تحريفها،رنگ عوض مي كنند!
تحريف لفظي و معنوي عاشورا
از سر فصل هاي مهم نبايدهاي عاشورا كه در بحث آسيب شناسي،مهمترين بخش را تشكيل مي دهد و به ابعاد مختلف فكري و نظري و اعتقادي عاشورا مربوط مي شود،شناخت تحريفات عاشورا و اطلاع رساني نسبت به آن است. اهميت اين بخش از آن روست كه به انديشه عاشورا و به ابعاد سازنده ي آن پيوند مي خورد و تأثيري ژرف در سرنوشت حال و آينده جامعه دارد.
شخصيت فرهيخته و زمان شناسي كه با دقت بر روي واژه (تحريف) بر اين آسيب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخيص داد و معرفي كرد،شهيد مطهري (رحمت الله عليه) است.
درباره ي عوامل تحريف،استاد مطهري (رحمت الله عليه) از دو عامل (اغراض دشمنان) و (تمايل بشر به اسطوره سازي) به عنوان عوامل عمومي تحريف تاريخ كه اختصاص به حادثه ي عاشورا ندارد،ياد مي كند.
پس از آن،از عامل سومي به عنوان عامل خاص كه تنها مربوط به حادثه كربلاست،ياد مي كند؛عاملي كه موجب شد استفاده از هر وسيله و ابزار هر چند نامقدس تجويز شود. براي رسيدن به هدفي مقدس عده اي گفتند: گريستن بر امام حسين (عليه السلام) هدفي مقدس و منزه است و براي رسيدن و انجام دادن آن،هر كاري مجاز و رواست،در نتيجه افرادي در اين قضيه دست به جعل و تحريف زدند.
سرفصل مهم ديگر در سخن شهيد مطهري (رحمت الله عليه) در ارتباط با تحريف عاشورا،بحث انواع تحريف است. او تحريف را به دو گونه لفظي و معنوي تقسيم مي كند. تحريف لفظي،عوض كردن ظاهر يك چيز است،تصرف در ظاهر گفتار و سخن ديگران و كم و زيادكردن آن ،تحريف لفظي است. تمامي قصه ها و حكايات بي پايه و اساس كه درباره ي حادثه ي كربلا گفته شده و در نقلهاي تاريخي غير معتبر انعكاس يافته و در كتاب لؤلؤ و مرجان حاج ميرزا حسين نوري (رحمت الله عليه) به آن اشاره شده،از مصاديق تحريف لفظي عاشورا شمرده مي شود. اما تحريف معنوي كه صد بار خطرناك تر از تحريف لفظي است آن است كه مصلاً يك جمله،بدون كم و زياد كردن الفاظ آن،به گونه اي تفسير و توجيه شود كه درست بر خلاف و ضد معناي واقعي آن باشد.
نمونه ي اين تحريف را نسبت به پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلم)،«اي عمار گروهي ياغي و سركش تو را مي كشند»،شاهديم. در جنگ صفين وقتي عمار به دست لشگر معاويه به قتل رسيد،ناگهان فرياد از همه جا بلند شد كه معاويه و يارانش باطل و سركش اند،چون قاتل عمار مي باشند. اينجا بود كه معاويه دست به تحريف معنوي روايت زد و اعلام كرد: ما كشنده عمار نيستيم. عمار را علي (عليه السلام) كشت كه او را به صفين آورد و موجب كشتنش را فراهم كرد.
تحريف معنوي يك حادثه ي تاريخي به اين است كه به علل و انگيزه ها يا اهداف آن به گونه اي بيان و تفسير شود كه بر خلاف اصل آن باشد.
تحريفهاي معنوي حادثه ي عاشورا
حماسه كربلا،از يك سو علل و عواملي دارد و از سوي ديگر اهداف و اغراض عالي،كه اين علل و اهداف گرفتار تحريف،گرديده اند،عده اي عالمانه يا جاهلانه،عامدانه يا غافلانه،نهضت حسيني را به گونه اي تفسير كرده اند كه با علل و عوامل پيدايش اين رخداد را دستخوش تغيير مي كند و آن را دگرگون جلوه مي دهد يا اهداف آن را به گونه اي معرفي مي كند كه با اهداف واقعي آن و متون تاريخي مستند و پژوهش هاي عميق علمي ناسازگار است. آنچه در پي مي آيد،گزارشي كوتاه از اين تحريف هاست.
الف) عاشورا،كفاره ي گناهان مردم
از جمله تحريف هايي كه هدف اصلي قيام اباعبدالله (عليه السلام) را وارونه جلوه مي دهد،پنداري است كه بسياري از افراد قشري و شايد مقدس دارند و مي گويند: امام حسين (عليه السلام) براي بخشش گناهان شيعيان خود كشته شد. اينان با تشبث به رواياتي كه فضيلت گريستن بر سيدالشهداء (عليه السلام) را بر مي شمرد و تشويق و ترغيب به عزاداري مي كند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برين مي داند،تمامي اهداف حسيني را يكباره فراموش مي كنند و نوعي اباحه گري و روايي گناه را ترويج مي كنند.
شبيه آنچه در انديشه مسيحيت راه يافته است كه مسيح (عليه السلام) را فادي لقب مي دادند و به دار آويخته شدن او را،كفاره معاصي امت او مي پندارند.
خطر اين تحريف آن است كه نه تنها قيام حسيني،كالبدي مي شود،بي روح،بلكه وسيله و ابزاري مي گردد،در دست كساني كه صد درصد در برابر اهداف حسيني قرار گرفته اند.
اين تحريف هدف امام حسين (عليه السلام) را دقيقاً وارونه جلوه مي كند. اگر هدف از حماسه ي كربلا،اطاعت ا... و عصيان شيطان و اقامه ارزشهاي ديني بود،در اين تفسير،كاملاً،اين اهداف منسوخ مي شود و جاي آن را صرف گريستن و اقامه محافل عزاداري،بدون ذكر معارف ديني و احكام شرعي،مي گيرد.
در برابر اين تحريف،وظيفه ي عالمان آگاه و متعهد آن است كه با مستند سازي دقيق و با استفاده از كلمات امام حسين (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) و سيره و رفتار ايشان و اصحاب و يارانشان، بي اساسي اين تحريف برداشت گونه را براي عموم مردم آشكار گردانند.
ب) عاشورا،تكليف خصوصي امام حسين (عليه السلام)
تحريف ديگري كه چه بسا در قالب برداشتي علمي از حماسه خونبار كربلا،ممكن است جلوه كند،به علل و عوامل رخداد نينوا مي پردازد و آن را وظيفه ي شرعي و تكليف خصوصي سيدالشهداء (عليه السلام) معرفي مي كند. طبق اين برداشت مقتضاي روايات آن است كه حادثه ي كربلا را،قضيه اي بدانيم كه از ابتداي خلقت رقم خورده بوده و اين تكليف امام حسين (عليه السلام) بود كه بر اساس همان فرمان ازلي الهي عمل خود را قرباني و فدا كند. در اين رابطه،سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زبير: (ان رسول ا... (صلّي الله عليه وآله وسلم) قد امرني بامر و انا ماض فيه؛پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) مرا مأمور به فرماني كرده كه به دنبال آن مي باشم) و سخن ايشان به محمد حنفيه «پيامبر (صلّي الله عليه واله وسلم) را مشاهده كردم كه به من فرمان خروج داد،چون خداوند مي خواهد مرا كشته ببيند»،مي تواند مستند اين برداشت قرار گيرد.
همچنين روايات فراواني كه نشان مي دهد،پيامبران و اولياي الهي همچون: نوح،ابراهيم،زكريا،عيسي،يوشع بن نون و پيامبر خاتم( صلّي الله عليه وآله وسلم) از وقوع قتل امام حسين (عليه السلام) توسط جبرييل خبر داشته و به ديگران نيز اطلاع داده بودند گويا حادثه كربلا،حادثه اي خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم (صلّي الله عليه وآله وسلم) بوده كه از ازل رقم خورده است و امام حسين (عليه السلام) چاره اي جز انجام دادن آن را نداشته است.
اين برداشت به ظاهر علمي و مستند،تحريفي ماهرانه است كه به قول شهيد مطهري (رحمت الله عليه) ، حادثه ي كربلا را از نظر اثر مفيد داشتن عقيم مي كند. وقتي گفته شد دستور خصوصي،اين حادثه از مكتب بودن و قابل پيروي بودن،خارج مي شود.
منقولات تاريخي و روايات مستند اين برداشت،كه فرمان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) را به امام حسين (عليه السلام) منعكس مي كند و از مطلع بودن اولياي بزرگ الهي از جريان كربلا خبر مي دهد،منافات با اين حقيقت ندارد كه سيدالشهداء (عليه السلام) به عنوان امام معصوم؛كه سيره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسك،پيروان و عاشقان او نيز،همچون خود او موظفند در برابر بي عدالتي و اسلام زدايي امويان هر زمان،بابيستند و از حريم دين الهي و حقوق انساني دفاع كنند. امام خميني (رحمت الله عليه) در همين زمينه مي فرمايد: (حضرت سيدالشهداء (عليه السلام)،به همه آموخت كه در مقابل ستم،در حكومت جايز چه بايد كرد.)
و مي فرمايد: (عمل امام حسين (عليه السلام)،دستور است براي همه (كل يوم عاشورا و كل عرض كربلا.)
ج) عاشورا و تحريفهاي نو
نكته در خور اهميت،در بحث آسيب شناسي وقايع و فرهنگ ها،آن است كه با گذشت زمان و سپري شدن شرايط فرهنگي و سياسي جامعه،تحريف ها نيز دگرگون شده و رنگ عوض مي كند چنين نيست كه تحريفي تا ابد بماند،تحريف پرده و پوششي است كه با آشكار شدن حقيقت،رخ در نقاب كشيده و همچون كف روي آب،نابود و مضمحل مي شود.
اما رفتن و اضمحلال مصداقي از مصاديق تحريف،بدان معنا نيست كه خطر تحريف به سر مي آيد و گونه اي ديگر كه چه بسا پيچيده تر است،قارچ گونه سر از زمين بر مي آورد و مانع نورافشاني حقيقت يك واقعه يا مكتب مي شود.
با اين مقدمه،در بررسي تحريف هاي معنوي عاشورا،بايد اذعان كرد،دو تحريف پيش گفته،تحريف هايي بود كه در دهه هاي گذشته و پيش از انقلاب اسلامي،جولانگاه زيادي داشتند و با طلوع خورشيد انقلاب و روشنگري حقايق توسط رهبر كبير انقلاب و فرزانگي چون شهيد مطهري،تا حدودي،زواياي پنهان آن تحريف و آسيبها پديدار شد،هر چند خطر آنها را نمي توان صد درصد منتفي شمرد و امكان بروز آن ها با شيوه ها و قرائتهايي نوين وجود دارد.
ولي در سال هاي اخير،در گوشه و كنار،از گفتار و نوشتار پاره اي محافل،زمزمه هايي به گوش مي رسد كه از تكوين نطفه هايي نو از تحريف هاي جديد خبر مي دهد.
امروزه با ادبياتي متفاوت و گويش هايي نوين،مطالبي پيرامون فرهنگ عاشورا بيان مي شود كه مي تواند نشانگر برخي بيماري ها باشد. در اينجا به طور فشرده و گذرا،به نشانه هايي ديگر كه عمدتاً بر محور تضعيف پايگاه اجتماعي فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده ي آن و در مقام تقدس زدايي از عاشورا و خشونت زا معرفي كردن فرهنگ آن مي باشد،مي توان اشاره نمود و تجزيه و تحليل عميق آن را به فرصتي ديگر واگذار كرد.
اين كه اخيراً برخي افراد،عزاداري امام حسين (عليه السلام) را ادامه آيين سوگ سياوش بر اساس اساطير ايران باستان مي شمردند كه مردم تا پيش از دوره ي صفويه براي نه گفتن به حكومت،به آن مي پرداختند و با از بين رفتن آيين سياوش و جايگزيني عزاداري امام حسين (عليه السلام) اين آيين ها در خدمت حكومت قرار گرفت،اين كه فرهنگ شهادت خشونت آفرين شمرده مي شود،اين كه پيشنهاد تغيير زيارتنامه امام حسين (عليه السلام) و جايگزيني (آزادي) به جاي (اشهد انك قد اقمت الصلاه و اتيت الزكوه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر) داده مي شود،اين كه،براي قرن ها بزرگداشت قيام عاشورا،حاصلي جز تأثر و حزن ارزيابي نمي شود،و مواردي از اين قبيل،نشانه هايي از اين واقعيت است كه جامعيت و تقدس فرهنگ عاشورا،در قالب مطالبي به ظاهر زيبا و فريبا،با آسيب هايي جديد و پيچيده مواجه است و مواجهه و دفع اين آسيب ها،نيازمند تبيين مكتب عاشورا با ژرف انديشي و نكته سنجي همه جانبه است.
نتيجه القائاتي نظير القائات بالا،بي خاصيت كردن فرهنگ عاشورا و ربودن اين مكتب سازنده از دست ملت هاي ستمديده است. آيا به راستي عاشورا جنبه هاي اساطيري و افسانه اي دارد كه با اسطوره افسانه ي سياوش و غيره مقايسه شود؟ در حالي كه از شگفتي هاي حماسه ي كربلا آن است كه تمامي خصوصيات و ويژگيهاي آن حادثه،با ذكر جزيي ترين مسايل،در سينه تاريخ ضبط است و متون تاريخي و روايي مستند،به طور دقيق،اين واقعيت را گزارش مي كنند.
آيين عزاداري سيد مظلومان (عليه السلام) چنان كه گذشت،چه ربطي به آيين سوگ سياوش دارد؟ در حالي كه آيين از زمان ائمه اطهار (عليهم السلام) و از همان روز عاشورا،معماري شد،براي آن كه عاشورا،به عنوان يك مكتب زنده بماند و خون ثارالله در كالبد جوامع به جريان افتاد و به آنها حيات طيبه و زندگي شرافت مندانه هديه كند. عاشورا،توسط ولي مطلق الهي و عبد صالح و انسان كامل و معصومي چون سيدالشهدا (عليه السلام) و نه يك موجود اساطيري آفريده شد،براي آن كه شاخص حركت تعالي بشر باشد و با انگشت اشاره اش،سمت و سوي زندگي را نشان مي دهد. عاشورا،دو چهره دارد،همچنان كه در آن رحمت،رأفت و عشق به همه- ي خوبي ها و زيبايي ها موج مي زند،چهره ي ديگر آن زشتي و شيطنت و فساد و تباهي است و انسان عاشورايي چنان كه درود و سلام و عاطفه ي خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن مي كند،نمي تواند از لعن و نفرين نسبت به قاتلان و كشندگان امام حسين (عليه السلام) كه چهره ي ديگر كربلا را ترسيم كردند غافل باشد.
شيعه تولي و تبري را يك جا دارد و از هيچ يك از اين دو،به بهانه ي ديگري غافل نمي شود. امروزه هر چند قاتلان امام حسين (عليه السلام) جز نام ننگ،چيزي براي خود باقي نگذاشته اند،ولي نمي توان منكر ادامه حيات انديشه و خط و فكر امويان بود و تا زماني كه اين فكر و انديشه زنده است،ذكر و ياد سيدالشهداء (عليه السلام) و لعن و نفرين بر قاتلان او تداوم مي يابد،از اين رو است كه در دعاي ندبه مي خوانيم: (اين الطالب بدم المقتول بكربلا).
اسلام،هم جاذبه و هم دافعه دارد،نمي توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه هاي پلوراليستي،منكر حق و باطل شد و اين دو صف را از يكديگر متمايز نساخت.
اسلام بدون برائت از كفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرين بر شيطان و طاغوت و ظالم و مستكبر،اسلام نيست.
از اين رو است كه طبق روايات اهل بيت (عليهم السلام) چنان كه سلام بر امام حسين (عليه السلام) عبادت است و فضيلت فراواني دارد،لعن و نفرين بر قاتلان او نيز عبادت است و ثواب زيادي دارد.
لذا كمتر زيارتي از زيارتهاي امام حسين (عليه السلام) را مي توان سراغ گرفت كه در كنار سلام بر او و يارانش،لعن بر قاتلان آنها ذكر نشده باشد،با وجود آن كه اين زيارت ها از امامان معصوم (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) و در متون معتبر نقل شده و بسياري از آنها از جهت سند نيز به هيچ وجه قابل خدشه نمي باشد.
بايسته هاي فرهنگ عاشورا
توجه و حركت به سمت و سوي اهداف عاليه مكتب عاشورا و آموزه هاي آن و غافل نشدن از علل و انگيزه هاي قيام سالار شهيدان (عليه السلام)،از جمله موضوعاتي است كه در حيطه مباحث آسيب شناسي فرهنگ عاشورا مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد. اين كه آيا محافل سوگواري و مراسم عزاداري كنوني در مسير آن اهداف قرار دارند و از اين بعد از چه ضعف ها و كاستي هايي رنج مي برند كه نيازمند ترميم است،پرسشي است كه پاسخ آن نيازمند تأمّل جدي است. اهداف عاشورا را بايد ترسيم و تعيين كرد،آن گاه آيين نكوداشت كنوني را با آن سنجيد و حدود انطباق باآن اهداف را به دست آورد.
علل و انگيزه هاي حماسه ي كربلا را مي توان در سه محور عمده طبقه بندي كرد:
1)احياي ارزشهاي انساني – اخلاقي
منظور از ارزشهاي انساني- اخلاقي،گروهي از خصلت ها و محاسن اخلاقي است كه به حكم عقل عملي،هر انساني ملازم به رعايت آنهاست. هر انساني با صرف نظر از عقيده و مذهب و انديشه بايد نسبت به آنها حساس باشد.خصلت هايي كه تمامي انسانها،در هر سرزمين زيست كنند و در هر زماني به سر برند،آن را بزرگ مي شمارند و زبان به مدح و ثناي كساني كه آنها را مراعات مي كنند و براي احيا و توسعه ي آنها مي كوشند،گشوده و آنان را كه چنين ارزش هايي را زير پا مي گذراند،مورد نكوهش و شماتت قرار مي دهند. عدالت طلبي،حريت و آزادگي،حق جويي،عزت خواهي و ذلت گريزي،از جمله اين خصلت هاست كه همه ي انسان ها به آن ارج مي نهند.
به گواهي مستندات تاريخي و روايي،از جمله علل و انگيزه هاي شكل گيري نهضت عاشورا،احياي همين ارزشها بود و از اين رو،هر انسان منصفي،هر چند غير شيعه و غير مسلمان،در برابر عظمت حماسه ي خونين كربلا سر تعظيم فرود مي آورد و بر آفرينندگان آن آفرين مي گويد. در عاشورا،ارزشهاي انساني موج مي زند و هر قطعه اي از آن،گواه عظمت روحي و شخصيت عظيم پديد آورندگان آن است.
اين است كه مي توان گفت؛اساس عاشورا بر اساس عدالت و حريت و احياي شخصيت انساني استوار است و فرهنگ عاشورا،براي پاسداري و انتقال اين پيام به نسلهاي آينده است. به گفته ي شهيد مطهري (رحمت الله عليه):
(كليد شخصيت امام حسين (عليه السلام) حماسه،شور،عظمت،صلابت و ايستادگي است).
اين رمز شخصيت بايد در شعارهاي عزاداري متبلور باشد،تا در درون جامعه،احساس شخصيت و بزرگواري تزريق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانه اي و جنگ نرم افزاري،يكي از مهمترين چالش هاي اجتماعي را مسأله ي هويت تشكيل مي دهد و حل آن در گرو احياي واقعي شعارهاي عاشورا است. فرهنگ عاشورا،بايد هويت بخش جامعه باشد،رثاء و مرثيه بايد به شكلي باشد كه حس قهرماني را در جوانان اين مرز و بوم احيا كند. در اين صورت است كه جامعه مي تواند به راحتي بحران هويت را پشت سر گذارد.
2)احياي ارزشهاي ديني – اسلامي
از ديگر علل و انگيزه هاي حماسه ي خونين كربلا كه در سيره ي حسيني موج مي زند،احياي سنتهاي ديني است كه در عصر امويان،به ويژه يزيد بن معاويه به تاراج رفته بود. يزيد فردي فاسق،شارب الخمر،قاتل انسانها و مشهور به فسق بود و شخصيتي چون سيدالشهداء (عليه السلام) كه پرورده دامن هاي پاك و پرورش يافته بيت رسالت و توحيد بود،نمي توانست با او سازش كند،هدف قيام و دعوت امام حسين (عليه السلام) بازگشت به اسلام زمان امير مؤمنان علي (عليه السلام) و احياي سيره و روش حكومت پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلم) بود.
عدالت طلب و آزادي خواهي آن حضرت نيز كه در بخش پيش با عنوان احياي ارزشهاي انساني – اخلاقي از آن يادشد،در پرتو احياي ارزشهاي ديني و اسلامي متجلي مي شود،در واقع ارزشهاي انساني و اخلاقي،در دامن آموزه هاي ديني و معارف كتاب و احكام سنت است كه به شكل صحيح و مطلوب در مسير سعادت انساني رشد مي كنندو بارور مي شوند.
فرهنگ عاشورا و زنده نگه داشتن مكتب خونين حسين (عليه السلام) براي احياي همين اهداف است.
در زيارت و سوگواري،در مرثيه و روضه،عاشقان سيدالشهدا 0عليه السلام) بايد با اين آرمان هاي بلند آشنا بشوند و هر ساله تجديد بيعت كنند. سر آنكه اين اهداف در زيارتنامه هاي آن حضرت كه از زبان اولياي معصوم الهي (عليهم السلام) نقل گرديده است،تكرار مي شود،يادآوري و تأكيد پيروان بر اين خط سير و اين شاخص ها است.
3)احياي ارزشهاي معنوي – عرفاني
سومين لايه از انگيزه ها و فلسفه ي قيام عاشورا كه مراسم عزاداري بايد با عطر آن معطر شود و در بحث آسيب شناسي،توجيهي جدي را مي طلبد،هسته مركزي اين نهضت را تشكيل مي دهد و سنگ بناي آن شمرده مي شود،حب و عشق به معبود،تقرب الي ا... ، ياد و ذكر الهي اساس عاشوراست،همه چيز را فداي دوست كردن و در تماشاي جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را نديدن.
عاشورا درياي مواج عشق بازي است،در بيابان تفتيده ي نينوا،در ميان درياي خون و برق شمشيرها و شيهه ي اسبان و ناله ي كودكان و در آن گرد و غبار آنچه بيشتر خودنمايي مي كند،ابتهال،دعا،تلاوت قرآن،نماز و شب زنده داري است. عصر عاشورا، آن هنگام كه لشكر سعد به طرف خيام امام حسين (عليه السلام) حمله ور شد،سيدالشهداء (عليه السلام) برادر خود عباس بن علي (عليهما السلام) را فرستاد تا به عمر سعد پيغام دهد،امشب را به ما مهلت دهيد و جنگ را به فردا موكول كنيد. باشد كه يك شبي ديگر را براي پروردگار خويش نماز گزاريم و دعا و استغفار كنيم. تنها خدا مي داند كه من چقدر عاشق خواندن نماز براي او،و تلاوت كتاب او،و زيادي دعا و استغفار مي باشم. خطبه ي آن حضرت نيز در شب عاشورا،در ميان تعدادي اندك از ياران و هزاران نفر از دشمن،مملو از گوهرهاي معنوي و دلرباست:
(اثني علي ا... احسن الثناء و احمده علي السراء و الضراء) ، كه تابلويي عظيم از بزرگي روح و معرفت را به تصوير مي كشد،زيبايي هاي جلوه گر شده در صحنه ي خونين كربلا است.
اگر نظام سياسي جامعه،پيام خود را از عاشورا مي گيرد و اگر مديريت سياسي،برگرفته از اهداف حسيني است،نمي تواند،نسبت به اهداف بالا،بي توجه باشد. امام حسين (عليه السلام) اگر موفق به تشكيل دولت مي شد،قطعاً احياي ارزشهاي انساني و اسلامي و معنوي را به عنوان سه برنامه ي راهبردي و هدفمند تدريجي خود بر مي گزيد و هر حكومت كه با شعارهاي عاشورايي به قدرت مي رسد،وظيفه اش دنبال كردن همان اهداف است.
منابع:
1. تأمّلي در نهضت عاشورا / رسول جعفريان
2. تاريخ طبري
3. حاجي نوري طبرسي،لؤلؤ و مرجان
4. بحارالانوار،ج 44
5. وسايل الشيعه
6. ابن قولويه،كامل الزيارات
7. سيد كاظم يزدي،عروه الوثقي
8. اصول كافي
9. موسوعه كلمات الامام حسين
10. قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني
منبع : مجله حكومت اسلامي