قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پيام‌هاي‌ تربيتي‌ مكتب‌ عاشورا

امام‌ (ع) بعد هر كدام‌ از اصحاب‌ كه‌ قصد مبارزه‌ داشت‌ قوّت‌ قلب‌ مي‌داد و به‌ حسن‌عاقبت‌ اطمينان‌ مي‌داد تا با ضميري‌ آرام‌ و عزمي‌ راسخ‌ به‌ مبارزه‌ بشتابند. و معناي‌ واقعي‌زندگي‌ را به‌ آنها مي‌فهماند كه‌ اگر عقيده‌ و جهاد نباشد، هيچ‌ ارزشي‌ ندارد.

بي‌ شك‌ در جهان‌ امروز نياز اوّل‌ بشر، تربيت‌ وتزكيه‌ است‌. در جهاني‌ كه‌قدرتمندترين‌ كشور جهان‌ به‌ خود اجازه‌ داده‌، ارباب‌ جهان‌ باشد و خود، بزرگ‌ترين‌ نيروي‌تروريستي‌ را تشكيل‌ مي‌دهد، اولين‌ بحران‌، بحران‌ هويت‌ است‌ نه‌ علم‌ و دانش‌. بشريت‌به‌ بيماري‌ سختي‌ دچار شده‌ است‌ كه‌ اگر راه‌ درماني‌ براي‌ او انديشيده‌ نشود، در فلاكت‌بيشتري‌ غوطه‌ور خواهد شد. متأسفانه‌ اين‌ ابعاد از فرهنگ‌ بشري‌ نه‌ تنها از طرف‌ غيرمسلمانان‌ مغفول‌ باقي‌ مانده‌، بلكه‌ حتي‌ از طرف‌ مسلمانان‌ نيز مورد بي‌ مهري‌ قرارگرفته‌است‌.
با توجه‌ به‌ اهميت‌ اين‌ موضوع‌ تلاش‌ شده‌ كه‌ در حدّ بضاعت‌ بي‌ مقدار خود چندسطري‌ در اين‌ رابطه‌ با الهام‌ از مدرسة‌ عاشورا تقديم‌ شود. روشن‌ است‌ كه‌ اين‌ نوشته‌ درصدد بررسي‌ تمامي‌ پيام‌هاي‌ تربيتي‌ مكتب‌ عاشورا نيست‌؛ بلكه‌ جهت‌ رعايت‌ اختصارتنها به‌ برخي‌ از پيام‌هاي‌ تربيتي‌ كه‌ از رفتار حضرت‌ اباعبداللّه‌(ع) در آن‌ چند روز دريافت‌مي‌شود؛ اشاره‌ مي‌شود. رفتار شخصيت‌هاي‌ ديگر به‌ ويژه‌ حضرت‌ سيد الساجدين‌(ع)وحضرت‌ زينب‌ كبري‌3 نياز به‌ مطالعة‌ جداگانه‌ دارد.
با توجه‌ به‌ اين‌كه‌ متن‌ نوشته‌ به‌ شكل‌ بسيار مختصر نوشته‌ شده‌ به‌جاست‌ كه‌ درابتداي‌ سخن‌ چند اصطلاح‌ كه‌ ملاك‌ عمل‌ قرار مي‌گيرند، تعريف‌ شوند.
تربيت‌، جرياني‌ است‌ منظم‌ و مستمر كه‌ هدف‌ آن‌ كمك‌ به‌ رشد جسماني‌، رواني‌،اخلاقي‌، اجتماعي‌ و شناختي‌ (رشد شخصيت‌ تربيت‌ شدگان‌) در جهت‌ كسب‌ هنجارهاي‌مورد نظر و نيز كمك‌ به‌ شكوفا شدن‌ استعدادهاي‌ آنهاست‌.
مراد از مباني‌ تربيت‌ ويژگي‌هاي‌ عمومي‌ انسان‌ و جامعه‌ است‌ و به‌ مربي‌ در تعيين‌اهداف‌ و اصول‌ و روش‌هاي‌ تربيتي‌ كمك‌ مي‌كند.
مراد از اصول‌ تربيتي‌، دستور العمل‌هاي‌ كلي‌ است‌ كه‌ راهنماي‌ مربي‌ در عمل‌تربيتي‌ است‌.
روش‌هاي‌ تربيتي‌، دستور العمل‌هاي‌ جزئي‌تر از اصول‌ است‌ كه‌ به‌ مربي‌ كمك‌مي‌كند تا تغيير لازم‌ را در متربّي‌ ايجاد كند.
در مورد رابطة‌ مباني‌، اصول‌ و روش‌ها بايد گفت‌ كه‌ اصول‌ عموماً با توجه‌ به‌ مباني‌استخراج‌ مي‌شوند و روش‌ها بر اساس‌ اصول‌ تربيتي‌ بيان‌ مي‌شوند.
پس‌ از اين‌ مقدمه‌ به‌ روش‌ كار در اين‌ نوشته‌ اشاره‌ مي‌شود، در اين‌ نوشته‌ چند مبنااز مباني‌ تربيتي‌ ذكر مي‌شوند و در زير هر مبنا اصلي‌ از اصولي‌ كه‌ مي‌تواند راهنماي‌ مربي‌در عمل‌ تربيتي‌ در آن‌ زمينه‌ باشد، ذكر مي‌شود و سپس‌ روشي‌ كه‌ از سيره‌ اباعبدالله‌(ع)استفاده‌ شده‌ كه‌ ايشان‌ در آن‌ چند روز حركت‌ و نهضت‌ خود براي‌ تربيت‌ مردم‌ به‌ كار بسته‌بودند و شواهد تاريخي‌ آن‌ ذكر مي‌شوند.

مبناي‌ اول‌: تأثير اعمال‌ ظاهري‌ بر فكر و نيت‌
اصل‌ تربيتي‌: تغيير ظاهر.
روش‌: تحميل‌ به‌ نفس‌.

شاهد تاريخي‌: خروج‌ از مكه‌ مكرمه‌ جهت‌ جلوگيري‌ از هتك‌ حرمت‌ خون‌ حرام‌ درايام‌ حرام‌ در مسجد حرام‌.
روش‌ ديگر: تلقين‌ به‌ نفس‌ (تلقين‌ قولي‌ و فعلي‌)
شاهد تاريخي‌: امام‌ حسين‌(ع) تنها با زبان‌ خود، راه‌ اصلاح‌ را براي‌ امت‌ ترسيم‌نكرد، بلكه‌ با خون‌ و جان‌ خود و خانوادة‌ خود پيشتاز حركت‌ اصلاحي‌ شد، و نيز اولين‌فردي‌ كه‌ از اهل‌ بيت‌ (ع)به‌ ميدان‌ رفت‌ حضرت‌ علي‌ اكبر3 فرزند ارشد امام‌(ع) بود.

مبناي‌ دوم‌: تأثير شناخت‌ها و گرايش‌ها بر ظاهر
اصل‌ تربيتي‌: تحول‌ در بينش‌ها و گرايش‌ها.
روش‌: اعطاي‌ بينش‌.

شاهد تاريخي‌: امام‌(ع) با حركت‌ خود مردم‌ را بيدار و فعال‌ سياسي‌ كرد و به‌ آنهاقدرت‌ و حس‌ّ نظارت‌ بر اعمال‌ حكومت‌ داد، و نيز به‌ حركت‌ مسلحانه‌ بر ضد حاكم‌ ظالم‌رسميت‌ و مشروعيت‌ داد. قانون‌ شهادت‌ را به‌ مردم‌ فهماند كه‌ اصالت‌ است‌ نه‌ استيصال‌،امتداد است‌ نه‌ پايان‌، بقاست‌ نه‌ زوال‌، وجود است‌ نه‌ فنا و ثبات‌ بخشيدن‌ است‌ نه‌اضمحلال‌.
امام‌(ع) پيش‌ از خروج‌ از مدينه‌ به‌ محمد حنفيه‌ وصيت‌ مي‌كند و وضعيت‌ را براي‌ايشان‌ و ديگران‌ روشن‌ مي‌كند: «واءنّي‌ لم‌ أخرج‌ اشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً و اءنّماخرجت‌ لطلب‌ الاصلاح‌ في‌ أمة‌ جدي‌(ص) أريد أن‌ امر بالمعروف‌ وأنهي‌ عن‌ المنكر و اسيربسيرة‌ جدي‌ وأبي‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌(ع)»
امام‌ (ع) از مكه‌ مكرمه‌ به‌ سران‌ بصره‌ نامه‌ مي‌نويسد و وضعيت‌ امت‌ اسلامي‌ رابراي‌ آنها تبيين‌ مي‌كند و وظيفه‌ شان‌ را برايشان‌ روشن‌ مي‌كند.
در راه‌ خود از مكه‌ به‌ كوفه‌ در منطقة‌ «التنعيم‌» امام‌ با مردم‌ برخورد كرد و آنها راروشن‌ ساخت‌ و دعوت‌ كرد كه‌ به‌ او ملحق‌ شوند.
امام‌(ع) در جمع‌ لشكريان‌ حر بن‌ يزيد رياحي‌ سخنراني‌ ايراد فرمود و سپس‌ نمازجماعت‌ اقامه‌ كرد و پس‌ از آن‌ دوباره‌ سخنراني‌ كرد و در منطقه‌ «البيضه‌» بار ديگر براي‌آنها سخنراني‌ كرد و وضعيت‌ را به‌ طور كامل‌ روشن‌ فرمود.
صبح‌ روز عاشورا امام‌(ع) براي‌ لشكر ابن‌ زياد سخنراني‌ ايراد فرمود، تا هم‌ آنها رااز عذاب‌ خدا بيم‌ دهد و هم‌ آگاه‌ سازد كه‌ بر چه‌ عملي‌ اقدام‌ مي‌كنند و با چه‌ كسي‌ جنگ‌مي‌كنند.
امام‌(ع) در آخرين‌ باري‌ كه‌ ابن‌ سعد را خواند به‌ او فرمود: كه‌ به‌ مُلك‌ ري‌ نخواهدرسيد.
امام‌ (ع) بعد هر كدام‌ از اصحاب‌ كه‌ قصد مبارزه‌ داشت‌ قوّت‌ قلب‌ مي‌داد و به‌ حسن‌عاقبت‌ اطمينان‌ مي‌داد تا با ضميري‌ آرام‌ و عزمي‌ راسخ‌ به‌ مبارزه‌ بشتابند. و معناي‌ واقعي‌زندگي‌ را به‌ آنها مي‌فهماند كه‌ اگر عقيده‌ و جهاد نباشد، هيچ‌ ارزشي‌ ندارد.

مبناي‌ سوم‌: ظهور تدريجي‌ شاكله‌
اصل‌ تربيتي‌: مربي‌ با وادار كردن‌ متربّي‌ به‌ مداومت‌ و محافظت‌ بر اعمال‌ مي‌توانددر او شاكله‌ ايجاد كند.
روش‌: فريضه‌ سازي‌ مانند پاي‌بندي‌ به‌ عهد و پيمان‌.

شاهد تاريخي‌: در منطقة‌ «العذيب‌»، طرما بن‌ عدي‌ الطائي‌ به‌ امام‌ عرض‌ كرد كه‌كوفه‌ عليه‌ شما شده‌، به‌ سوي‌ آنها نرو و با ما بيا و من‌ ضمانت‌ مي‌كنم‌ كه‌ بيست‌ هزارشمشير طائي‌ براي‌ شماست‌. امام‌(ع) پس‌ از تشكر فرمود: (ميان‌ ما و اين‌ قوم‌ عهد وپيماني‌ است‌، و نمي‌توانيم‌ منصرف‌ شويم‌...)

مبناي‌ چهارم‌: تأثير شرايط‌ بر انسان‌
اصل‌ تربيتي‌: اصلاح‌ و تغيير شرايط‌.

روش‌ اسوه‌ سازي‌: يكي‌ از نتايج‌ حركت‌ امام‌(ع) ساخته‌ شدن‌ الگوي‌ بزرگ‌ آزادگي‌براي‌ مردم‌ در تمام‌ عصور است‌. امام‌(ع) خطاب‌ به‌ ارتش‌ حر فرمود: «نفسي‌ مع‌ انفسكم‌ واهلي‌ مع‌ اهليكم‌ و لكم‌ في‌ اسوه‌».
روش‌ ديگر: زمينه‌ سازي‌: حركت‌ امام‌(ع) موجب‌ احساس‌ گناه‌ در هر مسلماني‌ شدكه‌ مي‌توانست‌ او را ياري‌ دهد و نكرد؛ به‌ ويژه‌ افرادي‌ كه‌ با امام‌ پيمان‌ بسته‌ بودند.
زمينه‌ سازي‌: امام‌ حسين‌(ع) در شب‌ هشتم‌ دنبال‌ ابن‌ سعد فرستاد تا شبانه‌ با اوديدار كند شايد علت‌ انتخاب‌ شب‌ اثر معنوي‌ است‌ كه‌ اين‌ زمان‌ بر روح‌ انسان‌ مي‌گذارد. واز سوي‌ ديگر ابن‌ سعد با مشاهده‌ كثرت‌ لشكريان‌ خود به‌ آنها مغرور نشود. امام‌ در اين‌ملاقات‌ از دو حربة‌ تهديد و ترغيب‌ استفاده‌ كرد تا ضمير خفتة‌ او را بيدار كند. قرائن‌ نشان‌مي‌دهد كه‌ ابن‌ سعد متزلزل‌ شد. چرا كه‌ در نامه‌اي‌ كه‌ به‌ ابن‌ زياد فرستاد به‌ دروغ‌ در آن‌نوشت‌ كه‌ امام‌ حاضر به‌ بيعت‌ با يزيد مي‌باشد. در حالي‌ كه‌ اساس‌ حركت‌ امام‌(ع) به‌ خاطربيعت‌ نكردن‌ با يزيد بود. تمام‌ برخوردها و فرمايشات‌ امام‌(ع) پيش‌ و پس‌ از اين‌ ديدار هم‌اين‌ را نشان‌ مي‌دهد، ولي‌ ابن‌ سعد چون‌ مي‌خواست‌ درگيري‌ صورت‌ نگيرد و از سوي‌ديگر ملك‌ ري‌ را از دست‌ ندهد، به‌ اين‌ حيله‌ متوسل‌ شد.

مبناي‌ پنجم‌: امكان‌ مقاومت‌ انسان‌ در برابر شرايط‌ و تأثيرگذاري‌ برآنها
اصل‌ تربيتي‌: افزايش‌ مقاومت‌ و تأثير گذاري‌ بر شرايط‌ و به‌ عبارت‌ ديگر افزايش‌مسؤليت‌ پذيري‌.
روش‌: اعطاي‌ بينش‌
.

شاهد تاريخي‌: امام‌(ع) با حركت‌ خود حقيقت‌ دستگاه‌ را براي‌ مردم‌ كشف‌ كرد. ودرس‌ استقامت‌، امكان‌ تغيير و قدرت‌ اراده‌ و اختيار به‌ مردم‌ داد، چرا كه‌ در هر جاي‌ حركت‌خود مي‌توانست‌ با بيعت‌ كردن‌، مسئله‌ را خاتمه‌ دهد ولي‌ بني‌ اميه‌ از اين‌ بيعت‌ براي‌تحريف‌ دين‌ و توجيه‌ اعمال‌ خود استفاده‌ مي‌كردند.
مبناي‌ ششم‌: احساس‌ و گرايش‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ اشياي‌ اطراف‌ خودوجهان‌ خارج‌ از او يكسان‌ نيست‌
اصل‌ تربيتي‌: فضل‌ و احسان‌.
روش‌: مبالغه‌ در پاداش‌.

شاهد تاريخي‌: هنگامي‌ كه‌ خبر شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقيل‌(ع) و هاني‌ بن‌ عروه‌ به‌ اورسيد، عبد اللّه‌ بن‌ مسيلم‌ اسدي‌ و منذر اسدي‌ به‌ امام‌(ع) اصرار كردند كه‌ باز گردد.فرزندان‌ عقيل‌ برخاستند و گفتند كه‌ باز نمي‌گردند، مگر آن‌كه‌ انتقام‌ خويش‌ را بگيرند و يابه‌ سرنوشت‌ برادرشان‌ دچار شوند. امام‌(ع) به‌ آنها نگريست‌ و فرمود در زندگي‌ پس‌ از اينهاخيري‌ نيست‌. امام‌(ع) چنان‌ كريمانه‌ با اطرافيان‌ برخورد مي‌كرد كه‌ حتي‌ ارتش‌ و اسبان‌حربن‌ يزيد رياحي‌ را سيراب‌ فرمود.
اصل‌ تربيتي‌: آراستگي‌
روش‌: از بين‌ بردن‌ عوامل‌ جاذبه‌.
شاهد تاريخي‌:
امام‌ (ع) لباسي‌ طلبيد كه‌ كسي‌ به‌ آن‌ طمع‌ نكند و پس‌ از شهادت‌سلب‌ نشود.

مبناي‌ هفتم‌: تفاوت‌ِ قدرت‌ جسمي‌ و شناختي‌ و عاطفي‌ انسان‌ها
اصل‌ تربيتي‌: تكليف‌ به‌ اندازه‌ توانايي‌.
روش‌: عدم‌ توقع‌ و انتظار از اشخاص‌ بيش‌ از حد توانايي‌ و قدرت‌ آنها.

شاهد تاريخي‌: امام‌(ع) پيش‌ از خروج‌ از مدينه‌ در وصيت‌ خود به‌ محمد حنفيه‌فرمود: «فمن‌ قبلني‌ بقبول‌ الحق‌ فاللّه‌ أولي‌ بالحق‌ و من‌ ردّعلي‌ّ هذا اصبر حتي‌ يقضي‌ اللّه‌بيني‌ و بين‌ القوم‌ و هو خير الحاكمين‌».
و نيز در خطبة‌ خود در مكه‌ مكرمه‌، پيش‌ از حركت‌ به‌ سمت‌ كوفه‌ فرمود: «ألا من‌كان‌ فينا با ذلاً مهجته‌ موطناً علي‌ لقاءاللّه‌ نفسه‌ فليرحل‌ معنا، فاني‌ راحل‌ مصبحاًانشاءاللّه‌» و يا در شب‌ عاشورا از اصحاب‌ مي‌خواهد كه‌ از تاريكي‌ شب‌ استفاده‌ كرده‌ و به‌نزد خانواده‌هاي‌ خود بازگردند.

مبناي‌ هشتم‌: تركيبي‌ بودن‌ِ طبيعت‌ انسان‌
اصل‌ تربيتي‌: بايد به‌ انسان‌ فرصت‌ داد انگيزه‌هاي‌ حقيقي‌ خود را بروز دهد.
روش‌: عجله‌ نكردن‌ و اطمينان‌ حاصل‌ كردن‌ از امور
.

شاهد تاريخي‌: پس‌ از رسيدن‌ نامه‌ هايي‌ از كوفه‌، امام‌(ع) براي‌ آنها نامه‌ نوشت‌ وپسر عموي‌ خود را براي‌ بررسي‌ اوضاع‌ روانه‌ كوفه‌ ساخت‌.

اصل‌ تربيتي‌: از گرايش‌هاي‌ متفاوت‌ انسان‌ بايد در تربيت‌ استفاده‌ كرد.
روش‌: استفاده‌ از علقه‌هاي‌ قبيله‌اي‌.

شاهد تاريخي‌: امام‌(ع) در منطقة‌ قصر بني‌ مقاتل‌ چادر عبيداللّه‌ بن‌ الحر الجعفي‌را ديد، حجاج‌ بن‌ مسروق‌ جعفي‌ را به‌ سوي‌ او فرستاد، تا او را دعوت‌ كند. و نيز به‌ زهير بن‌قين‌ و برير بن‌ خضير اجازه‌ داد كه‌ براي‌ لشكريان‌ سخنراني‌ كنند، تا از نفوذ آنها براي‌هدايت‌ لشكر ابن‌ زياد استفاده‌ شود.
امام‌ در سخنراني‌ براي‌ لشكريان‌، آنها را مورد ملامت‌ قرار مي‌داد، دين‌ و آداب‌قبيله‌اي‌ را به‌ آنها ياد آوري‌ مي‌كرد و حتي‌ فرزند خردسال‌ خود را جلوي‌ آنها آورد تا زشتي‌كارشان‌ را با چشم‌ خود ببينند و متأثر شوند.

مبناي‌ نهم‌: بهره‌مندي‌ انسان‌ از نيرويي‌ شگفت‌ آور عقل‌
اصل‌ تربيتي‌: اعطاي‌ بينش‌ (تعليم‌ حكمت‌).

شاهد تاريخي‌: امام‌(ع) براي‌ اين‌كه‌ مردم‌ حقيقت‌ درخواست‌ خود را بفهمند ومتوجه‌ باشند كه‌ به‌ چه‌ كاري‌ اقدام‌ مي‌كنند، و از روي‌ آگاهي‌ عمل‌ كنند، معني‌ امام‌ را درنامة‌ خود براي‌ آنها تبيين‌ مي‌كند: «فلعمري‌ ما الامام‌ الاّ العامل‌ بالكتاب‌ والآخذ بالقسط‌و الدائن‌ بالحق‌ و الحابس‌ نفسه‌ علي‌ ذات‌ اللّه‌».
امام‌ به‌ ابو هرّه‌ اسدي‌ فرمود: «ان‌ّ بني‌ اميّه‌ اخذوا مالي‌ فصبرت‌، وشتموا عرضي‌فصبرت‌ وطلبوا دمي‌ فهربت‌؛ بني‌ اميه‌ مال‌ من‌ را بردند، صبر كردم‌، ناموس‌ مرا دشنام‌دادند، صبر كردم‌، خون‌ مرا خواستند پس‌ گريختم‌».

مبناي‌دهم‌: محدوديت‌هاي‌ انسان‌ (ضعف‌ وناتواني‌،آزمندي‌ وشتابزدگي‌)
اصل‌ تربيتي‌: تقويت‌ و تحريض‌.

شاهد تاريخي‌: امام‌(ع) با حركت‌ خود پندهاي‌ ترس‌ و وحشت‌ و رعب‌ حاكم‌ برامت‌ را پاره‌ كرد و روحيه‌ استقامت‌ را در آنها زنده‌ كرد.
اصل‌ تربيتي‌: سهولت‌ در تكليف‌ و مسامحه‌ و مدارا.
شاهد تاريخي‌:
در منطقه‌ «زباله‌» خبر شهادت‌ عبداللّه‌ بن‌ يقطر به‌ امام‌ رسيد وامام‌ به‌ اطلاع‌ همراهيان‌ رساند و اجازة‌ انصراف‌ به‌ آنها داد.
اصل‌ تربيتي‌: تقويت‌ و روحيه‌ دادن‌ به‌ افراد.
شاهد تاريخي‌:
در شب‌ عاشورا امام‌(ع) با زنان‌ اهل‌ بيت‌ صحبت‌ كرد و به‌ آنهادلداري‌ داد و آنها را آمادة‌ فجايع‌ ساخت‌ و از آنها خواست‌ كه‌ طبق‌ رسم‌ زنانه‌ شيون‌ وزاري‌ نكنند و در مقابل‌ دشمن‌ از خود ضعف‌ نشان‌ ندهند.

مبناي‌ يازدهم‌: انسان‌ عبد خداوند متعال‌ است‌
اصل‌ تربيتي‌: تعبّد و پرستش‌
.

شاهد تاريخي‌: در تاريخ‌ آمده‌ كه‌ تحت‌ تأثير عبادت‌ امام‌ و اصحاب‌ ايشان‌، سي‌ ودو نفر از لشكر ابن‌ سعد متأثر شده‌ و به‌ امام‌ پيوستند. هم‌چنين‌ تحت‌ تأثير همين‌عبادت‌، عزم‌ اصحاب‌ امام‌ راسخ‌تر شد و خانواده‌ و فرزندان‌ آنها براي‌ ادامة‌ راه‌ آماده‌ترشدند. هنگامي‌ كه‌ لشكر ابن‌ سعد در روز نهم‌ به‌ سمت‌ خيمه‌ها حركت‌ كرد، امام‌(ع) از آنهاخواست‌ كه‌ يك‌ شب‌ به‌ او مهلت‌ بدهند تا عبادت‌ خدا را به‌ جا آورد. شايد امام‌(ع)مي‌خواست‌ حس‌ عبادت‌ و نيايش‌ و خداپرستي‌ را در برخي‌ از لشكريان‌ ابن‌ سعد زنده‌ كند.امام‌ وسط‌ كارزار نيز هنگام‌ ظهر نماز را به‌ جا آورد.
هنگامي‌ كه‌ حر مانع‌ پياده‌ شدن‌ امام‌ در يك‌ منطقة‌ مناسب‌ و آب‌ دار شد، زهير بن‌قين‌ از امام‌ خواست‌ كه‌ جنگ‌ را پيش‌ از رسيدن‌ نيروهاي‌ كمكي‌ براي‌ آنها، آغاز كنند.
اما امام‌ فرمود: جنگ‌ را با آنها آغاز نمي‌كنيم‌. شايد امام‌ مي‌خواست‌ به‌ آنها فرصت‌بيدار شدن‌ وجدان‌ خفته‌ و حس‌ خداپرستي‌ بدهد چنانچه‌ حر اين‌ فرصت‌ را بدست‌ آورد.
روش‌ تربيتي‌: استغاثه‌
شاهد تاريخي‌:
امام‌(ع) به‌ خداي‌ خويش‌ استغاثه‌ كرد و فرمود كه‌ كسي‌ ما را ياري‌نمي‌دهد. همين‌ استغاثه‌ موجب‌ بيدار شدن‌ وجدان‌ دو نفر از ارتش‌ ابن‌ سعد شد، كه‌ برلشكر ابن‌ سعد حمله‌ ور شدند تا به‌ شهادت‌ رسيدند.
روش‌: تحريك‌ غيرت‌ ديني‌.
شاهد تاريخي‌:
امام‌(ع) در خطاب‌ به‌ ارتش‌ حر فرمود: «فانا الحسين‌ بن‌ علي‌ وابن‌فاطمه‌ بنت‌ رسول‌ اللّه‌6».

نتيجه‌

پس‌ از اين‌ مطالعه‌ سريع‌ِ سيرة‌ امام‌ حسين‌(ع) در چند روز منتهي‌ به‌ عاشورا شاهدشديم‌ كه‌ از رفتار و گفتار امام‌(ع) مي‌توان‌ درس‌هاي‌ تربيتي‌ بسياري‌ براي‌ تربيت‌ دوستان‌و دشمنان‌ استفاده‌ كرد، از جملة‌ آنها اين‌ كه‌: اعمال‌ ظاهري‌ بر فكر و نيت‌ اثر مي‌گذارد،شناخت‌ها و گرايش‌ها بر ظاهر انسان‌ تأثير مي‌گذارد، شاكله‌ انسان‌ به‌ طور جدّي‌ ظاهرمي‌شود، شرايط‌ بر انسان‌ اثر مي‌گذارد، انسان‌ مي‌تواند در برابر شرايط‌ مقاومت‌ كند و حتي‌بر آنها اثر گذارد، احساس‌ و گرايش‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ اشياي‌ اطراف‌ خود و جهان‌ خارج‌يكسان‌ نيست‌، قدرت‌ جسمي‌ و شناختي‌ و عاطفي‌ انسان‌ها با هم‌ متفاوت‌ است‌، و نيزيك‌ فرد در طول‌ زندگي‌ داراي‌ قدرت‌ جسمي‌، شناختي‌ و عاطفي‌ متفاوت‌ است‌. طبيعت‌انسان‌ تركيبي‌ است‌. انسان‌ داراي‌ نيرويي‌ شگفت‌ آور به‌ نام‌ «عقل‌» است‌ كه‌ با آن‌مي‌توان‌ خيلي‌ از مشكلات‌ او را حل‌ كرد، انسان‌ دچار محدوديت‌هايي‌ مانند ضعف‌ وناتواني‌ و آزمندي‌ و شتابزدگي‌ مي‌باشد. انسان‌ عبد خداوند است‌ و حس‌ خدا پرستي‌ وحقيقت‌ جويي‌ دارد... .

نويسنده: مشتاق‌ الحلو

پي نوشت :

1ـ البغدادي‌، مكي‌ قاسم‌، موسوعة‌ الثقافة‌ الاستشهادية‌ (الشهاده‌ تأصيل‌ لااستئصال‌)،بيروت‌: الدار الاسلاميه‌، 1413 ه . ق‌.
2ـ المقرّم‌، عبد الرزّاق‌. مقتل‌ الحسين‌(ع)، ط‌ 5، بيروت‌: دارالكتب‌ الاسلاميه‌، 1399 ه.ق‌.


منبع : مجمع جهانی اهل البیت
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه