قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نهضت کربلا؛ ماندگاری و گسترش دائمی

نهضت کربلا از عنصر عقلانيت و منطق پيروي کرده است؛ يعني نهضت امام عليه السلام تنها يک نهضت احساسي و به دور از منطق و داراي يک چهره شورش گونه نبوده است؛ بلکه داراي فلسفه وجودي است.

 

برخي از عنصر عاطفي و احساسي جريان کربلا سخن مي گويند که مجموعه اي از سختي ها و مصيبت هاي شهادت امام عليه السلام و اصحابش را در برمي گيرد؛ درواقع اين امور موجب مظلوميت در يک جريان و نهضت مي گردد؛ بلکه مصيبت کربلا بزرگ ترين و با عظمت ترين مصيبت هاست که تاريخ تا به حال به چشم خود ديده است؛ چه اينکه امام عليه السلام خود را کشته اشک معرفي مي کند:« من شهيد اشک هايم! هيچ انسان با ايماني مرا ياد نمي کند جز اينکه طوفاني از اندوه در دلش ايجاد و اشک ديدگانش جاري مي گردد».(1)
تقابل پاکي و نجابت و حق و حقيقت در برابر ناپاکي و خباثت و باطل و رذالت بزرگ ترين نشانه مظلوميت نهضت کربلاست؛ اينکه عدالت و حق را تباه کنند، بدون هيچ دليل و منطقي، خود فرياد مظلوميت است. دو جناح حق و باطل در کنار هم و زورگويي و قلدري باطل که باطل است، بدترين مواجهه تاريخي است و اين مواجهه در صحنه قيام حسيني به وجود آمد. از نظر نويسنده اين نوشتار، سخن حضرت عليه السلام که « مثل من با مثل يزيدي بيعت نمي کند»، از دل شکسته يک مظلوم تراوش مظلومانه کرده است.

 

رگ رگ است اين آب شيرين و آب شور

در خلايق مي رود تا نفخ صور



فدايي مظلوميت، فدايي بشريت است و اين است راز ماندگاري حسين عليه السلام و نهضت او که طنين آن تا روز قيامت طنين افکن خواهد بود.

در يک جمله مي توان گفت: نهضت کربلا از عنصر عقلانيت و منطق پيروي کرده است؛ يعني نهضت امام عليه السلام تنها يک نهضت احساسي و به دور از منطق و داراي يک چهره شورش گونه نبوده است؛ بلکه داراي فلسفه وجودي است.
سه عامل در قيام حضرت عليه السلام نقش داشته است: عامل بيعت، دعوت کوفيان و عامل اصلاح طلبي.
حضرت عليه السلام به گونه اي منطقي هر سه عامل را مد نظر دارد؛ چه اينکه بيعت نکردن به عنوان جرقه قيام و شروع، عنصري لازم بوده است؛ چرا که بيعت با ظلم، بزرگ ترين ظلم به بشريت و انسانيت است و اگر حضرت عليه السلام بيعت کرده بودند، امروز نامي از اسم و قيامش در ميان نبود.
پاسخگويي به دعوت کوفيان با علم به بي وفايي و پيمان شکني آنها نيز مهم و عقلاني است. اگر حضرت عليه السلام دعوت آنان را پاسخ نداده بود، آيندگان قضاوت مي کردند که اگر حضرتش پاسخ آنها را داده بود، موفق مي شد و اين فاجعه اتفاق نمي افتاد؛ البته اين، يک پاسخگويي کورکورانه نبود، بلکه حضرت به مسلم عليه السلام سفارش کرد که اگر مردم کوفه يکپارچه، متمايل به بيعت بودند من را خبر کن.(2)
عنصر اساسي و عقلاني ديگر که از مهم ترين عوامل است، تکليف حضرت عليه السلام به اصلاح و برطرف کردن انحراف از دين اسلام بود که يا با تشکيل حکومت و رهبري جامعه و يا با خونش به اين هدف مي رسيد. حضرت عليه السلام با اينکه تأثير اين عوامل به يک اندازه نبوده است، با اين حال از تمام اين عناصر در حد تأثيرگذاري خودش و به اندازه لازم و کافي استفاده نمود.
اصلاح، توسط حضرت عليه السلام مفيد و مؤثر بود و حتي نياز به شمشير و جنگ هم نداشت و اين دشمن بود که خواهان جنگ و خون ريزي بود و آغازگر جنگ نيز لشکر عمر سعد است؛ در واقع جنگ دشمن به خاطر بي منطقي و بي فرهنگي اوست.
گوستاولوبون مي گويد:« اين طور درست نيست که بگوييم اسلام با شمشير پيش رفته بود. تاريخ نشان داده است که اگر کسي با صميميت برخيزد، با صميميت حرکت کند و حرفش هم مطابق منطق باشد و خود نيز به آن ايمان داشته باشد، هميشه اثرگذار خواهد بود.»(3)

روزي که امام حسين عليه السلام زنان و خاندانش را همراه خود برد، کسي باور نمي کرد اين همان ادامه راه باشد؛ چه اينکه عنصر تبليغ و افشاگري ظلم همان رسالتي است که پس از امام عليه السلام توسط حضرت زينب (س)و امام سجاد عليه السلام و امامان بعد و امروز علما و واعظان و مداحان حقيقي و با معرفت طي مي شود.
پيام رساني را حضرت عليه السلام بر فرزند دلبندش امام سجاد عليه السلام در آخرين وداع گوشزد نمودند:« فرزندم از طرف من به شيعيانم سلام برسان و به آنان بگو:
پدرم غريبانه جان داد؛ پس بر او ندبه کنيد که شهيد شد، پس بر او بگرييد».(4)

 

سر ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود

کربلا در کربلا مي ماند اگر زينب نبود

چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ

پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود

در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب

پشت کوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود

 

حادثه کربلا با ابزار برنده و مؤثر تبليغ در قالب شنيداري و گفتاري و ديداري و هنري و نمايشي مي تواند وجدان ها و فطرت هاي خواب را بيدار کند و اين همان است که مي تواند فرهنگ عاشورا را به وجود آورد و سخن پيرامون اين مهم، فراوان و از مجال نوشتار ما خارج است.

 

نتيجه گيری

1. ماندگاري نهضت امام حسين عليه السلام به مفهوم يک نهضت فرازماني و فرامکاني و فراديني در صحنه بين المللي قابل بحث و بررسي و تأثيرگذاري است.
2. عوامل ماندگاري بر اساس عامل درون ديني و برون ديني قابل طرح است؛ چرا که قيام حضرت عليه السلام از سويي برخوردار از ويژگي هاي يک دين کامل و از سوي ديگر مربوط به عوامل بيروني است.
3. منظور از عوامل دروني همان باورها و اعتقادات و رفتارهاي مطابق با اين باورهاست که خود، برخاسته از نيت خالصانه و اعمال مطابق با فرهنگ ديني مي باشد.
4. دين امري جهاني است؛ زيرا مربوط به فطرت آدميان است؛ در نتيجه قيام حضرت عليه السلام يک بعد جهاني است؛ زيرا برخوردار از تعاليم ديني کامل مي باشد.
5. فضايل نيک از جمله آزادگي و ايثار و تکريم انساني از مفاهيم قابل فهم و قابل تمجيد و تعريف در سطح جهاني است.
6. منظور از عوامل بيروني نهضت کربلا، عنصر مظلوميت( بعد احساسي نهضت) و عنصر عقلانيت( بعد منطقي نهضت) و عنصر تبليغ و افشاگري است.


منبع : نشريه كنگره امام حسين عليه السلام و مقاومت
  • کربلا
  • امام حسین
  • نهضت کربلا
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه