است که سر لشگر پر همّت او
این حسین است که از خرمن گلگون کفنان
قهرمان است حسین وزده بر سینه نشان
پر هیاهو کند از مقدم خود محشر را
بى نظیر است (حسان) سفره احسان حسین
منبع : حبیب الله چایچیان