قنداقه اش را بست، حالا اصغرآماده است
سرباز آخر را خودش میدان فرستاده است
از موج آغوش پدر تا اوج خواهد رفت
از نسل ماهی های دریاهای آزاد است
نه ضربت شمشیر می خواهد نه نعل اسب
شش ماهه خیلی اربا اربا کردن اش ساده است
تیر سه شعبه کار خنجر می کند اینجا
سر، با همین یک تیر روی شانه افتاده است
از رنگ سرخ آسمان پیداست اینجا هم
سالار زینب امتحان را خوب پس داده است
زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است
منبع : زهرا بشری موحد